بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بگذار اسبت بتازد | طاقچه
کتاب بگذار اسبت بتازد اثر محبوبه  زارع

بریده‌هایی از کتاب بگذار اسبت بتازد

نویسنده:محبوبه زارع
امتیاز:
۴.۰از ۱۰ رأی
۴٫۰
(۱۰)
رسیدن، پایان راه نیست. یادت باشد، وسعت هر رسیدن به عظمت مقصد بستگی دارد. وصلی که به روی تو گشوده می‌شود، آغاز راهی تازه است. آغاز راهی در ابدیت!
نوکر آسید مهدی
لعنت به دارالاماره، آن هنگام که مسلم را از بلندای بام خود به زمین انداخت! لعنت به تیغ، آن دم که خط حائلی میان سر و تن مسلم کشید! لعنت به کوفه، آن ساعت که تن بی‌جان مسلم را در کوچه و بازارهای خود حرکت می‌داد!
عاطفه سادات
وقت گریز است. تا از خود نگریزی به خویشتن راهت نمی‌دهند!
نوکر آسید مهدی
به جای آنکه دلشوره برگشتِ مرا داشته باشد، زیر لب گفت: کوفه پیش از این هم روسیاه آزمون علی(ع) شده بود. به جایی برو که از ننگ این روسیاهی درآیی، پسر! که من بیهوده اسم تو را حر نگذاشته‌ام!
عاطفه سادات

حجم

۸۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

حجم

۸۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد