بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خانه ای روی پل | طاقچه
تصویر جلد کتاب خانه ای روی پل

بریده‌هایی از کتاب خانه ای روی پل

امتیاز:
۴.۹از ۷۳ رأی
۴٫۹
(۷۳)
برایم خیلی جالب است که این‌همه دعاهای مختلف وجود دارد و این‌همه آدم دعا می‌خوانند اما هنوز دنیا پر از بدبختی و ظلم است.
میمی
هیچ‌کس ما را ندید. جلوی چشمشان بودیم‌ها. اما انگار نامرئی بودیم.
Book
در قلبم تا ابد با هم هستیم و تا ابد هم با هم خواهیم ماند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
«چون دختره!» آرول گفت: «خب که چی؟ ایندیرا گاندی هم زن بود ولی شد رهبر کشورمون.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
با اینکه خیلی چیزها را از دست داده‌ایم اما هنوز هم می‌توانیم راهی رو به جلو پیدا کنیم.
Yuki
اما قول نداد حالت بهتر شود.
روزنه های دانش
«مگه زندگی اصلاً هیچ‌وقت آسون بوده؟»
روزنه های دانش
برایم خیلی جالب است که این‌همه دعاهای مختلف وجود دارد و این‌همه آدم دعا می‌خوانند اما هنوز دنیا پر از بدبختی و ظلم است.
Moonlight
وقتی دیگر خشمم را فراموش کردم، انگار قلبم در سینه‌ام جای بیشتری داشت.
Book
می‌خوای یه زندگی خوب و طولانی داشته باشی؟» «بیشتر زندگی کنم که چی بشه؟» «خب، می‌خوای زودتر بمیری که چی بشه؟»
𝐑𝐎𝐒𝐄
چون بهم اجازه نمی‌دادی دروغ بگویم. چون معجزه‌هایی کوچک نشانم می‌دادی. چون همیشه در برابر سختی‌ها می‌خندیدی. کنار هم گروه خوبی بودیم. و حالا تلاش می‌کنم، روکو. تلاش می‌کنم خنده‌ات را همراه داشته باشم و رو به جلو حرکت کنم.
mahzooni
«آره. اما وجود تو هم پُر از خیلی چیزهاست. پر از احساساتی که از بقیه پنهون می‌کنی و حرف‌هایی که به زبون نمی‌آری.»
f.nik
ترجیح می‌دم کنار شما زندانی باشم تا اینکه تنهایی آزاد باشم
روزنه های دانش
کُند بودن می‌تواند از سریع بودن بهتر باشد. انگار جادو می‌کردی، وقتی به زمان نیاز داشتیم می‌توانستی لحظه‌ای را آن‌قدر کش بدهی که بی‌پایان به نظر بیاید.
𝐑𝐎𝐒𝐄
همیشه فکر می‌کردم این منم که دارم از تو مراقبت می‌کنم، اما دیگر فهمیده‌ام معمولاً تو بودی که ازم مراقبت می‌کردی. تو بودی که بهم قدرت می‌دادی. چون بهم اجازه نمی‌دادی دروغ بگویم. چون معجزه‌هایی کوچک نشانم می‌دادی. چون همیشه در برابر سختی‌ها می‌خندیدی. کنار هم گروه خوبی بودیم. و حالا تلاش می‌کنم، روکو. تلاش می‌کنم خنده‌ات را همراه داشته باشم و رو به جلو حرکت کنم. تلاش می‌کنم دوستت داشته باشم اما در امروز زندگی کنم، نه در دیروز. رو به جلو رفتن، معنی‌اش ترک تو نیست. بالاخره این را درک کردم. و فکر می‌کنم، اینکه چطوری زندگی کنی مهم‌تر است تا اینکه چقدر زندگی کنی. تمام خاطرات خوبی که با هم داشتیم و هر ذره از عشقی که بینمان بود هنوز می‌درخشد. در قلبم تا ابد با هم هستیم و تا ابد هم با هم خواهیم ماند.
کتاب خوان معرکه
با هم بودن ما یکی از چیزهای انگشت‌شماری بود که بهش ایمان داشتم.
بنگالیسم
دیگر تو را ندارم
روزنه های دانش
کم‌نور بود و دور؛ اما از دست نرفته بود.
روزنه های دانش
«دین می‌تونه آرامش‌بخش باشه، ویجی. اگه به یه قدرت بالاتر ایمان داشته باشی، اگه باور داشته باشی که زندگی یه هدفی داره، هدفی که ممکنه بدونیم چیه یا نه، اگه فقط بتونی ایمان داشته باشی روح خواهرت هنوز زنده‌ست...»
booklover
گفتم: «باید یه‌کم استراحت کنیم.» موتو گفت: «ولی دارودستهٔ کومار هنوز دارن کار می‌کنن.» چشم‌های آرول مسیر نگاهم را تعقیب کرد. «زندگی مسابقه نیست. به‌اندازهٔ کافی جمع کردیم. می‌تونیم بریم.»
booklover

حجم

۱۴۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۴۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۵صفحه بعد