بریدههایی از کتاب خانه ما
۳٫۲
(۲۵)
جوری از او نفرت داشتم که آدم میتواند تنها از کسی که عمیقاً او را دوست میدارد آنطور متنفر شود.
بهنوش
مرز بین قربانی بودن و احمق بودن خیلی باریک است.
بهنوش
او روحش را فروخته است، این کاری است که او کرده. روحش را فروخته است.
اما زمان آنقدرها نگذشته که یادش نیاید روح داشتن چه حسی دارد.
بهنوش
بیشترین خوشحالی در بیشترین تعداد است، و اینطور حرفها.
hamtaf
فراموش کرده بود که صخرهها در طول سالیان سال شکل میگیرند، و نه در عرض چند ماه.
hamtaf
اشکال اینکه خودتان را با جدیت از آدمهای بدبین زندگی جدا کنید همین است: خودتان را از نصیحتهای خوبشان محروم میکنید.
hamtaf
بدبیاریهای انسان اینطور بود: با تلاش برای پوشاندن یک اشتباه شروع میکردی و این بالا، درحالیکه صدها اشتباه دیگر هم مرتکب شدهای، به پایان میرساندی.
hamtaf
شانه بالا انداخت و گفت: «هرکسی بار مشکلات خودش را با خود حمل میکند.»
گفتم: «من هم دقیقاً داشتم به همین فکر میکردم. مسئله این است که بار بعضی از ما از وزن مجاز بیشتر است.»
hamtaf
گمان میکنم آسیبهای روحی زندگیِ مشترک نیز مانند آسیبهای دوران کودکی همیشه پای ثابت مکالمات ما خواهند بود. آسیبهایی که خودشان را درون انسان انباشت میکنند و با بافت بدن او میآمیزند.
hamtaf
ایستگاههای رادیویی عاشق حس دلتنگی برای گذشته هستند و همیشه امکان دارد آهنگی قدیمی پخش شود که احساساتی را در تو بیدار کند که نمیخواستی زنده شوند.
hamtaf
آن وقتها میگفت که بخش بزرگی از دوست داشتن فقط این است که بفهمی طرف مقابل دوستت دارد. واقعیت این است که ما از دوران نوجوانیمان پیشرفت چندانی نکردهایم و همچنان با اولین سَری که به سوی ما برگردد خوشحال میشویم. یعنی هر کسی را که ما را انتخاب کند انتخاب میکنیم. البته، درست است
hamtaf
«باورت نمیشود چقدر نرخ طلاق میان این زوجهایی که بچههایشان خانه را ترک کردهاند بالاست. کوچکترین فرزندت را به دانشگاه میفرستی و ناگهان خودت و همسرت وقت میکنید که بفهمید چقدر از هم متنفرید و مدتهاست از هم متنفر بودهاید.»
hamtaf
این یکی از تحملناپذیرترین لحظهها خواهد بود، وقتی که دو برهٔ قربانیام را جوری گول زدم که برای منظرهٔ قربانی شدن از خود شوق نشان دهند، نیازی نبود آنقدر نگران باشم.
n re
ما همه مرتکب اشتباه میشویم و همه درد میکشیم.
n re
مشکل است که آدم بگوید کی از عشق فارغ شده. اینطور نیست؟ جداً باور دارم صِرفِ اینکه عشق روزی تمام میشود، به شما این حق را نمیدهد که وجودش را از اساس نفی کنید.
n re
بدبیاریهای انسان اینطور بود: با تلاش برای پوشاندن یک اشتباه شروع میکردی و این بالا، درحالیکه صدها اشتباه دیگر هم مرتکب شدهای، به پایان میرساندی
n re
او برای خداحافظی مرا بوسید و من میتوانستم بوی جدایی را روی پوستش حس کنم. مثل گذاشتن گل روی قبر بود، وقتی غمت دیگر تازه نیست.
یک ادای احترام در خاطر من.
n re
چیزی یا جایی یا کسی که دوستش داری همیشه فقط اجارهای است. مالکیت دائمی برای هیچکدام از ما وجود ندارد.
n re
همیشه فکر کردهام که بازکشف از کشف شیرینتر است: بدون اینکه حواست پرت تازگی شود، متوجه چیزهای بیشتری میشوی. چه دلیل دیگری وجود دارد که مردم برای تعطیلات به همان جای قبلی برمیگردند یا با همان زن قبلی دوباره ازدواج میکنند یا به خیابان دوران کودکیشان نقلمکان میکنند، وقتی میتوانند هرجای دیگر روی زمین را انتخاب کنند؟
n re
بدترین فاجعهها آنهایی خواهند بود که خودمان ساختهایم.
n re
حجم
۴۰۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
حجم
۴۰۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
قیمت:
۶۷,۵۰۰
۴۷,۲۵۰۳۰%
تومان