بریدههایی از کتاب صفورا
۳٫۸
(۹۴)
زنها مرده شادی و شوخی، بگو و بخند و بزن و بکوبن. اگه دنیا دست زنها بود هیچ جنگی اتفاق نمیاُفتاد هرچند به خاطر زنها خدا میدونه چقدر جنگ مردها برپا کردهن.
کاربر یاس
منِ مسکین چوبِ عزیزِ بیجهت بودن بهروز را میخوردم. پدر و مادرم میگفتند ضعیف است و طاقت رفتن راه دورِ شاهپور یا تدین را ندارد. آدم از کار بزرگترها لجش میگیره. بهروز میتوانست با چهارتا بازیگوش مثل خودش جعبه کفشی را به دُم تولهسگ یا بچهگربهای ببندد و حیوان مفلوک را در طول شهر راه بیندازد و گاری درست کند؛ اما نمیتوانست تا کوچه فیلخانه یا راسته پیغمبر بیاید که توی شاهپور یا تدین باشیم و چنان دردسری نکشیم؟!
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
«زلیخا گفتن و یوسف شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن»
Marziyeh
بابابزرگ میگه حرف که از دهن در اومد مثل تیری میمونه که از کمان در رفته باشه برنمیگرده سرجاش. دیکته هم نیس که بشه غلط گیریش کرد. باید اول خوب بپزیش بعد بدیش بیرون.
Marziyeh
دل برود هر آنکه از دیده برفت.
Marziyeh
-دختر مسلمونا فوجفوج میرن خانه شوهر. رقیهها، سکینهها، بتولها، زهراها، فاطمهها؛ اما بتسابههای یهودی فقط افتخار چاپ کارت عقدشون رو دارن. کارم شده چاپ کارت عقد این و اون کی نوبت خودم میرسه و چه کسی مال منو چاپ میکنه؟ من...
nader
: مرد همهاش نمیشه چشمو بدوزه به تن و بدن ناموس مردم. تو یک مرد هستی روله. حالا کوچیک، فردا بزرگ. چشمت رو درویش کن. نگاهت رو بنداز نوک کفشت.»
چرخ نیلوفری
-کسی که تجارت نمیکنه ممکنه غم ورشکستگی رو نداشته باشه اما حسرت فایده بردن رو حتماً داره.
کاربر یاس
آدم کجا از سرنوشتی که روی پیشانیش نوشتهس خبرداره؟
n re
. آقا اسی دنیا پر از آدمهای با استعدادیه که وسیله پرورشش رو ندارن. مثل اون درجا میزنن و نمیتونن به ثمر برساننش. در عوض تا دلت بخواد نورچشمیهای بیجهت عزیز هم فراوانن. نه استعدادی، نه هوشی و نه علاقهای. تکیهشون فقط به پول و نفوذ پدره و بس.
z.nakheiee.s
حجم
۱۹۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۹۰ صفحه
حجم
۱۹۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۹۰ صفحه
قیمت:
رایگان