بنابراین، اقتصاد سیاسی در آغاز خود را با از میان بردنِ قلمرو مسیحیِ احسان به عموم و دستگیری از مردمان تعریف میکند. ازاینرو، سر جیمز استوارت، که بهنحو شایستهای نظریهپرداز بزرگ «انباشت اولیه» است، عمل کاتولیکهای اسپانیا را، که در آنجا مازاد ثروت عمومی به نیازمندان داده میشد، تحقیر میکند. به گفتهٔ او، این کار مثل معجزهٔ مائدهٔ آسمانی است، درحالیکه اقتصاد سیاسی از مشیت الهیِ تغییرناپذیر و قاعدهمندتری دفاع میکند: «تنظیم نیاز»، و نه احسان و صدقه، ابزاری مطمئنتر برای کنترل اجتماعی و افزایش جمعیت است. (۱۸) با توزیع نکردن مازاد بهصورت صدقه، بلکه در عوض جمع کردن آن و سرمایهگذاری آن در صنایع آینده، عامل نیاز در میان کارگران و بنابراین انگیزهٔ کار کردن با امکان انضباط سازمانیافتهٔ پیوسته بهطور دائمی حفظ میشود.
کاربر ۲۲۲۴۹۳۴