بریدههایی از کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک
۴٫۳
(۱۷۲۲)
«مهم نیست که چقدر سخت شه، باهم باهاش روبهرو میشیم.»
دانور🌱
من وقتی گم میشم از اول شروع میکنم و سعی میکنم یادم بیاد که چرا شروع کردم و همین بهم کمک میکنه
pary
اژدهای کوچک گفت: «تو شنوندهی خوبی هستی.»
پاندای بزرگ جواب داد: «شنیدن هیچوقت برام دردسر درست نکرده.»
حسن منصوری
اژدهای کوچک پرسید: «چی رو داری جشن میگیری؟»
پاندای بزرگ گفت: «زیر بارون بودن با تو رو.»
hana
پاندای بزرگ گفت: «سعی کن برای چیزهای کوچیک وقت بذاری،
اونها معمولاً از همه چی مهمترن.»
ahoora
اژدهای کوچک پرسید: «چی رو داری جشن میگیری؟»
پاندای بزرگ گفت: «زیر بارون بودن با تو رو.»
fatemehnikkhah
هر تصمیمی که در سفر میگیری تو را به مقصدت نزدیک یا از آن دور میکند.
maria
«اژدهای کوچیک چه مردم ازت تعریف کنن و چه ازت ایراد بگیرن، سعی کن موقرانه بپذیری.
یه درخت برای قویشدن باید هر شرایطی رو تجربه کنه.»
nu_amin_mi
اژدهای کوچک گفت: «برگها دارن میمیرن.»
پاندای بزرگ گفت: «ناراحت نباش. طبیعت با پاییز بهمون نشون میده رهاکردن چقدر میتونه زیبا باشه.»
nu_amin_mi
یه درخت برای قویشدن باید هر شرایطی رو تجربه کنه
یاسمن
اژدهای کوچک گفت: «نمیتونم احساسم رو توضیح بدم.»
پاندای بزرگ لبخند زد و گفت: «عیبی نداره. کلمهها برای همه چی کافی نیستن.»
Maria
پاندای بزرگ گفت: «دوباره گم شدیم.»
اژدهای کوچک گفت: «من وقتی گم میشم از اول شروع میکنم و سعی میکنم یادم بیاد که چرا شروع کردم و همین بهم کمک میکنه.»
Maria
اژدهای کوچک گفت: «گاهی فکر میکنم اونقدر که باید خوب نیستم.»
پاندای بزرگ گفت: «درخت گیلاس خودش رو با درختهای دیگه مقایسه نمیکنه. فقط شکوفه میده.»
♧کتابخوان♡
اژدهای کوچک پرسید: «این درخت چه جوری هنوز سرپاست؟»
پاندای بزرگ گفت: «توی شرایط بهتر ریشههاش عمیق شدهان. حالا میتونه هر طوفانی رو پشت سر بذاره.»
اژدهای کوچک گفت: «چه حیف که خیلی وقت پیش این درخت رو نکاشتیم. تصور کن الان چقدر بزرگ شده بود.»
پاندای بزرگ گفت: «الان که داریم میکاریمش. همین مهمه.»
اَمیر
اژدهای کوچک گفت: «گاهی فکر میکنم اونقدر که باید خوب نیستم.»
پاندای بزرگ گفت: «درخت گیلاس خودش رو با درختهای دیگه مقایسه نمیکنه. فقط شکوفه میده.»
saina
«از همه چی مهمتر... توجهکردنه.»
soniya
«درخت گیلاس خودش رو با درختهای دیگه مقایسه نمیکنه. فقط شکوفه میده.»
nafis
اژدهای کوچک پرسید: «چه جوری به رفتن ادامه میدی؟»
پاندای بزرگ گفت: «گاهی حتی یه قدم خیلی کوچیک بهتر از اینه که اصلاً قدمی برنداری.»
مهدیس
اژدهای کوچک پرسید: «جهان چیه؟»
پاندای بزرگ به آسمان شب نگاه کرد و گفت:
«ماییم کوچولو. ما اقیانوسهای بیانتها و رعدوبرقهای تابستونی هستیم؛ چی از این قشنگتر؟»
حانیه
اژدهای کوچک گفت: «میخوام یه غرفه بزنم و از این کدوتنبلهای ترسناک بفروشم. ولی میترسم شکست بخورم.»
پاندای بزرگ باز هم برای دوستش چای ریخت و گفت: «ممکنه شکست بخوری کوچولو، ولی اگه از ترس امتحانش نکنی، قطعاً شکست خوردی.»
حانیه
حجم
۱۰٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۰٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۷۰%
تومان