بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب الان کجایی؟ | طاقچه
کتاب الان کجایی؟ اثر ماری هیگینز کلارک

بریده‌هایی از کتاب الان کجایی؟

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۵ رأی
۴٫۰
(۵)
هیچی مثل اضطراب آدم را روز به روز مثل شمع آب نمی‌کند.
n re
یک فرش ماشینی ایرانی کف اتاق پهن بود
n re
ریشهٔ اصلی اکثر جرم و جنایت‌ها دو عامل مهم است، عشق یا ثروت.
n re
عزیزم، من دارم پیر می‌شوم... تارهایی سفید در میان موهای طلایی‌ام... رگه‌هایی از پیری امروز بالای ابروهایم... زندگی خیلی سریع دارد رو به زوال می‌رود... امید دارد رو به زوال می‌رود...
n re
هرگز کار امروز را به فردا میفکن. دلیل خاصی برای این دست دست کردن داری؟"
n re
وضعیت روحی او به مویی بند است و هر آن احتمال دارد دچار شوک شود،
n re
اگر ازم می‌خواستند احساساتم را توصیف کنم، می‌گفتم احساس می‌کنم انگار داخل گردباد هستم و دارم با آن به این طرف و آن طرف به دیوار کوبیده می‌شوم.
n re
سرم را به‌شدت تکان دادم، انگار با این کار می‌خواستم تمام آن افکار را از ذهنم به بیرون برانم، ولی آنها بیرون نرفتند. بدتر از همه، مرا به هیچ جا هم نرساندند.
n re
ناگهان به‌شدت احساس خستگی کرد. شاید گاهی بد نباشد کار نکنم و پایم را بندازم روی پایم
n re
گاهی هر قدر هم والدین مراقب باشند، یک جای کار غلط از آب در می‌آید و فرزندشان درگیر یک تصادف یا قربانی یک بازی کثیف می‌شود.
n re

حجم

۳۱۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

حجم

۳۱۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

قیمت:
۵۷,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد