برادران کارامازوف (با صدای سه بعدی)
نویسنده: فئودور داستایفسکی
گوینده: آرمان سلطانزاده
انتشارات: آوانامه
روسیه از کشورهایی است که ادبیات غنی و قدمتداری دارد. پس از فرازونشیبهایی که این کشور پشت سر گذاشت، از قرن هجدهم به بعد، بهویژه قرن نوزدهم و بیستم، دوران طلایی ادبیات این کشور آغاز شد. چهرههایی چون پوشکین، چخوف، تولستوی، داستایفسکی و… همه در سرآمدساختن ادبیات روسیه نقش داشتند. هرکدام از این نویسندهها در قلهٔ ادبیات داستانی دنیا ایستادهاند و طرفداران زیادی نهتنها در روسیه بلکه در سرتاسر دنیا دارند. برای شناخت ادبیات روسیه به سراغ مشهورترین کتابهای آن میرویم و از هر دوره، دو سه نمونهی شاخص از آثار ادبی را ذکر میکنیم تا بتوانیم با برهههای تاریخ معاصر این کشور بیشتر آشنا شویم.
اگر به ماجراجویی در ادبیات و فرهنگهای مختلف علاقهمندید، پیشنهاد میکنیم یادداشتهای زیر را هم بخوانید.
نکتهای که در درخشانشدن ادبیات روسیه نقش حائز اهمیتی دارد، تاریخ معاصر این کشور است؛ در دورهای، حکومتِ تزارها و اشرافزادههای روسیه سبکی از زندگی اشرافی را در این کشور رقم زد که در انتها با اعتراض قشر فقیر و کارگر همراه شد؛ زیرا هیچگاه نمیتوانستند به وضعیت مالی سران کشورشان برسند. پس از انقلاب ۱۹۱۷، شوروی پا به دورانی دیگر از سیاست خود گذاشت که ایدئولوژی در آن حرف اول را میزد. حالا دیگر بهظاهر، طبقهی کارگر با طبقهی اشرافی از حقوق مساویای برخوردار بودند اما دستگاه سانسور و تخریب و سرکوب جوری به راه افتاد و جلوی آزادی مردم را گرفت که مردم حتی به سایهی خود هم اعتماد نداشتند. پس از فروپاشی شوروی و جداشدن چند کشور از آن، مردم وارد مرحلهی جدیدی از زندگی خود شدند که در آن هنوز مشکلاتی چون بیهویتی، تنهایی، رنج، مشکلات اقتصادی، فقدان و سوگ عزیزانِ ازدسترفته و… وجود داشت. شاید به دلیل همین تاریخ عجیب و پرفرازونشیب روسیه باشد که مردم سراسر دنیا میتوانند با داستانهای این کشور همراه شوند و با شخصیتهای آشفته و تنهای این کتابها همذاتپنداری کنند؛ چون بهنوعی وجه دیگری از خودشان را در این داستانها مییابند.
برادران کارامازوف بزرگترین و آخرین رمان فئودور داستایفسکی است. این کتاب که یکی از محبوبترین و روانشناسانهترین داستانهای ادبیات روسیه و دنیاست، ماجرای خانوادهی کارامازوف است متشکل از پدر، مادر، سه برادر و و فرزندی نامشروع و دارای معلولیت از مادری دیگر. این کتاب مانند اغلب داستانهای داستایفسکی جنایی است و ماجرای قتل پدر خانواده را روایت میکند.
فئودور پاولوویچ کارامازوف مردی بدکار و ظالم و ملاکی بدنام در روستایی در روسیه است و از هر فرصتی برای مسخرهکردن دیگران استفاده میکند. دیمیتری، ایوان و آلکسی سه پسر فئودور هستند که هرکدام ویژگی منحصربهفرد خود را دارند و البته قسمتی از شخصیت پدر را نمایندگی میکنند. دیمیتری که پسر بزرگتر است به ارتش میپیوندد و بیبندوبار میشود. ایوان به دانشگاه میرود و روزنامهنگار میشود و آلکسی هم به صومعه میرود و راهب میشود. فئودور سه پسر را در کودکی رها کرده بود اما وقتی آنها بزرگ میشوند نزد پدر برمیگردند تا حق پایمالشدهی خود را به روش خود بستانند. ماجرایی بین دیمیتری و پدر رخ میدهد و درنهایت، پدر به قتل میرسد. پس از این قتل، هرکدام از فرزندها سرنوشتی پیدا میکنند و از لحاظ روحی دگرگون میشوند. یکی از پسرها را به ظن قتل دستگیر میکنند و داستان در ادامه، به زندانیشدن پسر و نجات او توسط بقیهی خانوادهاش میپردازد. این کتاب بهترین منبع برای درک و شناخت روسیهی تزاری و ساختارهای روستایی و شبکههای اجتماعی و وضعیت روحی و روانی مردم در آن دوره از روسیه (قرن ۱۹ میلادی) است.
بخشی از کتاب صوتی برادران کارامازوف (با صدای سه بعدی) را بشنوید.
برادران کارامازوف (با صدای سه بعدی)
نویسنده: فئودور داستایفسکی
گوینده: آرمان سلطانزاده
انتشارات: آوانامه
آناکارنینا
نویسنده: لئو تولستوی
مترجم: مهدی کریمی
انتشارات: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
آنا کارنینا زنانهترین رمان ادبیات روسیه و بلکه ادبیات دنیا از لئو تولستوی است؛ داستانی دربارهی زنی به همین نام، مشهورترین قهرمان زن تاریخ ادبیات است که در محافل اشرافی روسیهی تزاری به بلوغ، همسرداری، مهربانی و موجهبودن او را میشناسند. او که مادری ممتاز هم است، سعی میکند اختلاف بین برادر و همسر برادرش را برطرف کند و به همین قصد، سفری به محل زندگی آنها داشته باشد. در همین سفر با افراد جدیدی آشنا میشود که سرنوشتش را تغییر میدهند.
آنا با اینکه زنی مردمدار است اما از زندگی عادی و روزمره و حقیر زنان اطرافش بیزار است. نمیخواهد مثل آنها منفعل و شِکوهکُن باشد. تا اینکه با سوارهنظامی به نام کنت ورونسکیِ جوان آشنا میشود. این آشنایی باعث میشود او به بسیاری از رسومِ از دید او پیشپاافتاده پشت پا بزند و زندگی جدیدی را آغاز کند که البته این زندگی هم پایدار نمیماند. آنا که دل در گرو ورونسکی دارد نمیتواند موقعیت خودش را در یک رابطهی ایمن و پایدار بیابد و سرخوردهتر از قبل و البته حالا با چهرهای منفور و خرابشده در جامعه، راهی برای ترمیم زندگی خودش پیدا نمیکند. او حاضر نیست به هیچ قیمتی به زندگی قبلی خودش برگردد. آینده هم تیره و تاره است. آنا هیچ راهی نمییابد مگر اینکه دست به عملی برگشتناپذیر بزند تا غرور ازدسترفتهاش را دوباره بیابد حتی اگر دیگر نباشد.
بخشی از کتاب صوتی آنا کارنینا (مجموعه دو جلدی) را بشنوید.
آنا کارنینا (مجموعه دو جلدی)
نویسنده: لئو تولستوی
گوینده: علی عمرانی
انتشارات: انتشارات ماه آوا
یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ
نویسنده: الکساندر سولژنیتسین
مترجم: رضا فرخفال
انتشارات: نشر نو
داستان سختیهای دوران استالین در شوروی در رمان بینظیر یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ آمده است. ماجرا دربارهی شخصی به نام ایوان است که به جرم جاسوسی، بیگناه محاکمه و راهی اردوگاه کار اجباری گولاگ میشود. او باید ده سال از زندگی خود را در این مکان مخوف بگذراند. این کتاب، تنها داستان یک روز از زندگی مشقتبار او در اردوگاه است. رمانْ روایت دلمشغولیها و دغدغههای زندگی ایوان است که روزی هزار بار میمیرد و زنده میشود.
الکساندر سولژنیتسین، نویسندهی این کتاب، خود هشت سال از زندگیاش را در تبعید و در اردوگاه گولاگ گذراند و به چشم خود شقاوتهای سرسپردگان استالین را دید. او در کتابش میخواهد ظلم یک حکومت توتالیتر و تمامیتخواه و تمام دم و دستگاه سرکوبش را به تصویر بکشاند. تلخی و رنج داستان آنجا رخ مینمایاند که ایوان تمام ده سال را در اردوگاه میگذراند و هر روز از خود میپرسد که آیا زنده از اردوگاه بیرون میآید یا نه؟ این داستان بهترین کتاب برای شناخت روسیه (شوروی) در زمان استالین و کمونیستهاست.
رودین
نویسنده: ایوان تورگنیف
مترجم: محدثه صادقی
انتشارات: انتشارات نگار تابان
اگر میخواهید وضعیت روستاییان و کشاورزان دوران روسیهی تزاری را در دقیقترین حالت خود بخوانید، رودین بهترین نمونهی آن است. رودین دروازهی ورود به ادبیات روسیه است؛ درواقع با این کتاب میتوانید قدم به دنیای عظیمی از داستانها و شخصیتهای عجیب بگذارید که هیچکجای دیگر در ادبیات نمیتوانید آنها را بیابید؛ درحالیکه مشابه آن آدمها را در اطراف خود بسیار خواهید دید.
رودین داستان جوانی تحصیلکرده و زیبا و بااستعداد به همین نام است که در روستایی همراه با ساکنین خاص این روستا زندگی میکند. یکی از ساکنین جشنی میگیرد و رودین هم به این جشن دعوت میشود که تمام مهمانان آن اشرافزاده و از طبقات بالای جامعه هستند. رودین که خوشسر و زبان است میتواند در این محفل در هر بحثی پیروز میدان شود و توجه همه را به سمت خود جلب کند. همین موضوع باعث میشود که با بیوهزنی آشنا شده و راهی خانهی او شود. سپس او وارد رابطهی عاشقانهای میشود با دختری که روشنفکر است و همین، تقابلی را با رودین ایجاد میکند.
رودین که بهنوعی خود ایوان تورگنیف و روایت زندگی اوست نمایندهی گروهی است که صاحباندیشه و بسیار منطقی و عاقل و پر از شوق اما بدون عمل است. یعنی ذهنیات او به مرحلهی عمل نمیرسند و همین موضوع او را به ورطهی افسردگی و ناامیدی هم میکشاند. تورگنیف به دلیل علاقه و اعتقاد به تفکر فلسفی غرب، داستانهایش را با نگاهی منتقدانه به حکومت تزاری و اشرافزادهها و تحصیلکردههای روسیه مینوشت.
دکتر ژیواگو
نویسنده: بوریس پاسترناک
مترجم: علیاصغر خبرهزاده
انتشارات: انتشارات نگاه
دکتر ژیواگو رمانی نوشتهی بوریس پاسترناک و داستانی حول و حوش انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و جنگ داخلی این کشور است که در سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ اتفاق افتاد. کتابْ داستان دکتری به نام یوری ژیواگوست که شعر میسراید و دیدگاههای فیلسوفانه دارد. او بعد از انقلاب روسیه و در حین جنگ داخلی، با خشونت و سنگدلی بلشویکها مواجه میشود و بیرحمی آنها را به چشم خود میبیند؛ بنابراین باآنکه تودهی مردم طرفدار بلشویکها هستند و از آنها سفت و سخت حمایت میکنند، او سعی میکند بر سر اعتقادات خودش بماند و رنج طردشدن و مورد تعقیبقرارگرفتن را به جان بخرد.
دکتر ژیواگو در طول داستان درگیر رابطهی عاطفی هم میشود که بر جذابیت داستان اضافه میکند. نکتهی جالب توجه و مشهور دربارهی این کتاب، طولانیشدن نوشتن و چاپ آن است. پیتر فن و پترا کووی در کتاب «ادبیات علیه استبداد» روند نوشتن و چاپ این کتاب را در زمان استبداد شوروی شرح میدهند. نوشتن این کتاب از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۶ به درازا میکشد. سپس به دلیل اعتقادات خاص و دگراندیشانهی پاسترناک، حکومت شوروی از چاپ این کتاب ممانعت به عمل درمیآورد. بنابراین کتاب به صورت مخفیانه چاپ میشود و از طریقی به اروپا میرسد. بعد از این ماجرا بود که پاسترناک در سال ۱۹۵۸ جایزهی نوبل را دریافت میکند. پاسترناک سال ۱۹۶۰ از دنیا میرود اما اذیت و آزار حکومت حتی بعد از او ادامه پیدا میکند و دامن خانوادهاش را هم میگیرد. بعد از فروپاشی شوروی، سرانجام کتاب در سال ۱۹۸۸ در روسیه چاپ میشود.
مرشد و مارگریتا
نویسنده: میخائیل بولگاکف
مترجم: عباس میلانی
انتشارات: نشر نو
مرشد و مارگریتا داستانی سوررئال و فراطبیعی و نمادین دربارهی برههای از تاریخ سیاسی روسیه (شوروی) در زمان حکومت استالین است.
این کتاب سه بخش بهظاهر مجزا دارد که درنهایت بههمدیگر مرتبط میشوند. در قسمت اول با شخصیت شیطان آشنا میشویم که به مسکو سفر کرده و نامش ولند است. این شیطان به بدی و فریبکاری شیطانی که در ذهن میشناسیمش نیست. درحقیقت، اگر قرار است پلیدیای رخ دهد از سمت خود انسان است نه فریب شیطان. در این بخش با دو شخصیت دیگر که یکی سردبیر و دیگری یک شاعر است آشنا میشویم که در پارک مشغول صحبت هستند. این دو شخصیت هر دو روشنفکر هستند اما هرکدام عقاید مخصوص به خود را دارند و بهنوعی یکی با حکومت و دیگری علیه آن است. سردبیر با نام برلیوز شخصیت نان به نرخ روز خوری است و در محافل ادبی و مطبوعاتی مافیا دارد. وقتی او و شاعر جوان که نام مستعارش بزدومنی است دربارهی مصلوبشدن عیسی صحبت میکنند، ناگهان شیطان در هیبت یک پروفسور سر میرسد و وارد گفتوگوی آنها میشود.
حضور ولند در هر جمعی بهنوعی نویددهندهی مرگ است. کمااینکه برلیوزِ سردبیر پس از این دیدار میمیرد و بزدومنی بعد از این اتفاق آنچنان ضربه میبیند که راهی بیمارستان روانی میشود. در این بیمارستان هم اتفاقات دیگری برایش رخ میدهد که آشناشدن با «مرشد» یکی از آنهاست. مرشد کسی است که بعدا متوجه میشویم کتابی دربارهی عیسی نوشته است. بخش دوم کتاب دربارهی بهصلیبرسیدن عیسی مسیح است و زبانی بدیع و نمادین دارد و بخش سوم هم به جریان عشق مرشد و مارگریتا میپردازد. داستان در نهایت در فضایی سوررئال و خیالی به پایان میرسد.
نوشتن رمان مشهور میخائیل بولگاکف خود داستان شنیدنیای دارد. بولگاکف در سال ۱۹۲۸ و در زمان تسلط حکومت شوروی نوشتن این کتاب را شروع کرد و به دلیل خفقان آن دوره مجبور شد نسخهی اولیهی آن را بسوزاند؛ چون کتابش درحقیقت، نمایانگر دوران سیاه و تاریک شوروی و روایتگر ظلمی بود که به روشنفکران و هنرمندان و دگراندیشان میشد. بولگاکف سه بار دیگر کتابش را نوشت و در نهایت هم کتابش ۲۷ سال بعد از مرگش و توسط همسرش، به صورت محدود و با سانسور به چاپ رسید. اما همین چاپ کم بهسرعت نایاب شد و با ارقام نجومی به فروش رسید که خود نشاندهندهی استقبال مردم از این کتاب و همدلی با آن است.
بخشی از کتاب صوتی مرشد و مارگریتا را بشنوید.
مرشد و مارگریتا
نویسنده: میخائیل بولگاکف
گوینده: حامد فعال
انتشارات: استودیو نوار
مادر
نویسنده: ماکسیم گورکی
مترجم: علیاصغر سروش
انتشارات: انتشارات نگاه
اگر بخواهند یک نمونه از کتابهای سبک رئالیسم سوسیالیستی را مثال بزنند قطعا آن کتاب «مادر» است. همزمان با جریانهای انقلاب کارگری و دفاع از توده، مکتب ادبیای شکل گرفت که هدفش نشاندادن ظلم طبقهی بورژوا و سرمایهداری و رنج پرولتاریا و کارگران بود. پیش از انقلاب روسیه، ماکسیم گورکی، نویسندهی کتاب مادر، در اعتراضهای سوسیالیستی حضور پررنگی داشت. او حتی مجبور شد در دورهای از روسیه فرار کند و به اروپا برود و سپس به قصد جمعآوری پول برای مبارزههای انقلابی، به آمریکا برود. او سال ۱۹۰۶ در آمریکا شروع به نوشتن مادر کرد.
گورکی مادر را از اتفاقاتی که در دوران فعالیت سیاسیاش در روسیه دیده بود الهام گرفت و سعی کرد کتابی بنویسد که از هر لحاظ به اعتقادات حزبی و سیاسیاش نزدیک بود. در همین زمان بود که لنین هم در روسیه حزب تشکیل داده و مبارزات جدی خود را آغاز کرده بود.
داستان مادر دربارهی ۵۰ سال زندگی کارگری با نام پاول ولاسف است که در کارخانه کار میکند. او آنقدر درگیر سختی زندگیاش است که تحمل این زندگی را دیگر ندارد و فقط با مستکردن میتواند از آن خلاص شود. مادر او با نام پهلاگی میخواهد پسرش شبیه پدرش نباشد و همیشه مست و عصبانی به خانه برنگردد. بنابراین تلاش میکند پسرش مسیر زندگیاش را تغییر دهد. پس از مرگ پدر، پسر کمکم با فضایی آشنا میشود که بر روحیات و عقایدش اثر عمیق میگذارد. او شروع به خواندن کتابهای ممنوعه میکند و به این درک میرسد که کارگران باید از اوضاع پیرامون خودشان آگاه باشند و اجازه ندهند طبقهای از آنها سوءاستفاده کنند. مادر پس از اطلاع از وضعیت جدید پسرش، نگران او میشود و میترسد. اما پسر سعی میکند مادر را روشن ساخته و او را با خود همراه کند. مادر نیز ترس را کنار میگذارد. او که پیش از این ماجرا، زنی عادی مانند زنان دیگر شهر بود حالا به زنی مبارز تبدیل میشود. کمکم پاول دوستانی پیدا میکند که عقایدی مانند او دارند؛ همه با هم کتاب میخوانند و اعلامیههای آگاهیبخش در سطح شهر پخش میکنند. شخصیت مادر از این قسمت رمان به بعد حضور پررنگ و مثمرثمر خود را نشان میدهد. او حالا ملجأ و پناهگاهی برای فعالیتهای حزبی پسر و دوستان پسرش میشود و آنها را در خانه پناه میدهد تا حکومت آنها را دستگیر نکند. داستان با وجود سیاسیبودن پایان شکوهانگیزی دارد.
بهترین کتاب برای شاخت دوران تزاری و شروع انقلابهای کارگری، «مادر» ماکسیم گورکی است.
باغ آلبالو
نویسنده: آنتوان چخوف
مترجم: پرویز شهدی
انتشارات: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
باغ آلبالو آخرین اثر آنتوان چخوف است که سال ۱۹۰۳ نوشته شد و سال ۱۹۰۴ به روی صحنهی تئاتر رفت. داستان این نمایشنامه دربارهی خانوادهی یک زن اشرافزادهی روسی به نام مادام رانوسکی است که قرض سنگینی بالا آوردهاند. بانک میخواهد باغ آلبالوی آنها را به جای قرضش بگیرد و آن را به فروش بگذارد. بنابراین اعضای خانواده دور هم جمع میشوند تا این مشکل را حل کنند و باغ را نجات دهند اما نهتنها هیچ کاری نمیتوانند انجام دهند بلکه در تمام آن مدت مشغول عیاشی و خوشگذرانی هستند.
درنهایت باغ به فروش میرسد و اعضای خانواده مجبور میشوند باغ را ترک کنند. ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر، با پیشخدمتها و با افراد دیگری که وارد این داستان میشوند بسیار جالب است و فضایی کمدی برای خواننده یا بیننده میسازد. نمایشنامهی باغ آلبالو با وجود فضای مفرح و کمدی، غمانگیز و حتی تراژیک است.
دختر سروان و داستانهای دیگر
نویسنده: الکساندر پوشکین
مترجم: حسین نوروزی
انتشارات: انتشارات جامی
اگر بخواهیم داستانی از روسیهی قرن هجدهم و نوزدهم بخوانیم بهترین نمونه داستانهای الکساندر پوشکین است. دختر سروان رمانی تاریخی محسوب میشود که سال ۱۸۳۶ به چاپ رسیده است. این رمان در قالب خاطرات یک افسر اشرافزاده امپراتوری روسیه به نام پتر آندرویچ نوشته شده است. پتر را که به سن سربازی رسیده، به خدمت نظام میفرستند. پدرش با روحیهای سخت و عجیب باعث میشود پتر را به اطراف قزاقستان بفرستند. پتر در دوران خدمت، عاشق دختر سروانی به نام ماریا میشود و آنجا زندگی روی دیگری از خود را به او نشان میدهد. هستهی اصلی کتاب دربارهی شورش پوگاچف در سالهای ۱۷۷۳ است. پتر نیز در ادامهی داستان درگیر این شورش میشود. پتر برای رسیدن به معشوق خود باید حوادث بیشماری را از سر بگذراند. باید دید در نهایت به ماریا میرسد یا نه.
آبلوموف
نویسنده: ایوان گنچارف
مترجم: سروش حبیبی
انتشارات: فرهنگ معاصر
شاید جایی واژهی آبلوموفیسم را شنیده باشید که عمدتا به جای تنبلی و رخوت و خمودگی به کار میرود. این اصطلاح را از شخصیتی به نام ایلیا ایلیچ آبلوموف نوشتهی ایوان گنچاروف ساختهاند. این رمان سال ۱۸۵۹ و در اوج دوران اشرافیگری در روسیه نوشته شده است.
آبلوموف مردی بیاراده است که تمام مدت روی کاناپه یا تختش دراز کشیده و راجعبه هیچچیزی نمیتواند تصمیم بگیرد مگر اینکه به راحتی بیشتر او منجر شود. او معنایی برای زندگیاش ندارد و حتی نمیتواند دربارهی عشق زندگیاش اقدامی انجام دهد. حتی جورابش را هم خدمتکارش پایش میکند. این کتاب با شرح دقیق و توصیف زندگی یکنواخت و کسالتبار آبلوموف، نقدی به دوران زندگی گنچاروف دارد. در دوران روسیهی فئودالی، مردم گرفتار نوعی رخوت و بیکاری و تنپروری شده بودند و اختیار هرنوع فعالیت و عملی از آنها گرفته شده بود. این کتاب سعی میکند دلایل جامعهشناسی و روانشناسی این نوع تربیت را به خواننده نشان دهد. کتاب مملو از توصیفات ریز و جزئیات سرشار است و ممکن است حوصلهی خواننده سر رود؛ اما این نکته قابل ذکر است که نویسنده میخواهد با توضیحات سرشار همین فضای حوصلهسربر را به نمایش بگذارد.
بخشی از کتاب صوتی ابلوموف را بشنوید.
ابلوموف
نویسنده: ایوان گنچاروف
گوینده: شاهین علایینژاد
انتشارات: نوین کتاب گویا
رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید
نویسنده: آبتین گلکار
انتشارات: نشر چشمه
این کتاب مجموعهی ۹ داستان از ۷ نویسندهی معاصر روس است با نامهای دینا روبینا، لودمیلا اولیتسکایا، لودمیلا پتروشفسکایا، آندری گلاسیموف، ویکتور پلوین، میخاییل یلیزاروف و زاخار پریلپین.
اگر کتابهایی که تا به اینجا در این مقاله معرفی کردهایم مربوط به روسیهی تزاری، انقلاب روسیه و دوران سیاه شوروی هستند، این کتاب آخر، دربارهی روسیه پس از فروپاشی شوروی است و خبری از نویسندگان بزرگ روسیه مثل چخوف و تولستوی نیست. بلکه نویسندگان معاصر و ناشناختهای در این کتاب حضور دارند که اسمشان را نشنیدهایم. داستانهای این کتاب دربارهی شرایط اجتماعی و سختیهای زندگی پس از فروپاشی شوروی است و روزمرگی و تنهایی آدمها در دنیای معاصر را نشان میدهد.
ابتدای هر داستانی مقدمهای برای معرفی نویسندهی اثر و سبک او نیز ذکر شده است. اگر میخواهید با نویسندگان معاصر و روسیهی سالهای اخیر بیشتر آشنا شوید کتاب رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید را از دست ندهید.
یادداشت های شیطان
نویسنده: لیانید آندری یف
مترجم: حمیدرضا آتش بر آب
انتشارات: انتشارات علمی و فرهنگی
کتاب یادداشت های شیطان آخرین اثر نویسندهی روس، لیانید آندری یف است. او در این کتاب، شیطان را از نمایی متفاوت به تصویر کشیده است. کتاب پیرامون زندگی شیطان بر روی زمین و برخورد او با انسانهاست.
لیانید آندریف در این رمان به زیبایی وضعیت تراژیک و افسارگسیختهی جهان را در اوایل قرن بیستم به نگارش درآورده است. او قرن جدید را پر از اضطراب و پریشانی میدید. جهانی که در حال نزدیک شدن به فاجعهای بزرگ بود. آندریف وضعیت تراژدی جهان را با آمیخته شدن انسان به گناه و پلیدی نشان میدهد. تاریکی چنان دنیا را دربرگرفته که حتی شیطان را هم وحشتزده میکند. نویسنده در رمان یادداشتهای شیطان مانند داستایفسکی درصدد بود تا این باور را برساند که خیر و شر در وجود انسان نهفته است. نیرویی بیرونی وجود ندارد. انسان چنان قدرتمند است که میتواند حتی شیطان را هم به زانو دربیاورد. او میتواند دنیا را تسخیر کند.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه