بریدههایی از کتاب شوروی ضد شوروی
۳٫۶
(۲۹)
مسئولین حکومتی میگویند شما نباید زیاد نان بخورید وگرنه چاق میشوید. اما آنها میگویند شما گوشت هم نباید زیاد بخورید، چون این هم باعث چاقیتان میشود. اما گرگها را در نظر بگیرید: آنها گوشت میخورند و شما هیچ گرگ چاقی نمیبینید، اما شاید مسئولین محترم بگویند گرگها وحشیانه غذا میخورند و نه به صورت علمی. بله، در مورد ما شورویها، هر چیزی مبنای علمی دارد. به محض اینکه فلان محصول غذایی در فروشگاهها نایاب میشود، سروکلهٔ انواع دکترهایی که دقیقاً متخصص همان مادهٔ غذاییاند، پیدا میشود. آنها مقالههای علمی مفصلی در اثبات مُضر بودن غذایی که شما نمیتوانید آن را به دست آورید، مینویسند و در انواع برنامههای رادیویی و تلویزیونی دربارهٔ مضرات این محصول غذایی سخن میگویند. البته مخالفت کردن با آنها کار دشواری است.
shahram naseri
دوست سابقم طور دیگری میاندیشید. او با عبور از یک اعتقاد به اعتقاد دیگر، گمان میکرد دستخوش تحول فکری شده است. اما در واقع او همانی بود که قبلاً بود: فقط یک مجموعه از پرسشها جای خود را به مجموعه پرسشهای دیگری داده بود. با این حال، او به روال سابق همچنان ستیزهجو و مصمم باقی مانده بود.
کاربر ۲۲۱۱۱۰۴
بعضی از آنهایی که حالا شعارهای ضدکمونیستی سر میدهند، چنان در این مسیر راه افراط را طی میکنند که اجازهٔ شنیده شدن هیچ صدای دیگری را نمیدهند. خیلی از این آدمها کمونیستهای سابقند. اینها از یک افراط به افرط دیگر در غلتیدهاند.
کاربر ۲۲۱۱۱۰۴
البته اکثریت جامعهٔ ما هیچ مخالفتی با زورگوییهای رژیم ابراز نکرد. (آنها که مخالفتشان را ابراز کردند، خیلی ساده نابود شدند.)
کاربر ۲۲۱۱۱۰۴
اگر قرار بر ادای احترام باشد، باید علاوه بر شهدای جنگ، به شهدای دربند، به آن آدمهای بیگناهی که قربانی رژیم استالین شدند نیز ادای احترام کرد. باید در کنار «گور سرباز گمنام» که نمادی از جانباختگان جنگ است و در همهٔ گورستانهای کشور وجود دارد، «گور زندانی گمنام» نیز به مثابهٔ نمادی از اعدامشدگان و جانباختگانِ اردوگاههای استالینی وجود داشته باشد.
Z
همهٔ ما دوست داریم یاد و خاطرهٔ عزیزانِ درگذشتهمان را __ چه در جنگ کشته شده باشند و چه به مرگ طبیعی مرده باشند __ زنده نگهداریم. اما این نباید به دستمایهای برای اقدامات تبلیغی رژیم تبدیل شود.
Z
در اتحاد شوروی، زوجهای تازه مزدوج، پس از ادای پیمان زناشویی در «کاخ ازدواج» در زیر پرترهای از لنین، و در حالی که لباسهای عروس و دامادی بر تن دارند، مستقیماً به قبرستان میروند تا بر سر قبر شهدای جنگ تجدید پیمان کنند؛ چه آمیزهٔ عجیب و حیرتآوری از مذهب و لامذهبی، از مکر و کفر توأمان در یک ظرف!
Z
مقامات شوروی همواره کوشیدهاند جانشینهایی برای آیینها و مناسک مذهبی بیابند. یک نمونهٔ بارزش علامت داس و چکش است که رژیم سعی کرده آن را جانشین صلیب کند. به تعبیری کوشیدهاند تقدس خداناباورانه را جایگزین تقدس خداباورانه کنند.
