بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مرد | طاقچه
تصویر جلد کتاب مرد

بریده‌هایی از کتاب مرد

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۲ رأی
۴٫۳
(۱۲)
ـ مثل اینکه دستور مفهوم نشد. بهت می‌گم برگرد عقب. ـ عصبانی نشو حاجی. من و بچه‌هام غیر از خدا هیچ کس را اینجا نداریم. شما که می‌گید برگرد عقب، بهتره بدونید که ما نه قادریم عقب بیاییم نه جلو بریم. اما به امید خدا مقاومت می‌کنیم و نمی‌گذاریم عراقی‌ها حلقه محاصره را از این بیشتر تنگ کنند. ما داغ اسارتُ به دلشون می‌گذاریم.
شنل قرمزی
حاج آقا، اگه بچه‌ها سختی نکشند و به نفس و شکمشون مسلط نباشند، هیچ وقت تو عملیات و سختی طاقت نمی‌آرند. اگه اینجا تو آسایش و راحتی باشند، همیشه توقع دارند که تو رفاه باشند. برید به بچه‌ها بگید خدا را شکر کنند که همین نون خشک و پنیر هم هست. تو شعب ابی‌طالب، اصحاب پیامبر با یه دونه خرما سر می‌کردند.
شنل قرمزی
احمد فریاد زد: «کجا می‌ری! بیا اینجا والا بیمارستان رو روی سرت خراب می‌کنم.» شفیعی گفت: «چرا؟» ـ چرا؟ چون اینجا دیگه با کارشکنی یک ضدانقلاب طرف نیستم. اینجا یک خودی داره ضربه می‌زنه. این چه وضعه بیمارستانه؟ شما مردمُ مداوا می‌کنید؟
فاطمه کلهر

حجم

۱۲۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

حجم

۱۲۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد