بریدههایی از کتاب فلسفه زندگی
۳٫۵
(۱۴)
شاید یکی از دلایل مورد توجه نیچه نیز همین باشد وقتی که میگوید وجود و جهان تنها در مقام پدیدههای زیباشناختی قابل توجیه است. برای آنکه تابِ دیدن جهان را داشته باشیم، تنها راه این است که آن را همانند نمایشی بزرگ تصور کنیم.
طلا در مس
. چنین امکانی برای نیچه هم جذابیت داشت و هم مایهٔ انزجارش بود. و بخشی از این تجربه ناشی از آن بود که نیچه هم مانند راسکولنیکف این احساس را داشت که شخصیتِ خاصِ خودش را دارد و در این مورد دیگر کار زیادی نمیتوان انجام داد.
در شالودهٔ وجود ما، دقیقاً «آن پایین»، بیتردید چیزی وجود دارد که آموزشپذیر نیست، صخرهٔ خارای یک سرنوشت معنوی، تصمیمی مقدر و پاسخی مقدر برای پرسشهای از پیشتعیینشدهٔ خاص. در پاسخ به هر مسئلهٔ اساسی همیشه به یک «این منم» برمیخوریم. [۸]
طلا در مس
شوپنهاور دو استدلال کلیدی برای این ادعا دارد. [۴] هیچکدام هم چنگی به دل نمیزند. استدلال اول میگوید ممکن نیست بتوان لذت را به معنای واقعی درک کرد، مگر در تقابل با درد. اما همین حرف را در مورد درد نیز میتوان گفت و از آن نتیجه میشود که درد صرفاً تجربهای سلبی و لذت تجربهٔ ایجابی است. استدلال دوم این است که هنگام تجربهٔ لذت «خودمان را گم میکنیم» در حالیکه وقتی درد را تجربه میکنیم، عمیقاً نسبت به وجود خویش آگاهیم. بدین ترتیب، ثابت میشود «که ما در زندگی وقتی بیش از همیشه احساس خوشبختی داریم که کمترین درک را نسبت به وجودمان داشته باشیم؛ و از اینجا نتیجه میشود که بهتر آن است که اصلاً چنین زندگیی را نداشته باشیم».
طلا در مس
رمان کارل چاپک، متقلب، داستان مردی است به نام فولتین که از همان کودکی آرزوی هنرمندشدن دارد. او در واقع شخصی خودشیفته و متکبر و مغرور است و از انضباط لازم برای نگاشتن اثری بزرگ برخوردار نیست. فولتین که کمابیش از این قضیه آگاه شده است، دائم باد به غبغب میاندازد و خود را با این حرفهای توخالی تسکین میدهد که هنرمند باید همه چیز و همه کس را برای هنرش فدا کند، تابع امیال خویش باشد، فراتر از الزامات اخلاقی معمول عمل کند، و چیزهای دیگری از این دست. در حقیقت تمام این حرفها توجیهی برای بیاعتناییاش به همهٔ اطرافیان فراهم میکند. او با نیروی معنوی دیگران زندگی میکند و شیرهٔ جانشان را تا قطرهٔ آخر میمکد و زندگیشان را تباه میکند چون قادر نیست با این حقیقت روبهرو شود که زندگیاش بهراستی چیست؛ غروری توخالی.
طلا در مس
ما جهانی برای خود ساختهایم که در آن بیهودهگویی میتواند راهی باشد برای گذراندن روز. در روزگار ما بسیاری از انسانها بخش عمدهٔ زندگی خود را با مشغولیتهایی میگذرانند ـ یعنی شغلشان و تمام چیزهای ملازم آن ــ که بهتدریج آنها را میفرساید و روحشان را خاکستر میکند. به طور کلی، فجایعِ بزرگِ اخلاقیِ زندگی نیست که افراد را نابود میکند، بلکه ملال و یکنواختیِ تجربهٔ روزمره فرد را از پای در میآورد؛
طلا در مس
کیرکگور این نکته را اینگونه بیان میکند که بیشتر ما اندیشههایمان را از حراجیهای بنجل میگیریم. یکی از دلایل اینکه او از چنین تعبیری استفاده میکند این است که میخواهد توجهمان را به این حقیقت جلب کند که ما اغلب به چیزهایی که در حراجی میخریم توجه خاصی داریم؛ به نظرمان میرسد که خریدهای خوبی انجام دادهایم. و غالباً همین مسئله در مورد اندیشههایی که از فرهنگ تودهای برمیگیریم نیز صدق میکند؛ به نظرمان میآید که این اندیشهها بسیار ارزشمند است، زیرا هیچ هزینهٔ عملی در جهان برایمان ندارد
طلا در مس
حتی میتوانیم بگوییم آنچه نویسنده میگوید درست است، اما منظورمان این نباشد که رماننویس چیزی، مسئلهای از زندگی خودش یا ما را حل کرده است، بلکه او درک خودش و ما را از اینکه مسائل و ماهیت زندگی چیست، عمق بخشیده است
طلا در مس
حجم
۲۸۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۲۸۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
قیمت:
۱۱۲,۰۰۰
۷۸,۴۰۰۳۰%
تومان