بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دغدغه مرگ و زندگی٫٫٫ | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دغدغه مرگ و زندگی...

بریده‌هایی از کتاب دغدغه مرگ و زندگی...

ویراستار:نوید پدرام
امتیاز:
۲.۹از ۱۳ رأی
۲٫۹
(۱۳)
"می‌خواهم مرا در آغوش بگیرید، آغوشی که بتوانم یاد و خاطرۀ آن را تا مدت‌ها با خود داشه باشم. یک آغوش واقعی!"
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
این کلمات مرا منقلب کرد و ما مدتی را در سکوتی آرامش‌بخش گذراندیم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
ما باید زندگی را مغتنم بشماریم. اکنون که هنوز واقعاً وجود دارد، باید خود را از آن بهره‌مند کنیم."
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
شش دانشجوی باهوش و توانمند که دانشکدۀ پزشکی را با هم شروع کردیم. همه مشتاق یادگیری و پر از شور موفقیت بودیم؛ حالا پنج نفر از آن‌ها، همه به جز من، مرده‌اند و دفن شده‌اند. و چیزی جز استخوان‌های خشک از آن‌ها باقی نمانده است. از میان آن شش نفر، اکنون این فقط من هستم که روی زمین راه می‌روم. وقتی به این موضوع فکر می‌کنم تمام وجودم به لرزه می‌افتد. چرا من بیشتر از آن‌ها دوام آوردم؟ شانس محض.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
زنده کردن دوبارۀ خاطرات با لاری چقدر عالی خواهد بود! می‌خواهم با او تماس بگیرم، اما وقتی نام او را در گوگل جست‌وجو می‌کنم، می‌فهمم که، افسوس... او نیز ده سال پیش فوت کرده است. اوه! اگر می‌توانست آگهی ترحیم خودش را در روزنامۀ «واشنگتن پست» بخواند، قیافه‌اش چقدر دیدنی می‌شد: "هنرمند پیانیستی که به عنوان شغل دوم، پزشکی می‌کرد".
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
هرکس که تاکنون خاطره‌ای نوشته باشد می‌داند که حافظۀ انسان موجودیتی متزلزل و فرّار دارد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
وقتی من، یعنی تنها بازماندۀ آن گروه چهار نفری هم بمیرم، با چشم بر هم زدنی، همه‌چیز محو می‌شود و این خاطرات نیز برای همیشه از بین می‌روند. وقتی به این موضوع فکر می‌کنم و عمیقاً آن را باور می‌کنم، دیگر زمین زیر پاهایم سفت نیست.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
دنیای گذشتۀ من فقط در میان نورون‌های پرهیاهوی مغزم وجود دارد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
حالا هر سه نفر آن‌ها رفته‌اند و من تنها وارث خاطرات مشترک‌مان شده‌ام.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
واقعاً خوشحالم که توانستم قدرت صحبت کردن خود را به سرعت به دست بیاورم. نمی‌توانم زمانی را به یاد بیاورم که از لذت صحبت کردن محروم بوده‌ام. وقتی چهار یا پنج ساله بودم، مادرم مرا به کلاس‌های سخنوری می‌فرستاد، جایی که به خانم «بتی» عشق می‌ورزیدیم و شعرهای کوتاهی را حفظ می‌کردیم و در مقابل کودکان دیگر و یا پدر و مادر آن‌ها می‌خواندم. از آن زمان به بعد، در تمام طول عمرم همواره علاوه بر صحبت‌های خصوصی، از سخنرانی در جمع نیز لذت می‌بردم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
این‌که افکاری در ذهن داشته باشید و نتوانید به راحتی آن‌ها را به گفتار تبدیل کنید، تجربۀ بسیار عجیبی بود.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
شاید بیشتر از همه، این «دایان میدلبروک» است که الگوی رفتاری من در این ماه‌های پایانی خواهد بود.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
او در سال ۲۰۱۵، و به طور کاملاً ناگهانی در سن هشتاد و نه سالگی در یک استخر شنا، درگذشت.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
او در سن نود و دو سالگی و در کمال آرامش جان سپرد. من همیشه تصور می‌کردم که من هم در همین سن خواهم مرد، اما اکنون می‌دانم که به نود سالگی نمی‌رسم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
من و ایرو، که از نظر فرهنگی، یهودی به حساب می‌آییم، اعتقادی به زندگی هوشیارانۀ پس از مرگ نداریم. با این وجود، کلمات کتاب مقدس عبری مرا دلگرم می‌کنند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
عصرها، برنامه‌های تلویزیونی را بررسی می‌کند و با آن‌که گاهی این برنامه‌ها مورد علاقۀ او نیستند، اما ساعت‌ها در کنار من می‌نشیند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«لنور»، نوۀ دختری ما که اهل ژاپن است، امسال، به خاطر آن‌که مشغول کار روی یک پروژۀ «استارت‌آپ» زیست فناوری در «سیلیکون ولی» بود، با ما زندگی می‌کرد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
هیچ راه ساده‌ای برای مردن وجود ندارد. اگر فرایند درمان را دنبال نکنم، ممکن است کمی زودتر، اما با تحمل درد و رنج فراوان بمیرم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
حتی در ژاپن هم که بهترین میانگین طول عمر را دارد، میانگین سن زنان ۸۷.۳۲ سال است. بعد از یک زندگی طولانی و مسرت‌بخش که در کنار ایرو گذرانده‌ام، و پس از گذراندن یک زندگی در صحت و سلامت، اکنون چرا باید بخواهم که زندگی را با این روزهای سخت و نکبت‌بار ادامه دهم؟
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
من هشتاد و هفت سال سن دارم. هشتاد و هفت سالگی سن مناسبی برای مردن است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷

حجم

۴۹۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۹۴ صفحه

حجم

۴۹۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۹۴ صفحه

قیمت:
۵۲,۰۰۰
تومان