«دیزاین، یعنی دیزاین کردنِ یک دیزاین، برای تولید یک دیزاین».
هر یک از واژههای دیزاینی که در این جمله بهکار برده شده بهلحاظ دستور زبانی صحیح است. اولین «دیزاین» این جمله «اسم»ی است که دلالت بر مفهومی کلی از یک زمینۀ کلی دارد: «دیزاین برای اقتصاد ملی مهم است». دومین آن «فعل»ی است که دلالت بر یک عمل یا فرایند دارد: «او قرارداد بسته که یک مخلوطکنِ آشپزی دیزاین کند». سومی هم «اسم» است، و بهمعنی یک مفهوم یا ایده: «فلان دیزاین به مشتری ارائه شد تا موافقتش جلب شود». آخرین «دیزاین» این جمله باز هم یک «اسم» است که دلالت بر نوعی محصول تمامشده، یا مفهومی عینیتیافته دارد: «مدل جدید اتومبیل بیتل فولکسواگن از روی دیزاینِ کلاسیک ساخته شده».
14161319
دیزاینها، چه خوب انجام شده باشند و چه بد (و این ارزشگذاری برحسب هر مبنایی باشد)، محصولِ روشهای فنی، ساختارهای اجتماعی، نظامهای اقتصادی یا هر منبع بیرونی دیگری نیستند، بلکه حاصلِ تصمیمها و انتخابهای انسان هستند.
14161319
قابلیت ما در شکلدهی به جهان اطرافمان امروز چنان به اوج رسیده است که جنبههای بسیار معدودی از سیارۀ زمین شرایط اولیۀ خود را حفظ کرده و زندگی، حتی تا جزئیترین وجوه خود، کاملاً مشروط بهنوعی از پیامدهای دیزاین است.
14161319
وقتی ادعا میکنیم دیزاین مقولهای مهم است همه تعجب میکنند. چون پوششِ گستردۀ اغلبِ رسانهها نقشی کماهمیت، بیمایه و تزئینی از دیزاین تصویر میکنند: آن را مقولهای مفرح و سرگرمکننده نشان میدهند که گویا گاه فوایدی هم دارد؛ سودآور برای آن بخشهای اقتصادی که وابسته به چرخۀ سریع مُدهای روز و چیزهای بیمصرف است و هیچ فایدهای برای مشکلات اساسیِ زندگی ندارد.
14161319