نظرات کاربران درباره کتاب صوتی مغازه خودکشی

خواندن کتاب را بسیار زیاد پیشنهاد میکنم به خصوص به اشخاصی که فکر می‌کنند بی هدف در این هستی زندگی می‌کنند.

آخرش خوب نبود

ارزش خوندن داره

رها کرد

آخرش نابود میکنه آدمو

کتاب جذابی بود ممنونم.

سلام دوستان کتاب خوان پایان بینظیری داشت برخی از دوستان متوجه نشده بودن چرا نویسنده داستان رو اینطور تموم کرده خواستم ی توضیحی بدم شاید مفید باشه: دوستان همه ما توی این دنیا معموریتی داریم که میمونیم تا به نحو احسن انجامش بدیم الن هم معموریت داست همهافراد خانوادش رو متحول و امید وار کنه که تقریبا موفق هم شد وقتی اخرین نفر یعنی پدرش گفت که قصد داره ی مغازه شیرینی فروشی ان طرف خیابان بزنه معموریت الن به پایان رسید و خودش رو از بند دنیا رها کرد.تا حالا فکر کردید معموریت شما تو این دنیا چیه؟

اوایل داستان بخاطر خنده دار بودنش منو جذب کرد و به نظرم کمیک اومد. حتی تا قبل از پایان بیربط داستان هم هنوز روایت بامزه ای بود اما در انتهای داستان انگار نویسنده فقط میخواسته یه پایان متفاوت داشته باشه که داستانش بیمزه نشه. کلا کشش خوبی داشت.

داستانی متفاوت، ترجمه روان و نحوه روایت بسیار جذاب هوتن شکیبا واقعا یک تجربه شیرین ۳ ساعته را برایم رقم زد. حتما پیشنهاد میشه

عالییییییییییییی

قشنگ و به یاد ماندنی بود ! اخرش طوری بود که توی ذهن ادم میماند (:

خوبه بنظرم یه حس انگیزه میده

به جرات میگم یکی از بهترین کتابهایی بود که خوندم و بنظرم پایان تاثیر گذارش موفقیت و جذابیت کتاب رو خیلی بیشتر کرده!

از روند جلو رفتن داستان و در اواخر آن، انتهای کتاب و حدس میزدم ولی مطمئن نبودم، به هر حال پایان قشنگی براش نوشته شده بود که جذاب ترش کرد

طبیعیه که باهاش گریه کردم؟! چطور یه کتاب میتونه تا این حد تورو غرق در خودش بکنه..؟ و پایانش... پایانی درخورِ آلن. محشر بود. اولین باورم بود کتاب صوتی گوش میدادم و قطعا ادامه دار خواهد بود..ممنون.

خیلی خوب بود هم صدا هم داستان دوست داشتم

بد

بنظرم افسرده واقعی آلن بود ، کسی که از همه بیشتر زجر میکشید ،ولی به این امید ادامه میداد که خانوادشو خوشحال ببینه ،تنها هدفش این بود که خانوادش امید به زندگی داشته باشن ،امیدش که به واقعیت تبدیل شد ، دلیل برای ادامه زندگی پیدا نکرد ،یاد این جمله من میندازه که میگفت خنده من از گریه غم انگیز تر است ، پایان جالبی داشت ، کسی که به فکر خودش نبود ،تونستم‌ درکش کنم

دیدگاه های جدیدی نسبت به زندگی پیدا کردم و چند تا نکته آموزشی یاد گرفتم عالی بود

خیلی دوست داشتنی بود و انقد ساده بود که هر ادمی با هر ذهنیتی و سوادی بتونه اونو درک کنه و ساده نوشته شده تا بتونه پیامشو برسونه از این داستانایی نیس که همه چیزو سفید و یا سیاه ببینه پس توقع کاملا سفید یا سیاهی ازش نباید داشت. بنظرم شخصیتا در قالب انسان به نمایش گذاشته شدن تا بهتر باهاشون ارتباط بگیریم وگرنه میشه اینجوری نگاه کرد: پدر خانواده نشان دهنده خشم بود، مادر ترس، خواهر شرم و برادر درد و ترس..و پسر اخر خانواده "امید" بود. داستان صرفا نشون میداد اگه تمام حسای بد هم تو وجودمون زنده باشن و حتی به فکر خودکشیم باشیم ولی باز امید سروکلش پیدا میشه و همه چیزو تغییر میده...چیزی دیگه که جالب بود برام این حجم از میل به بقا توی این خانواده بود انگار با اینکه کارشون این بود که به بقیه کمک کنن ولی خیلی مواظب بودن خودشون چیزیشون نشه، که این یعنی ایگوشونو داشتن زندگی میکردن و با حس و شهودشون زندگی نمیکردن و آلن همون شهودس همون عشقی که یادشون رفته بود باید به خودشون بدن تا زندگیشون معنا دار شه..وگرنه از دید ذان و ایگو بخوایم نگاهش کنیم هم پایانش چرته و هم احساس بی معنی بود به ادم دست میده..پس بنظرم بهتره از چند بُعد بهش نگاه کرد نه صرفا عق و منطق چون مطمئنا منطق ما توانایی درک همه چیزو نداره😊