بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فهرست مهمانان | طاقچه
تصویر جلد کتاب فهرست مهمانان

بریده‌هایی از کتاب فهرست مهمانان

نویسنده:لوسی فولی
انتشارات:نشر نون
امتیاز:
۳.۵از ۲۱۵ رأی
۳٫۵
(۲۱۵)
جاذبهٔ میان دو نفر هیچ وقت واقعاً از بین نمی‌رود
ahmad
افرادی که بیش از بقیه به قوانین احترام می‌گذارند از نقض آن‌ها نیز بیشترین لذت را می‌برند.
nasim
اگر واقعاً کسی را دوست داشته باشید، به او آسیب نمی‌زنید.
ahmad
همیشه بهترین کار اینه که آدم خودش رو خالی کنه، حتی اگه خجالت‌آور باشه، حتی اگه حس کنی بقیه نمی‌فهمن.
SARA
نوجوون‌ها فکر می‌کنن عاشق شدن، در حالی که فقط هورمون‌هاشون زده بالا.
آلی
این رو بدون که همیشه بهترین کار اینه که آدم خودش رو خالی کنه، حتی اگه خجالت‌آور باشه، حتی اگه حس کنی بقیه نمی‌فهمن.
ahmad
«دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه
nasim
زندگی مجموعه‌ای از روزهاست. آدم فقط می‌تواند یک روزش را کنترل کند، فقط یکی. بیست‌وچهار ساعت را می‌توان سازماندهی کرد.
ahmad
زندگی بی‌نظم و شلوغ است. همه این را می‌دانیم. در زندگی، اتفاق‌های وحشتناکی می‌افتند. این نکته را زمانی یاد گرفتم که هنوز بچه بودم. ولی هر چه که بشود، زندگی مجموعه‌ای از روزهاست. آدم فقط می‌تواند یک روزش را کنترل کند، فقط یکی. بیست‌وچهار ساعت را می‌توان سازماندهی کرد.
دور افتاده از جهان
بعد، گیلاسش را بالا می‌برد و ادامه می‌دهد: «پس، به‌سلامتی شانس. به‌امید اینکه شانس خودمون رو بسازیم... یا موقع لزوم، یه‌کم کمکش کنیم.»
آلی
رسانه‌های اجتماعی باید پاسخگوی خیلی چیزها باشن.»
AS4438
«آره. می‌فهمم. وقتی آدم قلبش رو به کسی می‌ده، حتی برَد پیت هم دیگه به چشمش نمی‌آد...»
دور افتاده از جهان
افرادی که بیش از بقیه به قوانین احترام می‌گذارند از نقض آن‌ها نیز بیشترین لذت را می‌برند.
mani__slm
اگر واقعاً کسی را دوست داشته باشید، به او آسیب نمی‌زنید.
nasim
گفت که تا ابد، عاشقم خواهد بود. ولی مزخرف است. اگر واقعاً کسی را دوست داشته باشید، به او آسیب نمی‌زنید
دور افتاده از جهان
می‌گوید: «تازه، همین‌طوری داغ‌داغ از قوطی می‌خوردیمشون. چون راهی نداشتیم که خنکشون کنیم. احتمالاً، اون آبجوها بهترین چیزهایی بودن که توی تمام عمرم خوردم. می‌دونید؟ الان اگه دلمون بخواد، می‌تونیم هر روز هفته نوشیدنی‌های سرد بخوریم، ولی هیچی به پای اون‌ها نمی‌رسه.»
دور افتاده از جهان
می‌دانم که دلم می‌خواهد وجودش را تسخیر کنم. با هر ارتباط فیزیکی، سعی دارم تسخیرش کنم. چیزی که هیچ وقت کاملاً به آن نمی‌رسم. چون یک بخش اساسی از وجودش همیشه از دست من فرار می‌کند و زیر پوستش مخفی می‌شود. آیا این قضیه ارتباطی با شهرتش دارد؟ ارتباطی با این حقیقت دارد که وقتی آدم معروف می‌شود، از لحاظی، متعلق به عموم مردم است؟ یا قضیه چیز دیگری است؟ یک مسئلهٔ اساسی... با راز و مسائل ناشناخته‌ای ارتباط دارد که از دید بقیه مخفی شده‌اند؟
دور افتاده از جهان
ولی عروسی یعنی همین لحظه‌های خاص، یک روز خاص. برخلاف آنچه همه می‌گویند، عروسی هیچ ارتباطی با ازدواج ندارد.
دور افتاده از جهان
تصمیم گرفتم این بار با او رودررو شوم. او کسی بود که باید همه چیز را برای من و جولز توضیح می‌داد. او کسی بود که باید حالش بد می‌شد. در اولین برخورد، اجازه دادم او برنده شود. این‌بار، نشانش می‌دادم.
آلی
او خیلی سریع خودش را جمع و جور کرد. وقتی از در خانهٔ مامان وارد شد و برای اولین بار یکدیگر را دیدیم، شاید یک ثانیه شوکه شد؛ در حدی که احتمالاً فقط من متوجه شدم. پلک‌هایش را به هم زد و فکش کمی قفل شد. در همین حد. خیلی خوب واکنشش را مخفی کرد، خیلی وارد بود.
آلی

حجم

۳۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

حجم

۳۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان