بااینحال، بریل دیگر پذیرفته بود که تا چند قرن دیگر، آدمیزادها منقرض میشوند.
اشتباه میکرد.
آدمیزادها با وجود ضعفشان زنده ماندند. زود میمردند، حتی با خودشان میجنگیدند و همدیگر را میکشتند، ولی خیلی سریعتر از آدمکوتولهها تولیدمثل میکردند. بعضیهایشان درطی دو دهه یا کمتر، چندین بچه به دنیا میآوردند. شهرهایشان رشد کرد و سراسر سطح زمین پخش شدند. هر نژاد جدیدی از آدمیزادها که به وجود میآمد، بریل سعی میکرد با نسلهای جدید آنها هم ارتباط برقرار کند.
☆بهار☆
با توجه به این لوحها، آدمیزادها موجوداتی کوتولهشکل بودند، ولی هیچ شباهتی به آدمکوتولهها نداشتند. سه برابر یک کوتوله قد میکشیدند، ولی چاقتر از آنها نمیشدند. بدون دندان به دنیا میآمدند و بیشتر از یک قرن عمر نمیکردند. سنگهای قیمتی را نمیخوردند، ولی درعوض، آنها را دور گردنشان، روی انگشتها و مچ دستشان میانداختند و حتی گاهی روی سرشان میگذاشتند. آدمکوتولهٔ غولپیکر، لاغر و بیدندانی را تصور کردم که شام من را جای کلاه روی سرش گذاشته. از فکرش خندهام گرفت. واقعاً باید چنین منظرهای را میدیدم!
☆بهار☆
گاهی دانستن چیزی که در انتظارمان است بدتر از ندانستنش است.
اندلس