بریدههایی از کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران
۳٫۶
(۱۴)
همین ابهامها ـو نیز بیجوابماندن تمام سؤالهایی که برشمردم ــ تاحدودی موجب شده است که هیچکس تاکنون هیچ ملایی را یا هیچ نویسنده مذهبی را یا هیچ واعظی را، روشنفکر ندانسته؛ گرچه شرایط اصلی روشنفکری (که پس از این خواهم شمرد) نیز در آن ملا یا واعظ یا نویسنده مذهبی، جمع باشد.
shariaty
روشنفکر تعبیری است که نمیدانم کی و کجا و چه کسی آن را بهجای انتلکتوئل گذاشته و این البته که مابهازایی است غلط؛ ولی مصطلح شده است.
سپهر
روشن است که اگر از اول بهجای انتلکتوئل هوشمند را گذاشته بودیم یا فرزانه را یا دیگر تعبیرهای نیمهمعادل را که برشمردم، کار آسانتر بود؛ گرچه مفهوم گنگ میماند؛ چرا که هدایت خاص بهرهبری در آن پوشیده میماند؛ اما در معنی اسم و وظایف مسما گنگی پیش نمیآمد و آنوقت هر کارگری، هر موسیقیدانی، هر آخوندی، هر معلمی، هر دلالی یا هر وزیری میتوانست هوشمند یا زیرک یا فرزانه یا برگزیده باشد یا نباشد؛ یا این یکی کمتر از آن یکی لایق چنین اطلاقی باشد؛ اما حالا که روشنفکر را داریم، آیا میتوان هیچ وزیری را روشنفکر ندانست؟ یا ممکن است هر بقال و عطاری را روشنفکر دانست؟ یا اصلاً روشنفکری در حوزه موسیقی و نقاشی هم مطرح هست یا میتواند باشد؟ در حوزه معماری و دیگر هنرهای غیرکلامی چطور؟
سپهر
از در دیگر وارد بشوم. آیا میتوان گفت فلانی روشنفکرتر از بهمانی است؟ و اگر بتوان، آیا بهایندلیل صفت تفضیلی بهکار رفته که فلانی بیشتر از بهمانی درس خوانده؟ یا بهایندلیل که فرنگ هم رفته؟ یا بهایندلیل که کتاب هم نوشته؟ و نکند که روشنفکری اصلاً یعنی فرنگرفتگی؟ یا غربزدگی؟ این آخری را بهسرعت در غربزدگی نشان دادهام و گفتهام که چنین نیست؛ اما چنین که مینماید، همین ابهامها ـو نیز بیجوابماندن تمام سؤالهایی که برشمردم ــ تاحدودی موجب شده است که هیچکس تاکنون هیچ ملایی را یا هیچ نویسنده مذهبی را یا هیچ واعظی را، روشنفکر ندانسته؛ گرچه شرایط اصلی روشنفکری (که پس از این خواهم شمرد) نیز در آن ملا یا واعظ یا نویسنده مذهبی، جمع باشد. درست است که سنتپرستی غایی و تحجر فکری روحانیت، در اغلب موارد نفیکننده اصلی روشنفکری است
سپهر
روشنفکر و فهمیده تلقی بشود، همان میرزابنویس در شهر، یکی از عوامالناس است و آنوقت آیا به این تعبیر میتوان جهاندیدگی را از لوازم روشنفکری دانست یا مقدمهاش؟ مثلاً آیا فلان پیرمرد دنیادیده و سرد و گرم روزگارچشیده و تجربههاآموخته
اعذهد
(از این نکته هم بهتفصیل سخن خواهد رفت).
اما آخر باید یکجایی شرایط روشنفکری توضیح داده شده باشد و خود این تعبیر روشنفکر تا بهآن حد صاحب معنی و حدود و تعاریف شده باشد که بتواند دید فرق یک ملا بایک روشنفکر چیست؟ یا در یک ملا چه شرایطی از روشنفکری یا چه مقدماتی برای آن جمع هست یا نیست.
اعذهد
بههرصورت، میبینید که تعبیر روشنفکر با گنگی فعلیاش در معنی و مفهوم، راهنما به هیچجا نیست.
اعذهد
هجوم استعمار نهتنها بهقصد غارت مواد خام معدنی و مواد پخته آدمی (فرار مغزها) از مستعمرات صورت میگیرد؛ بلکه این هجوم، زبان و آداب و موسیقی و اخلاق و مذهب محیطهای مستعمراتی را نیز ویران میکند و آیا صحیح است که روشنفکر ایرانی بهجای ایستادگی درمقابل این هجوم همهجانبه، شریک جرم استعمار بشود؟
hamed.mirzaei3
اولین مشکل روشنفکران در مملکت ما این است که با ملاکهای دیگر و برای محیطهای دیگر تربیت شدهاند؛ اما ناچارند در این محیط بهسر ببرند.
hamed.mirzaei3
اولین مشکل روشنفکران در مملکت ما این است که با ملاکهای دیگر و برای محیطهای دیگر تربیت شدهاند؛ اما ناچارند در این محیط بهسر ببرند.
hamed.mirzaei3
یکی از خواص روشنفکری یا از لوازم آن در تعبیر اصلی فرنگیاش، آزاداندیشی یا آزادفکری بوده است؛ یعنی Libre Penseur و این آزاداندیشی البته که درمقابل سلطه مسیحیت کاتولیک با جبروت سلطنت زمینی پاپها در رم؛ نوعی توجیه شده بوده است
سپهر
روشنفکر خود در اصل ترجمهای است از منورالفکر که در دوره مشروطه باب شد. در همان زمان که فرزندان اشرافیت ازفرنگبرگشته، قانون اساسی بلژیک را داشتند به اسم قانون اساسی ایران ترجمه میکردند. در همان زمان که مردم کوچه و بازار برای نامیدن چنین آدمهایی به تقلید از روحانیت، فکلی، مستفرنگ، متجدد، تجددخواه بهکار میبردند. در همان زمان، آن حضرات خود را منورالفکر نامیدند
سپهر
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۶۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد