افرادی که آرامش درآمدی تضمینشده و قراردادی را به اجبار ریسککردن برای بهرهبرداری حداکثری از فرصتهای همواره متغیر ترجیح میدهند، در مقایسه با مالکانِ درآمدهای زیاد که از بازتوزیع مستمر منابع رشد کردهاند، خود را در مقام و مرحلۀ پایینتری احساس میکنند.
مسیح یاسری
انتقاد چپگرایان بهتفکیک لیبرال ممکن است شکل دیگری به خود بگیرد؛ به این معنا که لیبرالیسم به منافع اجتماعی خاصی خدمت میکند و هنر تفکیکگریِ خود را بههمین خدمت محدود میکند و با آن منطبق میسازد. چیزی که ضروری است آن است که هنر تفکیک را بیطرف کنیم. اما اگر به نظر میرسد که بیطرف ساختن این هنر امری آرمانی است، حداقل بکوشیم این هنر دایرۀ گستردهتری از منافع را شامل بشود. از آنجایی که نهادهای جامعۀ مدنی در برابر قدرت دولت محافظت میشدهاند، اکنون هم باید از آنان در برابر قدرت دولت محافظت کرد. البته از دولت هم باید در برابر قدرت جدیدی که از درون خود جامعۀ مدنی برمیخیزد محافظت کرد: قدرتِ ثروت.
milad
مارکس بر این عقیده بود که هنر تفکیکِ لیبرالی، در مجموع، هم بسیار موفق و هم بسیار خلاق بوده است؛ چنانکه در مقالۀ «مسئلۀ یهود» مینویسد: «فردی که از اجتماع جدا شدهو به خودش واگذاشته شود، تماماً دربند منافع شخصی خودش است و طبق امیالِ شخصی خود عمل میکند»
milad
اولین فصل این مجموعه، ترجمۀ مقالهای از فردریش فون هایک، اقتصاددان اتریشی است، با نام «ارث آبا و اجدادی عدالت اجتماعی». هایک در این مقاله عدالت اجتماعی را «کلیشهای میان تهی» میداند. یک «سراب» که از نظر فکری، «مایۀ رسوایی» است و پوچی تمام عیار آن را از اختلافاتی که دربارهاش وجود دارد، میشود فهمید. بعید است کسی دربارۀ عدالت اجتماعی، موضعی تند و تیزتر از او گرفته باشد. هایک اقتصاددانی است که بعد از شکست دولتهای رفاه، اهمیت بسیاری در نولیبرالیسم داشت.
shariaty