بریده‌هایی از کتاب موضوع پول نیست

وقتی ترس وارد می‌شود منطق از بین می‌رود. در حقیقت اصلا فرقی ندارد که این ترس به چه میزان غیرمنطقی و یا بی‌اساس باشد. ترس با آزادسازی شک و تردید در ذهن شما ایده‌های دارای اطمینان شما را از پای درمی‌آورد

کتاب‌های بسیاری هستند که برخی از آنها اطلاعات عالی و بسیار خوب درباره ثروتمندان را به ما داده‌اند. اگر دوست داشته باشید می‌توانید با مطالعه آنها درباره فرصت‌ها چیزهایی را یاد بگیرید. هم‌چنین می‌توانید مربیان خوبی بیابید که توصیه‌های شفاهی به شما داده و مؤثرترین ترفندها را به شما آموزش می‌دهند. ولی اگر طرز فکرِ درست نداشته باشید هیچ‌کدام از آنها مفید نخواهد بود. داشتن طرز فکر صحیح مهم‌ترین بخش موفقیت است و کسب دانش مورد نیازتان بسیار راحت‌تر است. به همین دلیل قبلا از آموزش چیزی نگفتم آموزش کارها را بسیار راحت می‌کند اما اصلی‌ترین بخش کسب ثروت نیست.

بسیاری از ما زندگی را به انتظار می‌گذرانیم. مثلا انتظار برای دو هفته تعطیلات در کنار خانواده، انتظار برای رسیدن روزی که بتوانیم کاری که به آن علاقه داریم را انجام دهیم. زمان این تعطیلات بسیار کوتاه است و در یک چشم به‌هم‌زدنی تمام می‌شود. بنابراین باز هم منتظر می‌مانیم. ماه بعد، سال بعد... و چشم باز می‌کنید و می‌بینید که سال‌ها از پی هم سریعا گذشته‌اند. اگر بتوانید پول دربیاورید وقت زیادتری را می‌توانید با خانوادهٔ خود سپری کنید، به مسافرت بروید. نه این‌که تمام سال را منتظر بمانید که آن دو هفته تعطیلی بسیار کوتاه از راه برسد. حتی اسم این دو هفته را فراغت هم نمی‌توان گذاشت. بهتر است اسمش را مرخصی کوتاه دو هفته‌ای از دوران حبس یک ساله بگذاریم.

پول بیش‌تر در شما به عنوان یک انسان تغییر ایجاد نمی‌کند. بلکه شخصیت قبلی شما را بزرگ‌تر و مشخص‌تر جلوه می‌دهد. پول، توانایی فوق‌العاده‌ای در آشکارسازی شخصیت انسان‌ها دارد. اگر خسیس و بی‌رحم باشید، پول موجب بروز خصلت‌های منفی شده و آن را بیش‌تر آشکار می‌سازد. اما اگر شما یک انسان بخشنده‌ای باشید و به اطرافیان خود توجه نشان دهید و با آن‌ها مهربان باشید، تصور می‌کنید پول چه امکاناتی را در اختیار شما قرار می‌دهد؟

ماهی‌گیران همیشه می‌گویند شما می‌توانید یک سطل پر از خرچنگ را به حال خود رها کرده و نگران فرار آنها نباشید زیرا هرگاه یک خرچنگ در صدد فرار باشد توسط دیگر خرچنگ‌ها به داخل سطل بازگردانده می‌شود.

من پیرمردی با دردسرهای بی‌شماری هستم که اغلب هیچ کدامشان رخ نداد.