بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شغل شریف | طاقچه
تصویر جلد کتاب شغل شریف

بریده‌هایی از کتاب شغل شریف

امتیاز:
۳.۰از ۸ رأی
۳٫۰
(۸)
حاج‌مرتضی فقط تابستان‌ها بنایی می‌کرد. زمستان‌ها کارگاه کوچکی داشت که با پسرانش ارده و روغن کنجد می‌گرفت و می‌فروخت. برای خودش دلیلی هم داشت: «اربابمون رو توی گرمای تابستون کشتن؛ حسینیه هم باید توی گرمای تابستون ساخته بشه! » زیر آفتاب ۴۵ درجۀ کویر کار می‌کردند؛ آن هم با پیراهن مشکی؛ پیراهنی که محرم آن سال پوشیده بودند و با آن عزاداری کرده بودند. هر روز هم بعد از کار، همگی پیراهن‌هایشان را آب می‌کشیدند. حاج‌مرتضی اصرار داشت آب شست‌وشوی لباس‌ها را دور نریزند. پیراهن‌ها را توی بشکه‌ای می‌شستند و فردا با آن آب، ملات می‌ساختند. ـ عرق تن نوکر که با پی حسینیه قاتی بشه، حسینیه نور می‌ده!
زینب هاشم‌زاده

حجم

۷۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۷۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
۱۵,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد