بریده‌هایی از کتاب چگونه دست از نشخوار فکر برداریم

تفکر بیش از حد تنها زمانی تبدیل به اختلال می‌شود که تنها کاری است که انجام می‌دهید و در انجام کارهای دیگر خلل ایجاد می‌کند. وقتی نتوانید کارها را انجام دهید یا از اشتباه کردن بترسید، نشخوار فکر تبدیل به اختلال شده و اضطراب، افسردگی یا سایر مشکلات روانی را به دنبال دارد.

افرادی که بیش از حد فکر می‌کنند، بدترین شرایط را تجسم کرده و بر اساس این خیالات مضطرب می‌شوند

اعتمادبه‌نفس وقتی به وجود می‌آید که مطمئن هستید که قضاوت‌ها، توانایی‌ها، ارزش‌ها و تصمیمات شما همگی درست‌اند.

شکست تنها وقتی محقق می‌شود که می‌ترسید

تفکرات کسی که هستید و کسی که می‌خواهید باشید را می‌سازند زیرا تفکرات باعث عمل کردن و عملکرد باعث شکل‌گیری شخصیت می‌شود.

افتادن در دام ذهن خیلی ساده است از آنجا که جهان ما را ملزم می‌سازد درباره هر کاری که انجام می‌دهیم، هر آنچه می‌خواهیم و هر چیزی که باور داریم، فکر کنیم. فکر کردن بیش از حد باعث استرس، نگرانی، افسردگی و سایر اختلالات روحیه‌ای می‌شود.

تحلیل بیش از حد و مقایسه خود با دیگران ناشی از ترس از شکست هستند، که خود باعث اضطراب به دلیل عدم کنترل بر روی آینده نامعلوم می‌شود.

ترس از شکست و کمال‌گرایی، ذهن را دچار وسواس کنترلی کرده و دائماً مشغول تحلیل، تحلیل دوباره، پیش‌بینی و سپس رسیدن به تحلیل دیگر است، درنهایت هیچ چیز به‌اندازه کافی خوب نیست و این چرخه دوباره تکرار می‌شود. کسی که نمی‌تواند تغییر را بپذیرد یا کاملاً به خودش باور ندارد از ترس حرکت اشتباه یا تصمیم نادرست شروع به پیش‌بینی و سرزنش خویشتن می‌کند. همچنین پردازش اطلاعات را با تأخیر انجام می‌دهد، به مقایسه کردن خود با دیگران می‌پردازد و اینکه آیا دیگران عمل او را درست می‌دانند یا خیر. اگر این اتفاق برایتان رخ می‌دهد، پس خود را یک نشخوار کننده ذهنی بدانید.

روابط عاشقانه را در فیلم‌ها یا تلویزیون ببینید، اما تلاش کنید درگیر روابط عاشقانه زندگی کسی یا خودتان نشوید.

تفکرات کسی که هستید و کسی که می‌خواهید باشید را می‌سازند زیرا تفکرات باعث عمل کردن و عملکرد باعث شکل‌گیری شخصیت می‌شود.

الآن کجا هستید، می‌خواهید کجا بروید و به خودتان باور دارید که می‌توانید به این نتیجه برسی

نشخوار فکر، که تبدیل به نگرانی مفرط می‌شود، و پس از آن تبدیل به الگوهای فکری منفی می‌شود، می‌تواند تأثیر زیادی بر سلامت ذهنی شما داشته باشد

از آنجا که جهان ما را ملزم می‌سازد درباره هر کاری که انجام می‌دهیم، هر آنچه می‌خواهیم و هر چیزی که باور داریم، فکر کنیم. فکر کردن بیش از حد باعث استرس، نگرانی، افسردگی و سایر اختلالات روحیه‌ای می‌شود. افرادی که نشخوار فکر دارند نگران مسئولیت‌پذیری‌شان هستند، اینکه آیا افراد خوبی هستند، آیا انتخاب‌های درستی دارند و آیا مفیدند یا مضر، تفکرات کسی که هستید و کسی که می‌خواهید باشید را می‌سازند زیرا تفکرات باعث عمل کردن و عملکرد باعث شکل‌گیری شخصیت می‌شود. از آنجا که هر روز مطالب زیادی برای فکر کردن وجود دارد، مهم نیست که مغزمان کمی از سرعتش بکاهد.

خیلی وقت‌ها، ما به روش خودمان همه‌چیز را برداشت می‌کنیم و سپس در تلاشیم دیگران هم مثل ما فکر کنند. پیشنهاد خود را می‌گوییم و وقتی کسی توجه نکرد، احساس کم‌ارزشی کرده و انرژی‌مان را از دست می‌دهیم.

دلیل اصلی نگرانی بیشتر مردم این است که درباره هر تصمیمی که می‌گیرند از قبل حدس می‌زنند، یا نمی‌توانند بپذیرند که تحت کنترلشان نیست و بنابراین به افراد کمال طلب یا "با وسواس کنترل" تبدیل می‌شوند تا خودشان احساس بهتری داشته باشند.

دلیل اینکه اکثر افراد مهارت‌های تصمیم‌گیری خوبی ندارند این است که اجرای راه‌حل‌ها را به تعویق می‌اندازند زیرا می‌خواهند مطمئن شوند که این تصمیم بی‌نقص است و به شکست نمی‌انجامد. شکست تنها وقتی محقق می‌شود که می‌ترسید تمام تلاشتان را نکرده باشید، و این موضوع از کمال طلب بودن می‌آید و خودش باعث تعلل در روند تصمیم‌گیری می‌شود.

هر چه بیشتر از تفکرات مزاحم بترسید، آن‌ها بیشتر و بدتر خواهند شد تا جایی که نمی‌توانید حتی از خانه‌تان بیرون بروید. اگر کمی صبر کنید، متوجه می‌شوید افکار، شما را کنترل نمی‌کنند و اگر این را بدانید، خودشان از بین خواهند رفت، و این روشی برای اثبات اشتباه بودن افکار منفی ست.

وقتی نگران گذشته یا آینده‌اید، با این دغدغه‌ها جایگزینش کنید: هر آنچه داریم، الآن است، نمی‌توانم دیروز را کنترل کنم و نمی‌توانم آینده را پیش‌بینی کنم. جایگزینی نگرانی‌ها و ترس‌ها با حقیقت، باعث می‌شود که بتوانید در لحظه آرام بمانید

وقتی دچار هراس و تردید می‌شوید این فکر را تمرین کنید: من در موقعیت‌های سخت و بدتر از این هم بودم، توانایی مدیریت اتفاقات پیش رو را دارم. سعی کنید افکار همراه با شک و تردید را با افکار سالم و آرامش‌بخش جایگزین کنید.

وقتی متوجه وسواس فکری درباره مسائل خارج از کنترل یا استرس در مورد اتفاقات گذشته شدید، آن‌ها را بپذیرید و بدون مضطرب شدن یا قضاوت کردن قبول کنید که وجود دارند. به خودتان بگویید ده دقیقه فرصت دارید تا درباره موضوع مضطرب کننده، فکر کنید. تایمر را تنظیم کرده، درنظر بگیرید این تفکر برایتان سودی ندارد و قرار نیست چیزی را تغییر دهد و سپس به سراغ عامل نگران‌کننده بروید. پس از تکمیل این فرآیند، نفس عمیق بکشید و حواستان را مشغول چیز دیگری بکنید.