بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چلچله ها در باغ | طاقچه
تصویر جلد کتاب چلچله ها در باغ

بریده‌هایی از کتاب چلچله ها در باغ

نویسنده:پیتر هابز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۳از ۳ رأی
۳٫۳
(۳)
گمان می‌کردم سختی آن دوران همیشه همراهم باشد. گاهی احساس می‌کردم باید آنها را در خاطرم زنده نگه دارم تا یادم بماند چه بر من گذشته است. اما ما انسان‌ها گرچه طوری ساخته شده‌ایم که التیام می‌یابیم، یا دست‌کم دوام می‌آوریم و فراموش می‌کنیم،
farez
ولی رنج چنان الگوهای عمیق فکری‌ای در ذهنم حک کرده است که گمان می‌کنم برخی آسیب‌ها هرگز التیام نمی‌یابند، حتی اگر خاطره‌هایشان مدت‌ها پیش ناپدید شده باشد.
♡Zahra*♧
فقط چند دقیقه از زندگی‌ام را با تو بوده‌ام، اما همان دقیقه‌ها مهم‌ترین رویدادهای زندگی من بوده‌اند. یاد آن لحظه‌ها چنان خاطرم را فرامی‌گیرد که همۀ روزهایم پر می‌کند. همه چیز پیرامون ما شکوه و رنگ و بوی دیگری داشت و همه‌ی اینها به لطف حضور تو بود.
میمی
پدرت می‌گفت ما هیچ سنخیتی با هم نداریم و متعلق به دو دنیای کاملاً متفاوت هستیم، اما ما ساکنان یک زمینیم، تو و من، هر دو انسانیم. ما هر دو به یک زبان سخن می‌گوییم، هر دو از یک آب می‌نوشیم. ما هر دو، همین خورشید و همین آسمان را می‌شناسیم؛ پس اگر قرار باشد من و تو از هم جدا باشیم، چه امیدی برای سایر مردم دنیا باقی می‌ماند؟
میمی
خیلی زیاد. پیش از هر چیز باید یاد می‌گرفتم که برای اعتمادکردن، نخست باید بی‌اعتمادی را بیاموزی.
shakiba
چقدر دلم برای زندگی در روستا تنگ شده، دلم برای حومه‌ی شهر و ییلاق تنگ شده، برای آزادی این سرزمین‌ها. دلم برای این مردم تنگ شده، برای خوبی‌هایشان؛ به‌راستی باورم را به مهربانی این مردم از دست داده بودم. و گرچه در سراسر سال‌هایی که گذشت هیچ حریم شخصی‌ای نداشتم و حتی لحظه‌ای تنها نبودم، تازگی‌ها پی برده‌ام که چقدر تنها بوده‌ام!
میمی

حجم

۱۱۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۱۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد