بریده‌هایی از کتاب از رابطه بد به رابطه خوب

بیشتر کارشناسان "تئوری کمبود" را تأیید می‌کنند. طبق این فرضیه، ما نمی‌توانیم "رابطه" را ادامه دهیم چون نمی‌دانیم چطور باید این‌کار را بکنیم. به عبارت دیگر، می‌جنگیم چون مهارت لازم برای حل مشکلات موجود در "رابطه" را نداریم.

یکی از مهم‌ترین نکات تئوری شناخت، این باور است که خشم و خوددرگیری از تفاوت‌های ذهنی ناشی می‌شوند.

زنان از زبان برای بیان احساسات استفاده می‌کنند در حالی‌که مردان از زبان برای حل مشکلات استفاده می‌کنند.

درمانگران شناختی، جور دیگری به این مسئله نگاه می‌کنند. آن‌ها بر این امر تأکید دارند که همه احساسات ما از طرز فکر و یا شناخت ما الهام می‌گیرند. به عبارت دیگر، کارهایی که دیگران می‌کنند مثل دعوا کردن با یکدیگر آن هم در حضور دیگران واقعاً ما را ناراحت نمی‌کند، ما از این رفتارها ناراحت می‌شویم چون فکر می‌کنیم که این وقایع ناراحت کننده هستند.

برایم سخت است که بشنوم خوب به حرفت گوش ندادم اما فکر می‌کنم حق با توست و اصلا تعجب نمی‌کنم اگر از دست من ناامید باشی ‌IF,DT,FE‌. آیا تمایل داری در مورد چیزهایی که من به آن‌ها توجه نکرده‌ام با هم صحبت کنیم؟ ‌IN‌ واقعاً می‌خواهم بیشتر دربارهٔ احساست بدانم ‌IN‌.

درمانگران رفتاری، معتقدند مشکلات ما در ادامه "رابطه" از نبود مهارت‌های حل مسئله و بهبود "رابطه" ناشی می‌شود. به‌همین دلیل است که وقتی کسی از ما انتقاد می‌کند به‌جای آنکه گوش کنیم سعی می‌کنیم از خودمان دفاع کنیم. در چنین وضعیتی ممکن است دلگیر شویم و به جای آنکه با گشاده‌رویی احساس واقعی‌مان را بیان کنیم طرف مقابل را مقصر می‌دانیم. گاهی هم با نق زدن و قهر کردن حرف‌مان را پیش می‌بریم. ما هیچ‌گاه از روش مذاکرات سیستماتیک یا مهارت‌های حل مسئله استفاده نمی‌کنیم، در نتیجه مشکلات کم‌کم شکل می‌گیرند.

عدهٔ دیگری از کارشناسان معتقدند ما نمی‌توانیم رابطه را ادامه دهیم چون نمی‌خواهیم. در روان‌شناسی این روش را "تئوری انگیزشی" می‌گویند. براساس این تئوری، ما می‌جنگیم چون انگیزهٔ لازم برای نزدیک شدن به افرادی که با آن‌ها در تضاد هستیم را نداریم. ما رابطه را تمام می‌کنیم در حالی‌که در خشم خودمان غرق شده‌ایم، و با دیگران درگیر می‌شویم چون مقابله و نبرد، ارضا کننده‌تر است.

پرسش، یکی از پر فایده‌ترین تکنیک‌های ارتباطی و شاید راحت‌ترین آن‌ها برای تسلط یافتن است. البته اشتباهات کوچکی هستند که مردم وقتی تازه شروع به استفاده از این تکنیک می‌کنند، مرتکب می‌شوند. وقتی از پرسش استفاده می‌کنید، سوال‌هایی ملایم و کاوشگرانه می‌پرسید تا بیشتر با افکار و احساسات طرف مقابل آشنا شوید.

ه بارت و آلیسون گفتم ارتباط خوب به سه چیز نیاز دارد. اول، باید بتوانید احساس‌تان را راحت و مستقیم بیان کنید. دوم، باید وقتی شریک‌تان صحبت می‌کند بدون جبهه‌گیری به حرف‌هایش گوش کنید. سوم، باید با شریک‌تان محترمانه برخورد کنید حتی اگر از دستش عصبانی یا مایوس باشید. همه این‌ها به این معناست که شما محترمانه احساس‌تان را با هم در میان می‌گذارید، بدون تحقیر یا توهین به طرف مقابل.

حالا چیزی را که نوشته‌اید بررسی کنید. آیا از عصبانیت دیوید مطلع شدید؟ آیا احساس خودتان را به روش مستقیم و صلح جویانه‌ای ابراز کردید؟ آیا در انتقاد دیوید حقیقتی پیدا کردید؟ آیا در گرماگرم انتقاد حس احترام را منتقل کردید؟