Z
«مقدس» کلمهای است که کلیسا بیشترین استفاده را از آن میکرد، اما در دوران جدید، حکومتِ خداناباورِ شوروی تا آنجا که امکانپذیر بوده از این کلمه استفاده، یا دقیقتر بگویم، سوءاستفاده کرده است.
Z
در اتحاد شوروی هم شما میتوانید هر چه دلتان خواست دربارهٔ رهبران کشور بگویید، اما به یک شرط ناممکن: کاملاً مطمئن باشید که هیچ آدم خبرچینی در اطرافتان نیست. البته در زمان استالین، گفتن هر نوع حرفی مشابه همین حرفی که دانشجوی انگلیسی دربارهٔ ملکه بر زبان آورده بود، باعث میشد که خودِ شنوندگانت در جا تکهتکهات کنند، بدون اینکه منتظر بمانند تا مأموران ادارهٔ امنیت کشور بیایند و تو را با خودشان ببرند. به همین دلیل، نام استالین هم مثل نام لنین مقدس شد.
Z
هر کشوری برای خودش نمادها و یادمانهای محترمی دارد. در انگلستان، برای مثال، نظام پادشاهی احترام بسیار زیادی دارد. اما بعضی وقتها خودِ انگلیسیها همین نظام بسیار محترم را به سخره میگیرند یا با آن شوخی میکنند. من هیچوقت ندیدهام که یک انگلیسی اصرار کند نظام پادشاهی بهترین و پیشروترین نظام سیاسی در جهان است. آنها معمولاً میگویند: «بله، ما مخالف نظام پادشاهی نیستیم. در واقع به آن عادت کردهایم و این نظام هم به ما عادت کرده. در کل، هیچ زحمتی به ما نمیدهد.»
Z
هر کشوری برای خودش نمادها و یادمانهای محترمی دارد. در انگلستان، برای مثال، نظام پادشاهی احترام بسیار زیادی دارد. اما بعضی وقتها خودِ انگلیسیها همین نظام بسیار محترم را به سخره میگیرند یا با آن شوخی میکنند. من هیچوقت ندیدهام که یک انگلیسی اصرار کند نظام پادشاهی بهترین و پیشروترین نظام سیاسی در جهان است. آنها معمولاً میگویند: «بله، ما مخالف نظام پادشاهی نیستیم
Z
در اتحاد شوروی هم شما میتوانید هر چه دلتان خواست دربارهٔ رهبران کشور بگویید، اما به یک شرط ناممکن: کاملاً مطمئن باشید که هیچ آدم خبرچینی در اطرافتان نیست. البته در زمان استالین، گفتن هر نوع حرفی مشابه همین حرفی که دانشجوی انگلیسی دربارهٔ ملکه بر زبان آورده بود، باعث میشد که خودِ شنوندگانت در جا تکهتکهات کنند، بدون اینکه منتظر بمانند تا مأموران ادارهٔ امنیت کشور بیایند و تو را با خودشان ببرند. به همین دلیل، نام استالین هم مثل نام لنین مقدس شد.
Z
هر کشوری برای خودش نمادها و یادمانهای محترمی دارد. در انگلستان، برای مثال، نظام پادشاهی احترام بسیار زیادی دارد. اما بعضی وقتها خودِ انگلیسیها همین نظام بسیار محترم را به سخره میگیرند یا با آن شوخی میکنند. من هیچوقت ندیدهام که یک انگلیسی اصرار کند نظام پادشاهی بهترین و پیشروترین نظام سیاسی در جهان است. آنها معمولاً میگویند: «بله، ما مخالف نظام پادشاهی نیستیم. در واقع به آن عادت کردهایم و این نظام هم به ما عادت کرده. در کل، هیچ زحمتی به ما نمیدهد.»
