بریدههایی از کتاب ده حکایت معماری: المختار من نوادر اخبارالعمار
۴٫۵
(۶)
آب باران چون از آسمان فرود آید، باز شتابان راه اصل خود جوید و طریق آسمان پوید.
چڪاوڪ
نیک نظر کن که تو را با کدام کار و هنر میل است، که آدمی را شوق کاری میباید تا آن کار را محمل یاد خدا و خدمت خلق تواند کرد.
چڪاوڪ
ای عزیز، دنیا تو را از عمارت دل بازمیدارد و به عمارت گل فرامیخواند. تو هوشیارتر باش و در همان حال که عمارت گل کنی ــ از بهر راحتِ بندگان خدای، تعالی ــ دل با یاد او دار و همچنان عمارت دل کن، از بهر راحت خویش.
چڪاوڪ
آنان که از دین پوستی جستهاند و از رحمت وی غافل، از طاعت حق گریختهاند و در دامن شیطان آویخته. هیچ ندانند که رضای ایزد در رحمت بر بندگان اوست.
چڪاوڪ
شنیدهام که استاد بوالفضل اسفزاری در کار عمارت بیعدیل و بیبدیل بود و او را در همۀ خراسان و عراق ثانی نبود. پس این خللها و شکستها در طاقها و ستونهای او از چیست؟ گفت: رحمت خدای بر استاد بوالفضل باد. او در هندسه و عمارت یگانۀ دوران بود؛ لیکن در نماز بامداد کاهلی میکرد. سستی اُستُن دین است که در اُستُن بناهای او افتاده است.
چڪاوڪ
رحمت آوردن بر خلق خدای، تعالی، چون ناودان و میزاب است دل آدمیان را. زینهار که از ناودان خانۀ دل خود غافل نشوی.
چڪاوڪ
گفتم: در خشتِ بوالحسن چه سِر باشد که آوازۀ نیکوییاش از نشابور و خراسان درگذشته است؟ گفت: ای درویش، نیکویی خشتها نه از گندنای بوالحسن بادوستان است؛ از بوستان خاک دوستان است. این گورستان را دوستان خوانند از آن روی که اینجایْ گور اولیاء خداست و در این جایگاه زیادت بر چهل کس از مردان خدا خفتهاند. آن گل که من به کالبذ خشت میزنم پیش از این کالبذِ دوستان خدا بوده است.
چڪاوڪ
ای عزیز، کاربانسرای کهن این دنیاست. عمارت کهن دنیاست که آن را شش جهت است و دو در؛ سرایی است بهگچکرده و بهزرنگاشته و آذینبسته. مردمان از یک در بدان درآیند و ساعتی در آن بیاسایند. احمق مردا که این درنگ جاودانه پندارد و دل در زخرف این سرای فریفتگار بندد و اندر آن علوّ و رئاست جوید و از بانگ جرس موت نیندیشد.
چڪاوڪ
خانهگر و آبادانیکن آن است که حق هر چیز بشناسد و بازگزارد، تا زمین آبادان کند و دادِ همۀ مخلوق بدهد.
چڪاوڪ
بدو گفتم: شنیدهام که استاد بوالفضل اسفزاری در کار عمارت بیعدیل و بیبدیل بود و او را در همۀ خراسان و عراق ثانی نبود. پس این خللها و شکستها در طاقها و ستونهای او از چیست؟ گفت: رحمت خدای بر استاد بوالفضل باد. او در هندسه و عمارت یگانۀ دوران بود؛ لیکن در نماز بامداد کاهلی میکرد. سستی اُستُن دین است که در اُستُن بناهای او افتاده است.
Masgood
حجم
۲۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
حجم
۲۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
قیمت:
۱۴,۰۰۰
تومان