بریده‌هایی از کتاب آرتمیس؛ رویایی به وسعت دریا

- شما فکر می‌کنید عشق به زندگی معنا میده. - معنا نه، رنگ میده. عطر و طعم

هویت من فقط به دختر بودن نیست. هویت من قبل از هر چیز، انسان بودن و حق انسانی داشتنه.

می‌دونی سخت‌ترین قسمت دوستی با یک پادشاه چیه؟ پادشاه می‌تونه بدون شنیدن پاسخ تو، به بحث پایان بده و حکمی هم صادر کنه.

مهم‌تر از همه این‌که تا امروز فکر می‌کردم بزرگ‌ترین دست‌آورد من کشتی رعد و مقام دریاسالاریه، اما حالا می‌دونم دنیا برای من بدون همراهانی مثل شما دنیا نمیشه.

دریاسالار همیشه می‌گفت باید احساساتم را به یک حرکت تبدیل کنم. حرکتی که سودی داشته باشد. حرکتی که اول کشتی و بعد دنیا را یک قدم جلو ببرد. حالا چه چیزی جز سوگواری بر جنازهٔ دریاسالار و ادای احترام به او جهان را به حرکت درمی‌آورد؟

خندیدن تنها نشانهٔ شادی نیست. گاهی نشانهٔ فرار از غمی بزرگه.

شاید خدایی وجود داشته باشه. اصلا حتما خدایی وجود داره اما متاسفانه برای مردهاست.

پس ما به چه امیدی زندگی می‌کنیم؟ - به امید کنار زدن سختی‌ها. چه تسلیم بشی و چه بجنگی، زندگی بهت ضربه می‌زنه. حالا تصمیم با توئه. ضربه بخوری و بنشینی یا ضربه بخوری و قوی‌تر بلند بشی. تو کدوم رو ترجیح میدی؟ - قطعا ترجیح میدم قوی‌تر بلند بشم

اما من از دختر بودن فرار نمی‌کنم. حتی امروز افتخار می‌کنم که یک دختر بودم و تونستم برای هدفم بجنگم و دریاسالار ایران باشم، اما هویت من فقط به دختر بودن نیست. هویت من قبل از هر چیز، انسان بودن و حق انسانی داشتنه. من همین حق رو از دنیا گرفتم.

زنی آرایش می‌کنه که جز رنگ چیزی برای جلب توجه نداره، اما من امروز همه چیز دارم.

حالا می‌فهمم چرا رعیت رو با فاصله از اشراف نگه می‌دارن. رعیت نباید این کاخ‌ها، طلاها، لباس‌ها... نباید کلا اشراف رو ببینن. نباید فکر کنن خودشون هم می‌تونن چنین چیزی داشته باشن.

تو بلد نیستی لذت ببری. فقط به هدفت فکر می‌کنی. به نظرم بیا و از همین لحظه‌ها لذت ببر. از همین سختی‌هایی که میگی. از همین وضعیت‌مون. هیجان‌انگیز نیست؟ - دوست دارم بگم دیوانه‌ای، اما باید اعتراف کنم خیلی خوب صحبت می‌کنی. کتاب زیاد می‌خونی؟ - دزد دریایی و کتاب؟- می‌خندد.- تا حالا کتاب نخوندم. - پس چطور این صحبت‌ها رو یاد گرفتی؟ - با زندگی کردن. اگر واقعا زندگی کنی، با تجربه یاد می‌گیری. تازه لذت هم می‌بری. - از همین سختی‌ها؟ - آره. این دنیا با همین سختی‌ها خوبه. بذار از این‌جا زنده بیرون بریم. بهت یاد میدم چطور از زندگی لذت ببری.

برای من زندگی لحظه‌هایی که نفس می‌کشم نیست. لحظه‌هاییه که از شدت هیجان نفسم بند میاد

هرگز آرزو نکن جای کسی باشی.

نیکی و بدی هر لحظه با هم در گلاویزن و اهورامزدا تجلی همهٔ نیکی‌هاست. وقتی در مسیر نیکی قدم برمی‌داری، هر آنچه از نیکی در جهان هست به سمتت روانه میشه. چطور روانه میشه؟ به خواست اهورامزدا. پس از این نیکی مطلق کمک بخواه.-

دریاسالاری رویای بزرگی است. به وسعت تمام دریاهاست. سخت است. دور است، اما اهمیتی ندارد. من برای رسیدن به آن خواهم جنگید. دریاسالار آرتمیس... به زودی این نام را خواهم شنید.

انسان‌های بااراده تقدیر جهان رو رقم می‌زنن. و تو چنین انسانی هستی آرتمیس.

شکست خوردن بهتر از تسلیم شدن است.

یعنی معبد زرتشتی‌هاست؟- سرش را به نشان بله تکان می‌دهد.- فقط همین؟ دیوار بلندی، مجسمه‌ای، نقش و نگاری... هیچ کدوم نیست؟ - ما بت‌پرست نیستیم. خدایی رو می‌پرستیم که بالاتر از بت‌هاست.

پدر حرف‌های عجیبی می‌زنه. گفتم که. کسی که نابیناست، فقط چیزی که ما می‌بینیم نمی‌بینه. دیدنی‌های این دنیا بیشتر از دیدنی‌های چشمه.