بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کشتن کتاب فروش | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب کشتن کتاب فروش اثر سعد محمد رحيم

بریده‌هایی از کتاب کشتن کتاب فروش

انتشارات:نشر نیماژ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۵ رأی
۳٫۲
(۵)
کسانی که دلهره را با جمله‌ای کوتاه یا جمله‌هایی خلاصه سر هم می‌آورند و بر این باورند که یقین نهایی و ناب همین‌هاست و بعد از آن احساس آسودگی می‌کنند که مسئله را خوب فهمیده‌اند، مشتی احمق‌اند و کودن.
شراره
وقتی خودخواهانه به خود نظر می‌افکنیم و به تصویری کاملاً روشن و دقیق می‌رسیم، این چیزی جز نتیجهٔ اوهام و نابینایی ایدئولوژیک ما نیست.
شراره
اگر بخواهیم با دانشمندان هم‌صدا بشویم که معتقدند بوی آدمی دیگران را به‌سمتش می‌کشاند یا از اطرافش دفع می‌کند. بوها گاهی موافق و گاه متنافرند، برهمین اساس، احساسات و نگاه ما به دیگران شکل می‌گیرد...
شراره
من در حال‌وهوایی کاملاً کافکایی زیستم. فضای ترس و دلهره و شک...
شراره
آری، حوادث تاریخی، در بسیاری اوقات ساخته‌وپرداختهٔ تصادف و بدشانسی و بلاهت‌اند!
میم. خ
شهر، تکه‌ای از بلاهت... رؤیایی که به هزار تکه بدل شده... چه بگویم... گروه‌های مسلّحی که پا می‌گیرند... هنوز از آمریکایی‌ها خبری نیست... اسلحه روی سنگ‌فرش خیابان خریدوفروش می‌شود... نارنجک و مسلسل و مهمات و فشنگ... کپه‌کپه فشنگ، جرقه‌ای کافی است... فاجعه... دوربین‌های نظامی... با چشم خودم دیدم...
میم. خ
پیشم اومد و گفت: "می‌ترسم من رو به فاشیست بودن متهم کنی، وگرنه سروته جهان سوم رو می‌گرفتم به باد فحش..." به‌شوخی گفتم: "جهان سوم چه کارت کرده؟" گفت: "امروز یه جهان‌سومی کیفم رو دزدید، سبزه با یه خروار سبیل." باز به‌شوخی گفتم: "شاید قصد داشت تکه‌ای از ثروت چپاول‌شدهٔ کشورش رو پس بگیره..." تو صورتم داد زد: "کمونیستِ نمک‌نشناس!..."
اسماعیل
در آغوشش گرفتم، گفتی بخش درخشانی از تاریخ را بغل کرده بودم.
S3084
خیال می‌کنی من حالی‌مه؟ شاید هفت کفن بپوسونیم و نفهمیم... آدمایی ما رو می‌کشن که نمی‌دونیم چرا، خود اونا هم نمی‌دونن چرا باید بکشن...
S3084
فرهیختهٔ امروز همون آدم حرّافیه که حتی حریف خودش هم نمی‌شه و نمی‌تونه با اون زبان‌بازی‌های پوچ سر خودش شیره بماله؛
S3084

حجم

۱۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان