بریدههایی از کتاب انفطار صورت
۵٫۰
(۷)
«هنر برایهنر» شجره خبیثهایاست که در خاک این توهم پا گرفته است و زنهار، که این عبارت نقابیاست فریبکارانه بر چهره این معنا: هنر در خدمت خودپرستیهنرمند
mmz_133
ما از مدعیان بیدرد هنر جز این هم انتظارینداشتیم که در هنگامه عشق و ایثار و جانبازیو شهادت، یا جانب استکبار جهانیرا بگیرند و دست در دست جنایتکاران بعثیبگذارند و یا نه، بیاعتنا به تاریخ، سر در لاک قلابی «هنر برایهنر» فرو کنند و بدین بهانه، هنر خویش را در خدمت تبلیغات تجارتیقرار دهند و دعوت مردم به سویغفلتزدگی؛ طراحیبرایصابون و پودر رختشوییو خیارشور و رُب گوجهفرنگی... و یا آفیش فیلمهایسینمایی. و در این میانه، خوب، معلوم است که چه کسیبه معنایمصطلح هنرمندتر است: آن کس که بیدردتر است و میتواند در کنار نعش شهدا و یتیمیِ دختربچهها و پسربچههایکوچک، به ادا و اطوارهایروشنفکرانه و هنرمندانه دلخوش باشد و اصلاًًًًً به روینامبارک خویش هم نیاورد که در کجایدنیا و در میان چه مردمیزندگیمیکند.
mmz_133
هنر از حکمت جدا شده است و حکمت از اخلاق، و این هر سه از علم... و همه مظاهر حقیقتِ واحد چون مولکولهاییسرگردان در خلأ، بیمبدأ و معاد، عالمیرا ساختهاند که خانه وهم بشر است، و چنین عالمیرا جز در برهوت وهم کجا میتوان جُست؟
mmz_133
اوج تکامل این روشنفکران و هنرمندان آن است که آن جایزه کذاییرا ببرند ـ جایزه منتسب به آن مخترع صلحطلب دینامیت(!) را ـ و غرب نیز این جایزه را بیهوده به کسینمیدهد. آنها ممکن است منت گذارند و جوایز را به جهانسومیها هم اعطا کنند، اما شرط نخستینِ آن وابستگیبه تفکر غربیاست. آنها جداییهنر و تعهد را تبلیغ میکنند، اما جوایز خویش را به کسانیمیبخشند که خود را نسبت به غرب و هنر و تفکر و سیاست آن متعهد بدانند.
mmz_133
هنر کشف و شهودیاست با واسطه تخیل، اما این تخیل نه آنچنان است که هرکس را به هرجا ببرد. تخیل آزاد بیمعنیاست، مگر آنکه هنرمند خود آزاد باشد، آزاد از تعلقات. آنگاه عالم خیالش با عالم حقیقت پیوند مییابد و عین صورتهایمتمثّله حقایق در آن نقش میبندد، و اگر نه، مرکوب تخیلش خرِ لنگیاست که از خارستان صورتهایوهمیخیالِ متصل، قدمیآنسوتر نمیرود! جهان هنرمند به وسعت مرتبه استکمالیروح اوست و اگر بینگارد که میتواند با بالهایخفاشگونه شیاطین، خود را به آسمان حقایق متعالیبرساند، بداند که فرشتگان حافظ وحیاو را به شهاب ثاقب میرانند
mmz_133
اگرچه کارهایسفارشیمعمولاً خشک و بیروح و فاقد ظرایف هنریاز آب در میآیند، اما این حکمیمطلق نیست. هر گاه تعهدات شخصیِ هنرمند مؤیدِ سفارشیباشد که میپذیرد، این حکم دیگر صادق نیست. آنگاه هنرمند با تمام قلب و روح، خود را نسبت به تعهدیخاص مسئول میبیند؛ تعهدیکه وجود شخصیو فردیهنرمند در آن استغراق و استحاله یافته است. و این نوعیاستفناست، که تا محقق نشود، هنر تجلینمییابد. هنرمند خود را فانیمیکند تا به اثر هنریخویش وجود ببخشد و اگر آنچه خود را در آن فانیمیسازد حق باشد و آنچه منتسب به حق است، هنرمند جاودانه خواهد شد، و اگر نه، نه.
mmz_133
اگر به شما بگویند که عقل را نمایش دهید، چه خواهید کرد؟ عقل موجودیمجرد است و مجردات را با نقوش و صورتها نمایش دادن محال است. فرشتگان و مرکوب معراج رسول اکرم صلیالله علیه و آله نیز اینچنین هستند و هیچ نقش و صورتینمیپذیرند.برایبیان معانیِ مجرد از میان نقوش، باید از سمبُلیسم مدد گرفت، یعنیهمان کاریکه هنر به طور طبیعیبدان رویآورده است
mmz_133
تعهد سیاسیو اجتماعی، به هر تقدیر، کار هنریرا از انتزاعات فردیو تخیلات و توهمات نفسانیـ که از ذاتیات هنر جدید است ـ دور خواهد کرد و به سویسمبُلیسم خواهد کشاند. این حقیقتیاست که بهوضوح در سیر تاریخیهنرهایتجسمیمشهود است و انکار آن در واقع انکارِ یک واقعیت تاریخیاست. پیدایش هنر گرافیک و تمایز آن از نقاشیمدرن، خود شاهدیاست صادق بر این مدعا
mmz_133
اگرچه هنر امروز محصول تعهدات شخصیهنرمندان است، اما این «عدم تعهدِ غیرفردی» یا «غیرملتزم بودن»، همانطور که میتواند به هنر و هنرمند اختیار و آزادیو استقلال عطا کند، میتواند او را به عزلت و انزوا بکشاند و میان هنر و سایر وجوه فعالیتهایفرهنگی، سیاسیو اجتماعیبشر شکافیجبرانناپذیر بیندازد ـ آنچنان که اکنون درباره هنر و هنرمندان معاصر، از جمله در ایران، رخ نموده است. آنگاه، هنرمند در بحبوحه جنگ و انقلاب، فارغالبال از جامعه و تاریخ و مردم و هویت فرهنگیخویش، در کِشوواکِش عواطفیكاملاً شخصیو غیرواقعیو برداشتهاییمنتزع و آبستراکت از جهان بیرونِ خود گم میشود و در هیچ کجا از او نشانیبر جاینمیماند جز هپروتِ درونیاش. و این امریاست منافیماهیت تاریخیانسان.
mmz_133
صبح دولت اولیاءالله نزدیک است. چهارده کنگره از کاخ کسرا فرو ریخته است و این است فجر صادقِ همان یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلوُم که همه منتظر آنیم؛ فجر صادقیکه بشارت طلوع در خود دارد.
الف. میم
گرافیک انسان امروز را تسخیر کرده است، و مگر همین را درباره ماشین نمیتوان گفت؟
کاربر ۷۹۸۲۴۱۹
هنر امروز، یا بیتعارف کمربسته خدمت تبلیغات است، یا غیرمستقیم بشر را به غفلت میکشاند تا رنج زندانیبودن و نفرت از زندانبانان خویش را فراموش کند.
کاربر ۷۹۸۲۴۱۹
هنرمندانِ غیرمتعهد به انقلاب اسلامیرا داعیهاینیست برایاستقلال و استغنایاز غرب. جان آنان پیوسته با جان غرب بوده و هست و بعد از پیروزیانقلاب نیز هنر آنان هنریاست پیرو غرب و مقلد آن. و چگونه میتواند جز این باشد، که اِنَّ الله َ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّیٰیُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ؟نهضت هنریتازه لاجرم نیازمند به تحولیانفسیدر عرصه تفکر و اعتقادات است و آن نهضت ضرورتاً آغاز شده، چرا که این عصرْ عصریدیگر است، عصر ظهور حق و زهوق باطل است، عصر شکوفاییدیگرباره اسلام و اضمحلال تمدن غرب.
الف. میم
میان ایدئولوژیهایگوناگون غربینیز تفاوتیحقیقینیست؛ از مارکسیسم تا نیهیلیسم ـ ثمرات شجره واحد اومانیسم ـ در اصل و ریشه که دنیاگراییو اروتیسم باشد با هم مشترکاند. و لذا ما از مدعیان بیدرد هنر جز این هم انتظارینداشتیم که در هنگامه عشق و ایثار و جانبازیو شهادت، یا جانب استکبار جهانیرا بگیرند و دست در دست جنایتکاران بعثیبگذارند و یا نه، بیاعتنا به تاریخ، سر در لاک قلابی «هنر برایهنر» فرو کنند و بدین بهانه، هنر خویش را در خدمت تبلیغات تجارتیقرار دهند و دعوت مردم به سویغفلتزدگی
الف. میم
هنرِ امروز حدیث نفس است و این نکته را غالباً بهمثابه ارزش والایهنرِ امروز تلقیمیکنند و بنابراین، آثار هنریهنرمندان همان نسبتیرا با جامعه و تاریخ و زمان و مکان و طبیعت و واقعیت و حقیقت برقرار خواهند کرد که خود هنرمندان بین خود و جهان بیرون از خود برقرار کردهاند. این نسبت، هرچه باشد، در آیینه هنر ظاهر خواهد شد و باز هم هنر پرده از باطن تاریخ بر خواهد داشت... اما اگر هنرمند نسبت به تاریخ و سرنوشت انسان و هویت فرهنگیخویش متعهد باشد، دیگر در پیله حدیث نفس خفه نخواهد شد، بالهایپروانگیاش خواهد رُست و پیله مقتضیات زمان و مکان را خواهد درید
الف. میم
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد