بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک | صفحه ۶۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک

بریده‌هایی از کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک

نویسنده:جیمز نوربری
امتیاز:
۴.۳از ۱۷۳۲ رأی
۴٫۳
(۱۷۳۲)
اژدهای کوچک پرسید: «اگه بعضی‌ها از من یا کار‌هام خوش‌شون نیاد چی؟» پاندای بزرگ گفت: «تو باید راه خودت رو بری. بهتره اون‌ها رو از دست بدی تا خودت رو.»
samira
‫حتی توی طوفان هم می‌شه کمی آرامش پیدا کرد.»
غزل
سعی کن برای چیز‌های کوچیک وقت بذاری، ‫اون‌ها معمولاً از همه چی مهم‌ترن.»
غزل
اژدهای کوچک پرسید: «اگه بعضی‌ها از من یا کار‌هام خوش‌شون نیاد چی؟» پاندای بزرگ گفت: «تو باید راه خودت رو بری. بهتره اون‌ها رو از دست بدی تا خودت رو.»
خاطره
اژدهای کوچک گفت: «من کم آوردم.» پاندای بزرگ گفت: «عیبی نداره. فردا دوباره سعی می‌کنیم.»
♡masi♡
وقتی برای دیگری فانوسی روشن می‌کنی، خود‌به‌خود راه خودت را هم روشن می‌کنی.
♡masi♡
اژدهای کوچک گفت: «این راه سختی‌های زیادی داشت.» پاندای بزرگ موافق بود: «داشت، ولی ما از هرکدوم‌شون یه چیزی یاد گرفتیم. تصورش رو بکن وقتی به قله برسیم چه چشم‌انداز خوبی داریم.»
♡masi♡
بعضی‌ها مثل شمع‌اند؛ خود‌شان را می‌سوزانند تا به دیگران نور بتابانند.
فائزه
پاندای بزرگ گفت: «مسیر سفر تو روی هیچ نقشه‌ای نیست. خودت باید راهت رو پیدا کنی.»
کاملیا
اژدهای کوچک پرسید: «تو به تناسخ اعتقاد داری؟» پاندای بزرگ خمیازه‌ای کشید و گفت: «من اعتقاد دارم که در هر لحظه از هر روز می‌تونیم رها کنیم و دوباره شروع کنیم.»
Farn✾✾sh
اگر به دنبال شادکردن دیگران باشی، خودت هم به شادی می‌رسی.
آزمین
اژدهای کوچک گفت: «تو شنونده‌ی خوبی هستی.» پاندای بزرگ جواب داد: «شنیدن هیچ‌وقت برام دردسر درست نکرده.»
mehrdad jalali
اژدهای کوچک گفت: «ذهنم گاهی مثل این طوفانه.» پاندای بزرگ گفت: «اگه درست گوش بدی، می‌تونی صدای پاشیدن قطره‌های بارون روی سنگ رو بشنوی. حتی توی طوفان هم می‌شه کمی آرامش پیدا کرد.»
mehrdad jalali
اژدهای کوچک گفت: «اون درخت دوران سختی رو پشت سر گذاشته.» پاندای بزرگ گفت: «آره، ولی هنوز این‌جاست و به قدرت و زیبایی رسیده.»
mehrdad jalali
اژدهای کوچک گفت: «این کوتاه‌ترین روزه. زمستون واقعاً از راه رسیده.» پاندای بزرگ گفت: «ولی طولانی‌ترین شب هم هست؛ زمستون شگفتی‌های خاص خودش رو داره.»
Nars
اژدهای کوچک گفت: «طبیعت شگفت‌انگیز نیست؟!» پاندای بزرگ موافق بود: «هست. ولی ما هم مثل درختان و عنکبوت‌ها بخشی از طبیعتیم و به همون اندازه شگفت‌آور.»
Nars
اژدهای کوچک گفت: «الان اصلاً وقت ندارم گل‌ها رو ببینم.» پاندای بزرگ گفت: «درست به همین خاطر باید اون‌ها رو ببینی؛ شاید فردا دیگه نباشن.»
Nars
اژدهای کوچک پرسید: «اگه بعضی‌ها از من یا کار‌هام خوش‌شون نیاد چی؟» پاندای بزرگ گفت: «تو باید راه خودت رو بری. بهتره اون‌ها رو از دست بدی تا خودت رو.»
موعود
اژدهای کوچک گفت: «‌می‌خوام یه غرفه بزنم و از این کدو‌تنبل‌های ترسناک بفروشم. ولی می‌ترسم شکست بخورم.» پاندای بزرگ باز هم برای دوستش چای ریخت و گفت: «ممکنه شکست بخوری کوچولو، ولی اگه از ترس امتحانش نکنی، قطعاً شکست خوردی.»
little editor
اژدهای کوچک گفت: «از حرف‌زدن و گوش‌دادنت خوشم می‌آد و از سفرکردن با تو لذت می‌برم، ولی بیشتر از همه‌ی این‌ها، حسی رو دوست دارم که تو بهم می‌دی.»
Amir Reza

حجم

۱۰٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۰٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۷۰%
تومان