بریدههایی از کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک
۴٫۳
(۱۷۲۷)
«صدای پیچیدن باد توی درختها رو میشنوی اژدهای کوچیک؟ طبیعت اینجوری به ما میگه یه لحظه بایستیم، نفس بکشیم و فقط باشیم.»
sety seyfi
پاندای بزرگ گفت: «ناراحت نباش. طبیعت با پاییز بهمون نشون میده رهاکردن چقدر میتونه زیبا باشه.»
پروانه ای در باد
اژدهای کوچک پرسید: «اگه بعضیها از من یا کارهام خوششون نیاد چی؟»
پاندای بزرگ گفت: «تو باید راه خودت رو بری. بهتره اونها رو از دست بدی تا خودت رو.»
hassan
پاندای بزرگ گفت: «مسیر سفر تو روی هیچ نقشهای نیست.
خودت باید راهت رو پیدا کنی.»
Anisa
پاندای بزرگ گفت: «بهترین چیزی که با چای میچسبه یه دوست خوبه.»
Mili_itman
اژدهای کوچک گفت: «امروز ساکتی.»
پاندای بزرگ لبخندی زد و گفت: «فکر نکنم صدام از صدای بارون قشنگتر باشه.»
Yegane.M
وقتی برای دیگری فانوسی روشن میکنی، خودبهخود راه خودت را هم روشن میکنی.
Nargess Ansarivand
رها کن وگرنه کشانده میشوی.
Aram
پاندای بزرگ گفت: «بهترین چیزی که با چای میچسبه یه دوست خوبه.»
Aram
روزهایی هست که بلندشدن، خودش پیروزی است.
MBN
اژدهای کوچک گفت: «میخوام یه غرفه بزنم و از این کدوتنبلهای ترسناک بفروشم. ولی میترسم شکست بخورم.»
پاندای بزرگ باز هم برای دوستش چای ریخت و گفت: «ممکنه شکست بخوری کوچولو، ولی اگه از ترس امتحانش نکنی، قطعاً شکست خوردی.»
Mohsen Zamani
اژدهای کوچک گفت: «خیلی خستهام.»
پاندای بزرگ مکثی کرد و گفت: «توی زمستون طبیعت کنار میره، استراحت میکنه و انرژیاش رو جمع میکنه برای یه شروع تازه. ما هم اجازه داریم همین کار رو بکنیم دوست کوچیک من.»
جو مارچ
ژدهای کوچک پرسید: «جهان چیه؟»
پاندای بزرگ به آسمان شب نگاه کرد و گفت:
«ماییم کوچولو. ما اقیانوسهای بیانتها و رعدوبرقهای تابستونی هستیم؛ چی از این قشنگتر؟»
جو مارچ
اژدهای کوچک گفت: «گاهی فکر میکنم اونقدر که باید خوب نیستم.»
پاندای بزرگ گفت: «درخت گیلاس خودش رو با درختهای دیگه مقایسه نمیکنه. فقط شکوفه میده.»
MH
اژدهای کوچک پرسید: «چه جوری به رفتن ادامه میدی؟»
پاندای بزرگ گفت: «گاهی حتی یه قدم خیلی کوچیک بهتر از اینه که اصلاً قدمی برنداری.»
R.Khabazian
پاندای بزرگ گفت: «بهترین چیزی که با چای میچسبه یه دوست خوبه.»
کاربر ۸۵۶۳۵۰۹
اژدهای کوچک گفت: «تو شنوندهی خوبی هستی.»
پاندای بزرگ جواب داد: «شنیدن هیچوقت برام دردسر درست نکرده.»
no name
اژدهای کوچک گفت: «میخوام یه غرفه بزنم و از این کدوتنبلهای ترسناک بفروشم. ولی میترسم شکست بخورم.»
پاندای بزرگ باز هم برای دوستش چای ریخت و گفت: «ممکنه شکست بخوری کوچولو، ولی اگه از ترس امتحانش نکنی، قطعاً شکست خوردی.»
elham.md
اژدهای کوچک گفت: «نمیتونم از این چاله بیام بیرون.»
پاندای بزرگ لبخندی زد و گفت:
«پس من میآم و اونجا پیشت میشینم.»
opal
اژدهای کوچک گفت: «ذهنم گاهی مثل این طوفانه.»
پاندای بزرگ گفت: «اگه درست گوش بدی، میتونی صدای پاشیدن قطرههای بارون روی سنگ رو بشنوی.
حتی توی طوفان هم میشه کمی آرامش پیدا کرد.»
Mohsen Zamani
حجم
۱۰٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۰٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۷۰%
تومان