بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بانوی دام گستر | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب بانوی دام گستر اثر کیت کوئن

بریده‌هایی از کتاب بانوی دام گستر

نویسنده:کیت کوئن
انتشارات:نشر البرز
امتیاز:
۳.۷از ۲۳ رأی
۳٫۷
(۲۳)
بعد از یک شب عملیات اثرات آن روی هرکسی به شکلی متفاوت خودش را نشان می‌داد. یلنا ساعت‌ها می‌لرزید. دوشیا به پهلو روی تخت کز می‌کرد و در سکوت به دیوار خیره می‌شد. برخی از دخترها آن‌قدر حرف می‌زدند که یک جایی وسط حرف‌هایشان ناگهان به‌خواب می‌رفتند. برخی گریه می‌کردند، برخی می‌دویدند و برخی دیگر با کمترین صدا می‌پریدند. این رفتارها هر شب با شب دیگر فرق داشت.
عقل سرخ
یکی پرسید چطور وارد حرفۀ خلبانی و پرواز شده است. نینا در جواب گفت: «اولین هواپیمای عمرم رو دیدم و عاشقش شدم.» و همه سرشان را تکان دادند. یکی از دخترها گفت: «وقتی من به مدرسۀ خلبانی توی خِرسون رفتم پدرم عصبانی شد. همۀ زن‌های خانوادۀ ما توی کارخونۀ استیل‌سازی کار می‌کنن...» یکی دیگر گفت: «من به مادرم گفتم یه روزی می‌پرم، اون بهم گفت کجا؟ از روی اجاق گاز می‌پری روی زمین؟»
عقل سرخ
«ما الان دیگه اخبار رو نمی‌نویسیم، درواقع خبرها رو می‌سازیم. هر بار که کسی رو دستگیر می‌کنیم یه سوژه برای روزنامه‌ها می‌سازیم؛
عقل سرخ
ساختن یک نسل مثل ساختن یک دیواره-هربار یک آجرِ باکیفیت، هر بار یک بچۀ باکیفیت. اگه آجرهای باکیفیت به‌اندازۀ کافی داشته باشی اون‌وقت یه دیوار خوب خواهی داشت. اگه بچه‌های باکیفیت به‌اندازۀ کافی داشته باشی اون‌وقت نسلی داری که یه جنگ جهانی برپا نمی‌کنن
Tamim Nazari
آنلیز گفت: «اگه گرت بایرن بخواد تو رو دور بزنه و با هر دختر دیگه‌ای در بوستون که می‌خواد قرار بذاره مردم این حرف‌ها رو درموردش نمی‌زنن.» «همه‌چی برای مردها و زن‌ها فرق داره. تو هم این رو خوب می‌دونی.»
Tamim Nazari
برشانسکیا لبخندی زد، سیگار خود را در زیرسیگاری چوبیِ مسطحی خاموش کرد و جواب داد: «ما زمانی می‌خوابیم که مرده باشیم.» نینا با خودش فکر کرد ما همین الان هم داریم با تمام سرعت می‌میریم.
Tamim Nazari
صلح و چای و نور خورشید. نینا سعی کرد این تصویر را در ذهنش بسازد... آپارتمانی با نمای رودخانه‌ای بزرگ و پهناور، صدای خندۀ بچه‌ها، چای شیرین‌شده با مربای آلبالو... ولی تنها چیزی که در ذهنش نقش می‌بست تصویر هواپیماهایی بود که در تاریکی شب همچون گل‌هایی آتش‌گرفته از آسمان به زمین می‌افتند.
Tamim Nazari
یلنا گفت: «برام یه چیزی از مسکو بیار. هرچی باشه مهم نیست، حتی یه سنگ‌ریزه. دلم براش تنگ شده.» نینا روز اولی را که از ایرکوتسک آمده و یک لحظه چشمش به مسکو خورده بود به‌خاطر آورد و گفت: «چرا؟ اونجا خیلی زشته.» «تو باید اون رو جوری‌که در آینده قراره بشه ببینی، نه جوری‌که الان هست. اونجا یه شهر در مسیر شکوه و افتخاره. خونۀ ما در آینده و بعد از جنگ!»
Tamim Nazari
نینا وقتی دستور شمارۀ ۲۲۷ را می‌شنید با خودش فکر کرد فرمانده استالین یه بار برو جلوی رگبار اسلحه‌های ضدهوایی قرار بگیر بعد درمورد اینکه کسی یه قدم هم به عقب برنداره باهم حرف می‌زنیم.
Tamim Nazari
ما تازه از یه جنگ وحشتناک نجات پیدا کردیم، اگه تلاش نکنیم کمی مثبت به مسائل نگاه کنیم اون‌وقته که وارد یه جنگ جدید دیگه می‌شیم
Tamim Nazari

حجم

۶۲۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۳۶ صفحه

حجم

۶۲۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۳۶ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان