بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زیر تیغ ستاره جبار | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب زیر تیغ ستاره جبار

بریده‌هایی از کتاب زیر تیغ ستاره جبار

انتشارات:نشر بیدگل
امتیاز:
۴.۱از ۵۱ رأی
۴٫۱
(۵۱)
برای رژیم‌های توتالیتر کار سختی نیست که مردم را نادان نگه دارند. وقتی به‌خاطر «درک ضرورت‌ها» از آزادی‌ات دست می‌کشی، یا به‌خاطر انضباط حزبی، برای تطبیق دادن خودت با رژیم، برای عظمت و شکوه میهن یا هر گزینهٔ دیگری که به انجام دادن آن مجاب شده‌ای، دیگر از تلاش برای مطالبهٔ حقیقت صرف‌نظر می‌کنی. آرام‌آرام، قطره‌قطره، زندگی‌ات، مثل زمانی که رگ دستت را زده باشی، می‌چکد و هرز می‌رود؛ و تو خودخواسته خودت را از پا درمی‌آوری.
Sophie
«دیگر دارد سپیده می‌زند. فکر می‌کردم خورشید هم امروز طلوع نکند.»
Sophie
بار دیگر شایعه شده بود که قرار است ارزش پول رایج کاهش پیدا کند. گاهی این شایعات کارِ وزارتخانهٔ تجارت داخلی بود، آن‌هم درست زمانی که انبارها لبالب از کالاهای به‌دردنخور و معیوب بود که خریدار نداشتند. اشاره‌ای اینجاوآنجا دربارهٔ اصلاح نرخ پول رایج کافی بود تا مردم به خیابان بریزند و قبل‌از اینکه پولی که پس‌انداز کرده‌اند ارزشش را از دست بدهد یا کلاً بی‌اعتبار شود، هرچه می‌توانند بخرند.
fatemeh.gh
برای رژیم‌های توتالیتر کار سختی نیست که مردم را نادان نگه دارند. وقتی به‌خاطر «درک ضرورت‌ها» از آزادی‌ات دست می‌کشی، یا به‌خاطر انضباط حزبی، برای تطبیق دادن خودت با رژیم، برای عظمت و شکوه میهن یا هر گزینهٔ دیگری که به انجام دادن آن مجاب شده‌ای، دیگر از تلاش برای مطالبهٔ حقیقت صرف‌نظر می‌کنی.
امیر حسین
چطور این‌قدر ساده‌لوح بودیم؟ این‌قدر نادان؟ ظاهراً، وقتی چیزی را باور کنی، ایمانت از هر حقیقتی ارزشمندتر می‌شود، واقعی‌تر از هر واقعیتی.
rezai milad
وقتی آدم‌ها همه‌چیز را پس می‌زنند و به هر چیزی شک می‌کنند، تنها به این معنی است که آنها به خودشان و توانایی‌شان برای فائق آمدن بر مشکلاتی که با آن مواجه می‌شوند شک دارند
rezai milad
چنین دیدگاهی، علاوه‌براین کمک می‌کند که توضیح دهیم چرا حتی سال‌ها بعد، بعداز آنکه وحشت دوران استالینیسم بر همه عیان شده بود، کمونیست‌های قدیمی نمی‌توانستند از باورشان که بی‌اعتبار شده بود دست بکشند. برای آنها تلاش و کوشش در راه تحقق آن آرمان در واقع تلاش در جهت دستیابی به رستگاری فردی بود؛ به‌معنای کنار گذاشتن خواسته‌های کوچک فردی، روی‌گرداندن از منافع شخصی و حرکت در جهت منافع همگانی باازخودگذشتگی. دست کشیدن از این آرمان به معنای کتمان کل زندگی آن فرد بود.
rezai milad
اغلب فکر می‌کردم که بسیاری از مردم به‌خاطر طغیان علیه سیستم سیاسی موجود نبود که به کمونیسم رو آوردند، بلکه از سر ناامیدی محض بود، ناامیدی از ماهیت بشر، که پس‌از جنگ چهرهٔ زشتش را بیش از هر زمان دیگری نشان می‌داد. از آنجاکه دست کشیدن از بشریت برای انسان غیرممکن است، نظم و قوانین اجتماعی را که در آن زندگی می‌کند زیر سؤال می‌برد، در واقع وضعیت انسانی را محکوم می‌کند.
rezai milad
همه تصور می‌کنند مردن آسان است ولی تقلا برای زنده ماندن به تلاشی دوچندان نیاز دارد. غالباً برعکس است.‌ شاید هیچ‌چیز بدتر از این نباشد که منفعلانه منتظر مرگ باشی. زنده ماندن ساده و طبیعی است و نیازی به عزم و ارادهٔ خاصی ندارد.
nina61
وقتی ایدئولوژی در اولویت باشد روابط انسانی به حاشیه رانده می‌شود. وقتی هر کار و اندیشه‌ای صرفاً در خدمت ساختن جامعه‌ای جدید باشد جای چندانی برای احساسات باقی نمی‌ماند. در هر صورت احساسات دردسرسازند، به‌سختی به قالب خاصی درمی‌آیند، سخت کنترل می‌شوند. موقع کار و تلاشِ سازنده موجب حواس‌پرتی می‌شوند و بهتر است از آنها دوری کنیم. تنها احساسی که فرد بی‌هیچ ترسی می‌تواند از آن لذت ببرد عشق و علاقه به حزب و همبستگی با رفقاست. البته حتی در این مورد هم باید احتیاط کرد؛ باید قبل‌از اینکه به آن رفیق اعتماد کنیم کاملاً محکش بزنیم. فقط حزب سزاوار سرسپردگی بی‌چون‌وچراست.
pegahl
«همهٔ آنچه می‌خواهم یک زندگی عادی و آرام است.» بعدها فهمیدم که یک زندگی ساده و آرام نه معمول است نه به‌راحتی دست‌یافتنی. برای اینکه در آرامش زندگی کنی، کار کنی، فرزندانت را بزرگ کنی و از شادی‌های بزرگ‌وکوچک زندگی لذت ببری، داشتن شریک زندگی خوب و شغل مناسب کافی نیست، اینکه به قانون کشورت احترام بگذاری و وجدانی آسوده داشته باشی کافی نیست؛ از همه مهم‌تر باید جایگاه اجتماعی خوبی داشته باشی که برپایهٔ آن چنان زندگی‌ای را بسازی. باید در نظام اجتماعی‌ای زندگی کنی که با اصول بنیادین آن موافقی، نظامی که تحت فرمان و نظارت دولتمردانی باشد که بتوانی به آنها اعتماد کنی. همان‌طور که نمی‌توان خانه‌ای را بر گودالی از گل بنا کرد، نمی‌توان در جامعه‌ای فاسد زندگی همراه با سعادت ساخت. اول باید پی خانه را بریزی.
Mohammad Jamshidpour
غیرممکن است که آدم سال‌ها در مقام برده هرروز با فاشیست‌ها و فاشیسم سروکار داشته باشد و کاملاً از آن در امان بماند و این فساد، ندانسته و ناخواسته، در او رخنه نکند.
Mohammad Jamshidpour
تو در صلح‌وصفا و آرامش و سکوت زندگی کن، مرگ و ناامیدی هست که هست.
بهار قربانی
همه تصور می‌کنند مردن آسان است ولی تقلا برای زنده ماندن به تلاشی دوچندان نیاز دارد. غالباً برعکس است.‌ شاید هیچ‌چیز بدتر از این نباشد که منفعلانه منتظر مرگ باشی
بهار قربانی
نازی‌ها همیشه اتحاد جماهیر شوروی را خطرناک‌ترین دشمنشان نشان می‌دادند. در نهایت ما به این نتیجه رسیدیم که کمونیسم درست نقطهٔ مقابل نازیسم است، جنبشی که تمام ارزش‌هایی را که نازیسم از بین برده بود احیا می‌کرد، بیش از همه شأن و منزلت انسانی و اتحاد همهٔ ابنای بشر را. این‌طور به‌نظر می‌رسید که صرفاً انقلابی دیگر می‌توانست آنچه را انقلاب اول بنا کرده بود از اساس ویران کند.
Mogtaba ETEMADMOGHADDAM
کمونیسم آرمان ابدی بشر بود و ما نمی‌توانستیم به این آرمان شک کنیم، باید به خودمان شک می‌کردیم.
Mogtaba ETEMADMOGHADDAM
امروز آسان است که به گذشته نگاه کنیم، قضاوت کنیم و بعد محکوم کنیم، اما مطمئنم که اشتباه رودلف و آدم‌هایی مثل او که در قضاوتشان مرتکب اشتباه شده بودند از سر غفلت بود و درک نادرست نه ضعف‌های شخصی. نیت خوب بود اما نیت خیر که کافی نیست. گاهی نیات بد هم نتایج خوبی درپی دارد و نیات خوب به عکسِ خود بدل می‌شودهمه‌چیز به شرایط بستگی دارد. اگر شرایط خوب باشد حتی غالب اقدامات نادرست هم ممکن است در پرتوِ تاریخ قابل‌بخشش به‌نظر برسند. اما، وقتی کسی نظامی سیاسی را انتخاب می‌کند که بد و ناکارآمد ازآب درمی‌آید، نظامی که از اصلاح اشتباه‌های خودش هم عاجز است، ممکن است تمام اشتباه‌های آن فرد بعدها جنایتی نابخشودنی در نظر گرفته شود
Mogtaba ETEMADMOGHADDAM
ما همه‌مان می‌توانیم دردی را تاب بیاوریم که علتش انسان بودنمان است، اینکه از گوشت و خون ساخته شده‌ایم، فانی هستیم و محکوم به مرگیم. اما نمی‌توان با رنجی کنار آمد که انسانی با خونسردی بر همنوع خود تحمیل می‌کند.
imaanbaashtimonfared
برای اینکه در آرامش زندگی کنی، کار کنی، فرزندانت را بزرگ کنی و از شادی‌های بزرگ‌وکوچک زندگی لذت ببری، داشتن شریک زندگی خوب و شغل مناسب کافی نیست، اینکه به قانون کشورت احترام بگذاری و وجدانی آسوده داشته باشی کافی نیست؛ از همه مهم‌تر باید جایگاه اجتماعی خوبی داشته باشی که برپایهٔ آن چنان زندگی‌ای را بسازی. باید در نظام اجتماعی‌ای زندگی کنی که با اصول بنیادین آن موافقی، نظامی که تحت فرمان و نظارت دولتمردانی باشد که بتوانی به آنها اعتماد کنی. همان‌طور که نمی‌توان خانه‌ای را بر گودالی از گل بنا کرد، نمی‌توان در جامعه‌ای فاسد زندگی همراه با سعادت ساخت. اول باید پی خانه را بریزی.
کاربر ۴۵۶۳۳۲۰
اگر این سیستم تنها در صورتی جواب می‌دهد که رهبران جامعه همه از نوابغ باشند و مردم هم صددرصد صادق و منزه باشند، این‌طور سیستمی بد و ناکارآمد است. این روش شاید در بهشت جواب بدهد اما برای این دنیا یک توهم مخرب و احمقانه است.
benyamin parang

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

قیمت:
۱۲۶,۰۰۰
۸۸,۲۰۰
۳۰%
تومان