بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هر لبت یک کبوتر سرخ است | طاقچه
کتاب هر لبت یک کبوتر سرخ است اثر غلامرضا طریقی

بریده‌هایی از کتاب هر لبت یک کبوتر سرخ است

امتیاز:
۳.۰از ۳ رأی
۳٫۰
(۳)
گرچه تنت را هنوز لمس نکرده تنم بوی تو را می‌دهد هر نخ پیراهنم
زینب هاشم‌زاده
بی‌گمان از تو و از نام تو دم خواهم زد تا زبان با تب تشکیل سخن می‌چرخد! زندگی دایره بسته‌ی مرگ است و در آن سال‌ها عقربه دنبال کفن می‌چرخد!
زینب هاشم‌زاده
گرچه سخت است به فکری هوس نان نرسد قصه‌ای نیست که با عشق به پایان نرسد! قصه‌ای نیست که ـ حتی شده در آخر آن ـ بوی یک یوسف گم‌گشته به کنعان نرسد عشق احساس خطر کردن و رفتن به رهی‌ست که در آن هیچ سری ساده به سامان نرسد! راهی آمیخته با «خواهش» و «عرفان» و «وصال» که بدون یکی از این سه به پایان نرسد! «در نمازم خم ابروی...» چه معنی دارد؟ گر سر رشته این شعر به عرفان نرسد؟ * همه محتاج به عشقید چه باید بکنید گر چنین زرد بمانید و بهاران نرسد؟ زندگی حاصل آمیزش «عشق» و «نفس» است گر یکی زین دو نباشد؛ به شما جان نرسد!
مریم بانو
هم، چون کف امواج «خزر» چشم‌گریزی هم، مثل شکوه «سبلان» خیره‌کننده!
سپیده دم اندیشه
آمد ولی مردد، انگار در سرش فکر شروع‌کردن عشقی دوباره داشت با دو «کنایه» حرف دلم را به او زدم ـ او که دو کاسه چشم پر از «استعاره» داشت ـ ! می‌خواستم که یک‌دله عاشق شود ولی این کار خیر، حاجت صد استخاره داشت! خون مرا به گردن خود گر نمی‌گرفت بر روی گونه‌ها و لبش پاره پاره، داشت
زینب هاشم‌زاده
چون رشته ابریشم قالیچه شرقی‌ست بر پوست شفاف تو رگ‌های خزنده!
سپیده دم اندیشه
دلیل خلقت من انعکاس خصلت توست برای دم زدن از خوبی‌ات بدم، بانو!
M.M. SAFI

حجم

۵۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۵۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد