بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رئالیسم کاپیتالیستی | طاقچه
تصویر جلد کتاب رئالیسم کاپیتالیستی

بریده‌هایی از کتاب رئالیسم کاپیتالیستی

انتشارات:یکشنبه
امتیاز:
۳.۴از ۱۴ رأی
۳٫۴
(۱۴)
رابطهٔ بین سرمایه‌داری و فاجعهٔ زیست‌محیطی نه اتفاقی است نه تصادفی: "نیاز وجودِ بازاری که مدام توسعه پیدا می‌کند" برای سرمایه، همان "بت‌وارگی رشد یافته‌اش است" و این یعنی سرمایه‌داری از بیخ مخالف هر شکل از پایداری‌ای است.
محمدرضا
موجودی با کالبدِ پلاستیکی بزرگ و غول‌پیکر که توانایی سوخت‌وساز دارد و می‌تواند هر چیزی را که در مسیرش قرار می‌گیرد، به طرف خود بکشد.
محمدرضا
بیماری روانی یک فرد به‌عنوان معضلی شیمی‌زیستی مزایای فراونی برای سرمایه‌داری دارد. اول از همه اینکه نیروی دوباره‌ای به سرمایه جهت اتمیزه کردن فردگرایی می‌دهد (شما بیمار هستید چون شیمی مغزتان دچار مشکل است). دوم اینکه بازار پرسود و بزرگی برای کمپانی‌هایی دارویی چندملیتی ایجاد می‌کنند که بتوانند مواد دارویی خود را بفروشند (ما با داروهای ضدافسردگی‌مان شما را خوب می‌کنیم).
سپیده
خرافه اولین پناهگاه ناامیدی است که می‌تواند رشد سریعی داشته باشد.
کاربر ۳۱۷۴۳۴۳
از این منظر، اعتراضات خیابانی همیشه نوعی از سروصدای کارناوالی هستند
آرین
بذر ضدسرمایه‌داری در خودِ سرمایه‌داری به طور وسیع پخش شده و شخصیت‌های شرور در فیلم‌های هالیوودی در نهایت همان "شرکت‌های شرور" هستند. این اشارات ضدسرمایه‌داری عملاً کارش تقویت سرمایه‌داری است.
آرین
"طاعون سلامت روان" در جوامع سرمایه‌داری نشان می‌دهد عوض اینکه آن را تنها نظام اجتماعی کارا ببینیم، باید سرمایه‌داری را وارث ناکاریی بدانیم و بهای ادامه به کارش را بسیار پر هزینه.
محمدرضا
انسانی که همه‌چیز را دیده ولی استفادهٔ افراطی از خودآگاهی‌اش او را تبدیل به موجودی منحط و ضعیف کرده است.
کاربر ۳۱۷۴۳۴۳
فرهنگی که فقط کارش حفظ کردن خودش باشد دیگر اصلاً فرهنگ نیست
کاربر ۳۱۷۴۳۴۳
از موقعیتی که هیچ‌چیزی در آن ممکن نیست به ناگهان هر چیزی می‌تواند ممکن شود.
مایا
پس تا وقتی در وجود خودمان به این باور داریم که سرمایه‌داری بَد است، آزادیم تا بتوانیم شریک مبادلات سرمایه‌دار باشیم. بنا به گفتهٔ ژیژک سرمایه‌داری به طور کل وابسته به این ساختار انکار است. ما باور داریم که پول نشانی بی‌معنی است که هیچ ارزش ذاتی‌ای ندارد ولی رفتارمان این گونه است که نشان دهیم ارزشی مقدس دارد. ما از این هم فراتر می‌رویم چون حتی این رفتار هم بسیار بسته به همان نفی اولیه است
آرین
کوبین می‌دانست این هم فقط قطعه‌ای دیگر از نمایشی عمومی است، اینکه هیچ‌چیزی در شبکهٔ پخش موسیقیِ اِم‌تی‌وی بهتر از اعتراض نسبت به همین شبکهٔ پرطرفدار نیست؛ می‌دانست هر حرکتش کلیشه‌ای از پیش نوشته شده است. حتی می‌دانست که دانستن این هم خود یک کلیشه است.
آرین