Z
در سقوط آن هواپیمای مسافربری کرهای خیلیها مقصرند: خلبان کرهای که هواپیما به دلیل اشتباه مرگبار وی از مسیر اصلی خود منحرف شد، کارکنان برج مراقبت پرواز در آمریکا و ژاپن که در ردیابی هواپیمای کرهای و تصحیح مسیر آن اهمال کردند، و آن ژنرال روسی که به عنوان ثمره و محصول پارانویا و زنوفوبیا، دستور شلیک به هواپیمای کرهای را صادر کرد. من خلبان شوروی را از همه کمتر مقصر میدانم. او فقط دستوری را که به وی داده بودند، اجرا کرده بود. اما قضیه به اینجا ختم نمیشود.
Z
من در مسکو همسایهای داشتم که نویسنده بود و دوست داشت داستانهایش را موقع قدم زدن در پارک، برای ضبطصوت پرتابلی که همراهش آورده بود، بخواند و ضبط کند. عاقبت مأموران به سراغش رفتند و او را به ظن برقراری تماس رادیویی با یک سازمان جاسوسی خارجی دستگیر و برای همیشه زندانی کردند.
Z
همهٔ مردم شوروی، مخصوصاً آدمهای نظامی، طوری آموخته شده و بار آمدهاند که احساس سوءظن شدیدی به خارجیها دارند. به آنها القا شده که هر خارجی یک جاسوس است. رژیم تا دلتان بخواهد داستانهای وحشتناک دربارهٔ سازمانهای جاسوسی خارجی و سازوکارهای موحش آنها به خوردِ ما ملت داده است.
Z
ما شورویها میدانیم که روی بدنهٔ همهٔ هواپیماهای جاسوسیمان که در آسمان اروپا پرواز میکنند، نوشته شده «خطوط حملونقل هوایی شوروی.»
Z
دوست دارم در اینجا چند کلمهای در دفاع از این خلبان شوروی بنویسم. بعضیها میگویند او نمیتوانسته مرتکب هیچ اشتباهی شده باشد، نمیتوانسته یک هواپیمای مسافربری را به اشتباه یک هواپیمای جاسوسی تصور، و به آن شلیک کند، نمیتوانسته نداند که این هواپیمایی که دارد به آن شلیک میکند، بوئینگ ۷۴۷ است، نه بوئینگ ۷۰۷؛ مخصوصاً آنکه نام «خطوط هواپیمایی کره» هم با حروف بزرگ روی بدنهٔ هواپیما نقاشی شده بوده است. میگویند خلبان شوروی به احتمال زیاد قبلاً عکسهای بوئینگ ۷۴۷ را دیده بوده است و از طرفی شاید هم ندیده بوده است. ضمناً عکس یک چیز است و واقعیت چیز دیگر. در مورد کلمات «خطوط هواپیمایی کره» هم هر کسی میتواند هر چه را که دوست دارد، روی بدنهٔ یک هواپیما بنویسد.
Z
در مورد هواپیمای مسافربری کُرهای هم داستان عیناً از همین قرار بود. آنها میتوانستند خیلی ساده بگویند هواپیمای مسافربری کرهای سقوط کرد، اما به جای این جملهٔ ساده و روشن، گفتند: «هواپیما پس از اینکه دچار مشکل شد، به سوی دریای ژاپن که درست در زیرش بود، رفت.»! یکی از بزرگترین جمبوجتهای دنیا با ۲۷۰ مسافر ساقط شده بود؛ آنوقت گویندهٔ تلویزیون شوروی طوری گزارش میداد که انگار یک برگ پاییزی از درخت افتاده است. مسافران از صندلیهایشان پرت شده و به سقف هواپیما، به صندلیهای واژگونشان و به یک دیگر اصابت کرده بودند. فریادهای دلشکن ۲۷۰ مسافر توسط هیچ ایستگاه زمینی ضبط نشده بود، اما تصورِ آن چندان دشوار نیست. ایستگاه کنترل زمینی فقط صدای خلبان جنگندهٔ شوروی را ضبط کرده بود. او نگران بود (ای وای، ای وای!) که مبادا به اندازهٔ کافی سوخت برای برگشت به پایگاه هواییاش نداشته باشد.
Z
حجم
۴۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۹۷ صفحه
حجم
۴۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۹۷ صفحه
قیمت:
۱۹۸,۵۰۰
۱۵۸,۸۰۰۲۰%
تومان