بریده‌هایی از کتاب از کرامات شیخ ما

وقتی که خداوند عالم چراغ خورشید را خاموش می‌کند یعنی که تعطیل! خلایق بروند بخوابند.

فرمود که از علم ریاضی آن قدر بیاموزند که تا عدد ده بتوانند شمرد. و فرمود که از این بیشتر، تنها به کار مال‌اندوزان و محتکران و متکاثران می‌آید و نوکیسگان و مساکین و متکدیان.

و ما اگرچه رمز و راز سرخوشی شیخ را نمی‌فهمیدیم، اما با اعتمادی که بر او داشتیم سرخوشانه از جا برخاستیم و به همراه شیخ در سماع در آمدیم.

مسلم است که اگر دست زبردستان کج نباشد، زیردستان جرأت کج دستی پیدا نمی‌کنند. اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی برآورند غلامان او درخت از بیخ به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ البته معلوم نیست که مقصود سعدی (علیه الرحمه) از سلطان و ستم و بیضه چیست، ولی آنچه مسلم است غرض از زدن مرغ به سیخ همان است که ما امروز به آن جوج می‌گوییم و به بدن می‌زنیم.