بریده‌هایی از کتاب قدیس، رئیس و موج سوار

جاودانگی یعنی زیستن در قلب کسانی که در این دنیا به جا می‌گذاریم. ــ توماس کمپل

«فقط ذهن محدود بشره که یه چیزی رو درست یا غلط می‌کنه. اتفاق‌های زندگی ما به‌لحاظ طبیعی نه غلطن نه درست، نه بدن نه خوب. اون‌ها فقط اتفاقن؛ اما تمایل بشر اینه که همه‌چیز رو تحت‌کنترل دربیاره، واسه همین فوراً رو اتفاق‌ها برچسب می‌زنیم.»

‘عشق واقعی از جایی شروع می‌شود که در انتظار دریافت چیزی در ازای عشق ورزیدن نباشی.’

هرقدر دست از نگرانی دربارهٔ اینکه زندگی‌ت رو چطور پیش ببری برداری، زندگی‌ت توی مسیر درست‌تر پیش می‌ره.

ما دنیا رو اون‌طوری که هست نمی‌بینیم، بلکه اون‌طوری که خودمون هستیم، دنیا رو می‌بینیم.»

گفتم: «تو مثل بیشتر مردم فکر نمی‌کنی.» کال با فروتنی پاسخ داد: «می‌دونم. به‌خاطر اینکه من بیشتر از اغلب مردم می‌بینم. البته نه به‌خاطر اینکه از کسی بهترم، فقط چون از بهترین‌ها آموزش گرفته‌ام.» «منظورت از این حرف چیه؟» «خب، این سؤالت من رو به یاد یکی از گفته‌های اسحاق نیوتن، پدر فیزیک کلاسیک، می‌ندازه که گفته: ‘اگر نگاهم دورتر از بقیه پرواز کرده است به‌خاطر این است که روی شانهٔ غول‌ها ایستاده‌ام.’ می‌بینی، من هم این سعادت رو داشته‌ام که توی زندگی از راهنمایی‌های شگفت‌انگیزی برخوردار بشم. خردی که با تو سهیم می‌شم متعلق به من نیست.»

فکر می‌کنم که ترفند اصلی توی زندگی اینه که درکمون از گذشته رو به بصیرتی برای آینده تبدیل کنیم تا چشم باطنمون رو باز کنه

ثروتمندترین شخص جهان کسی نیست که بیشتر از همه داره، بلکه اونیه که کمتر از همه احتیاج داره.

«بذار یه نصیحت بهت بکنم که به کارت بیاد، جک. یکی از اولین کارهایی که می‌تونی انجام بدی تا به قلبت وصل بشی اینه که شوقی رو که توی درونت از بین رفته، دوباره به یاد بیاری. کارهایی رو انجام بده که قبلاً، قلبت رو مملو از شادی می‌کرد. همون کارهایی که کودک مشتاق درونت از تو می‌خواد و باعث می‌شه از شدت خنده دل‌درد بگیری. کارهایی رو که تو رو به جنب‌وجوش درمی‌آره و اشک به چشمت می‌آره، دوباره کشف کن. هرجایی که اشک شوق به چشمت می‌آد، همون جاییه که جهان می‌خواد اونجا باشی.»

ناگهان مرد حین دیدن صحنه‌های مختلف زندگی‌اش، متوجه چیز حیرت‌آوری می‌شود؛ در سخت‌ترین و دردآورترین دوره‌های زندگی‌اش تنها ردپای خودش در ساحل دیده می‌شود. بنابراین آن مرد نزد خدا می‌رود و اعتراض می‌کند که چرا خدا در سخت‌ترین برهه‌های زندگی‌اش او را تنها گذاشته است. خدا با محبت برای او توضیح می‌دهد که در این دوران سخت، او مرد را در آغوش خودش حمل کرده است