ما اجازه می‌دهیم میلیون‌ها آفریقایی از بیماری ایدز بمیرند ولی همچون میلوشویچ ادعای حکومت ملی‌گرای نژادپرستانه نمی‌کنیم. ما عراقی‌ها را با هواپیماهایمان می‌کشیم ولی عین رواندایی‌ها گلویشان را با قمه‌هایمان نمی‌بُریم و الخ."
آرین
بدیو موضوع را این طور بررسی می‌کند: "ما در یک تناقض به سر می‌بریم، در یک وضعیت خشونت‌بار از وقایع ـ که عمیقاً وضع نادری است ـ وضعیتی که در آن تمامی هستی خودش را صرفاً به شکل پول نشان می‌دهد و این را به ما به‌عنوان یک ایدئال ارائه می‌دهند. برای اینکه بتوانند محافظه‌کاری خودشان را توجیح کنند، حامیان قدرت حاکم نمی‌توانند آن را واقعاً ایدئال یا زیبا بنامند. پس در عوض تصمیم می‌گیرند بگوید هر آنچه جز این هست هولناک است. البته که آن‌ها می‌گویند ما در وضعیت پاک‌دستیِ تمام عیار نیستیم ولی خوش‌شانس هستیم که در وضعیت شرِ استالینی/هیتلری زندگی نمی‌کنیم. دموکراسی ما عالی نیست ولی از یک دیکتاتوری لعنتی بهتر است.
آرین
الیوت مدعی است خستگی از آینده دیگر ما را با گذشته تنها نمی‌گذارد. سنت‌ها وقتی مورد چالش و تعدیل قرار نگیرند، دیگر به کار نمی‌آیند. فرهنگی که فقط کارش حفظ کردن خودش باشد دیگر اصلاً فرهنگ نیست.
آرین
"امروز تصورِ پایان دنیا ساده‌تر از تصورِ پایان سرمایه‌داری شده است." این شعار دقیقاً همان معنایی را می‌دهد که مراد من از "رئالیسم کاپتالیستی" است: این معنای گسترده شده که می‌گوید سرمایه‌داری نه‌تنها یکتا نظام زیست‌پذیر اقتصادی و سیاسی است بلکه می‌گوید حالا دیگر حتی تصور آلترناتیو منسجمی علیه‌اش غیرممکن است.
آرین
پیش‌فرضی که می‌گوید منابع نامتناهی هستند، اینکه زمین خودش صرفاً پوسته‌ای است که سرمایه می‌تواند در یک لحظهٔ زمانی مورد نیاز آن را همچون پوستی مُرده بِکَند و هر مشکلی با بازار حل می‌شو
محمدرضا
شبه‌پروپاگاندایی‌ای که کارکردهای تبلیغاتی دارد. بیشتر شبیه اتمسفری متکثر است، نه‌تنها دست‌آموزی تولید فرهنگ است بلکه درعین‌حال قاعده‌مند کردن کار و آموزش هم هست و البته نقش حفاظی مخفی برای بستن دست‌وپای فکر و کنش است.
محمدرضا
سرمایه انگلی انتزاعی است، خون‌آشامی ناپیدا و زامبی‌ساز؛ ولی آن جسم زنده‌ای را که تبدیل به کارِ مُرده می‌کند، تَنِ ماست و زامبی‌هایش ما هستیم. حسی وجود دارد که از طریقش متوجه می‌شویم نخبگان سیاسی همگی مستخدم ما هستند؛ سرویس شرم‌آوری که به ما می‌دهند، از خودِ ماست. می‌خواهند شور جنسی‌مان را تمیز کنند، برای دوباره ارائهٔ مهربانانهٔ امیال نفی‌شده‌مان است که به آن‌ها نیاز داریم، آن هم با این وانمود که انگار هیچ دخلی به ما ندارند.
محمدرضا
جنبش ضدسرمایه‌داری متشکل از یک سری تقاضاهای هیستریک است و اصلاً هم بنا نیست به آن‌ها جامع عمل پوشانده شود. از این منظر، اعتراضات خیابانی همیشه نوعی از سروصدای کارناوالی هستند
محمدرضا

حجم

۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۹ صفحه

حجم

۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۹ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد