آنچه غم تو میكند، زخم تبر نمیكند
زینب هاشمزاده
چه فرق میكند اینك بهار یا پاییز
برای ما كه كویریم سبز و زرد یكی است
f.mgh.76
گفته به من سفر كنم، تا كه ز خود رها شوم
فكر نكرده پیش خود، كوه سفر نمیكند
زینب هاشمزاده
دامن عقل گرفتم كه نمیدانستم
عالم مردم هوشیار بلاخیزتر است
هیچ قلبی به نگاه تو گرفتار مباد
برق چشمان تو از تیغ دودَم تیزتر است
زینب هاشمزاده
مرا كه پیروِ انجیل چشمهای تواَم
كشیدهاند چنین بر صلیبهای جهان
اگر به جاذبه چشم خود اشاره كنی
به دامن تو میافتند سیبهای جهان
كنون من و شب و غربت، كنون تو و فانوس
كمی بگیر سراغ از غریبهای جهان
M.M. SAFI
من و تو آتش و آبیم، من كجا تو كجا
چقدر فاصله میبینم از خودم تا تو
دلم به مژده حافظ خوش است و وعده تو
به خوشحسابی او مطمئنم اما تو!
كمی به خویش بیا و كمی به فكر برو
ببین تو را بهخدا بیوفا منم یا تو
M.M. SAFI
گاهی حجاب روسری ابر لازم است
از دست هیزچشمیِ نامحرمان به ماه
چیزی چو ماه قابل تشبیه دوست نیست
این است دِین قافیه شاعران به ماه
M.M. SAFI
اشك، تردستی چشمان هنرپیشه توست
آه از این باده نیرنگ كه در شیشه توست
گاه با ما سر كین داری و گاهی سر مِهر
گرگ و میش است هوایی كه در اندیشه توست
دل از این كوه بكن زحمت فرهاد مبر
عشق سنگیاست كه سرسختتر از تیشه توست
M.M. SAFI
هیچ قلبی به نگاه تو گرفتار مباد
برق چشمان تو از تیغ دودَم تیزتر است
M.M. SAFI
ز خوشزبانی خصمانه تو بیزارم
حلاوتِ سخنِ تلخِ دوستانه كجاست؟
زینب هاشمزاده