بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سی‌ گزارش به شیطان | طاقچه
تصویر جلد کتاب سی‌ گزارش به شیطان

بریده‌هایی از کتاب سی‌ گزارش به شیطان

نویسنده:طوبی زارع
انتشارات:نشر صاد
امتیاز:
۵.۰از ۶ رأی
۵٫۰
(۶)
امّ‌البنین خیره به پسرانش گفته بود: «شیرم را حلالتان نمی‌کنم اگر لحظه‌ای حسین (ع) را تنها بگذارید. شما را به دنیا آوردم، فقط و فقط برای یاری پسران فاطمه (س) ! بروید و جانتان را سپر بلای حسین (ع) کنید. تیر را به جان بخرید و نگذارید خاری بر تن پسر رسول خدا (ص) بنشیند!»
زهرا
«مگر نشنیدی حسین (ع) چه گفته است؟ او کشتهٔ اشک‌هاست. بعدازاین هر قطرهٔ اشک برای حسین (ع) تبدیل به چشمهٔ نوری می‌شود. یک نور را خاموش کرده‌اید و تا ابد راه روشنایی را به روی زمین باز کرده‌اید. می‌دانید پس‌ازاین اسم حسین (ع) و عاشورا و کربلا با زمین چه خواهد کرد؟
قطره دریاست اگر با دریاست
زهیر دست از نصیحت و بیدارگری برنمی‌داشت اگر حسین (ع) کسی را به‌سوی زهیر نمی‌فرستاد و به او پیغام نمی‌داد که: «برگرد زهیر! همان‌طور که مؤمن آل‌فرعون قومش را نصیحت کرد و به حالشان فایده‌ای نداشت؛ تو نیز اینان را نصیحت کردی و اگر فایده‌ای داشته باشد همین اندازه کافی است.»
قطره دریاست اگر با دریاست
بدانید که خداوند ما و شما را به فرزندان پیامبرش محمد (ص) امتحان کرده است تا ببیند که نسبت به آنان چگونه رفتار می‌کنیم
قطره دریاست اگر با دریاست
«وقتی کسی حسینی شود، دیگر هیچ کاری از دست ما برنمی‌آید.»
قطره دریاست اگر با دریاست
اسم خدا که وسط می‌آید، طعمهٔ ما از دست می‌رود.
قطره دریاست اگر با دریاست
آدم‌هایی که عاشق می‌شوند، حساب‌وکتاب ما را بر هم می‌ریزند. عشق حسین (ع) مسلم‌بن‌عوسجه را به حال و روزی انداخته بود که ما هیچ راه نفوذی در او نداشتیم.
قطره دریاست اگر با دریاست
گوشی که سراسر شب، به قرآن سپرده شود، صدای ما را نمی‌شنود!
قطره دریاست اگر با دریاست
این را خوب می‌دانید که ما ابزاری بیش نیستیم. دست آخر، این بنی‌آدم است که تصمیم می‌گیرد و انتخاب می‌کند. این انسان است که یا در آغوش ما محو می‌شود یا آنکه ما را شکست‌خورده در خودمان محو می‌کند!
قطره دریاست اگر با دریاست
هر چیزی حتّی اگر سر و ته نداشته باشد، اما ناگزیر است که نقطهٔ مرکزی داشته باشد. نقطهٔ مرکزی مأموریت همهٔ ما آن گودال بود. گودالی هرچند کوچک، اما من وسعت همهٔ تاریخ بنی‌بشر را در آن می‌دیدم. آنجا سنگ محک آدم‌ها بود. خورشید افتاده بود روی خاک و ظلمت‌ها محاصره‌اش کرده بودند.
قطره دریاست اگر با دریاست
جسورش کردم. پرده‌ای از فراموشی بر حافظه‌اش کشیدم؛ دیگر نه جمل را به یادآورد، نه علی (ع) را و نه پیامبر (ص) را. تمام توانش را تسخیر کردم تا توانست آن نیزه را بر تن علی‌اکبر (ع) وارد کند و او را از اسب به زیر افکند.
قطره دریاست اگر با دریاست
آرزوی دورودراز، محکم‌ترین دامی است که من به کمک آن وارد مأموریت می‌شوم. همان لحظهٔ اوّل که اسم عمر سعد را آوردید، فهمیدم که راه تسلّط بر او آرزویی است که عمرش را صرف آن کرده است. حکومت ری، برای عمر به همان اندازه شیرین بود که رضایت شما برای من!
قطره دریاست اگر با دریاست
عنان اسب در دست حر بود و اختیار حر، در دست من
قطره دریاست اگر با دریاست
«تسلیم شو! خود را به عبیداللّه تسلیم کن. با یزید بیعت کن و خود را از مهلکه نجات ده!‌ دیدی همان فال شومی که زده بودی، درست از آب درآمد؟ حسین (ع) را رها کن و زندگی را به‌دست آور. قیمت زندگی از هر چیزی بالاتر است!» صورتم هنوز می‌سوزد. چنان سیلی‌ای بر آن زد که سرخی آن برابری می‌کند با خون لب‌های مسلم. وقتی داشتند با لب تشنه او را به بام دارالأماره می‌بردند تا مجازاتش کنند. حتّی بر بلندای بام،‌ آخرین تقلای خود را به‌کار بستم؛ اما این بار همین‌که نزدیکش شدم، با قطره‌ای اشک مرا در نیستی جاویدانم محو کرد. زیر لب گفت: «سلام بر حسین (ع)! ای پسر فاطمه (س)! مرا ببخش که نتوانستم کاری برایت کنم!»
قطره دریاست اگر با دریاست
مگس را دیده‌ای که چطور ازروی صورت کنار می‌زنند؛ امّ‌البنین با من همین کار را کرد. صدایش که در دیوارهای حجره نشست، طعم ذلّت را چشیدم؛ طعم حقارت و خواری شکست را. امّ‌البنین خیره به پسرانش گفته بود: «شیرم را حلالتان نمی‌کنم اگر لحظه‌ای حسین (ع) را تنها بگذارید. شما را به دنیا آوردم، فقط و فقط برای یاری پسران فاطمه (س) ! بروید و جانتان را سپر بلای حسین (ع) کنید. تیر را به جان بخرید و نگذارید خاری بر تن پسر رسول خدا (ص) بنشیند!» له شدم؛ محوشدن سایه‌ای زیر نور خورشید! نابودی هیزمی در دل تنور!
قطره دریاست اگر با دریاست
بعضی‌وقت‌ها تا چیزی برای خود ما پیش نیاید، نمی‌توانیم قضاوت درستی کنیم
قطره دریاست اگر با دریاست
باید رگ تکبّر مروان را به جوش وامی‌داشتم. همین کار را کردم. خشم را در نفسش دمیدم. کار آسانی بود. مروان آمادهٔ این خشم بود. او را برآشفتم و در گوشش غرور زخمی‌اش را زمزمه کردم تا جواب دهد
قطره دریاست اگر با دریاست
مأموران من، یعنی بزرگ‌ترین افسران لشکر جناب ابلیس، مطابق با ظرفیت مخاطب خود به آن‌ها نزدیک می‌شوند. در برخی می‌تنند؛ در گوش برخی نجوا می‌کنند؛ گاهی هم بدون نجوا، در قلب و ذهن او محو می‌شوند. در برخی موارد هم راهی برای تصرّف در سوژهٔ خود ندارند. در چنین مواردی من آن‌ها را به‌خوبی درک می‌کنم؛ اما نمی‌دانم شیطان بزرگ، عذر آن‌ها را خواهد پذیرفت یا نه. او معتقد است که بنی‌آدم به‌استثنای همان یک نور که در این مأموریت، روی زمین زندگی می‌کرد؛ استعداد شنیدن و قبول نجواهای ما را دارند.
قطره دریاست اگر با دریاست

حجم

۹۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

حجم

۹۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

قیمت:
۴۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد