نظرات کاربران درباره کتاب صوتی مغازه خودکشی

کتاب جذاب و هیجان انگیزی است. صدای فوق العاده دلنشین آقای شکیبا باعث میشه با داستان پیش بری و خودت رو داخل موقعیت های غیر قابل پیش بینی داستان تصور کنی . من خیلی این کتاب رو دوست داشتم چون نمی تونستم داستانو پیش بینی کنم که چه اتفاقی در طول داستان میوفته و پایان داستان که به شدت غافلگیرم کرد

خیلی خیلی خوبه

راوی بسیار بسیار عالی بود روند داستان رو دوست داشتم آخر داستان همه چیز رو عوض کرد به نظرم همه داستان رو نقض کرد این تناقض اصلا زیبا نبود

این کتاب با صدای آقای شکیبا فوق العاده بود

پایانش مرا غافلگیر کرد . ولی به نظرم می تونست به جای اینکه آلن خودش دستش رو ول میکرد طناب پوسیده رو به کار می برد و پاره شدن طناب پوسیده باعث مرگ آلن میشد . البته این را بگم که من از داستان خوشم آمد ولی گفتم من اگر این داستان را می نوشتم طناب پوسیده و شتاب خانواده برای نجات آلن رو علت مرگ آلن معرفی می کردم

انسان‌هایی مثل آلن در این دنیا خیلی کمند. دوست داشتم آلن بودم 🌷

کتاب خوب و جذابی هست ولی پایانش برای من قابل حدس بود، اجرای هوتن شکیبا رو هم چون حس میکردم دیالوگ‌ها رو به روش بازیگری اجرا میکنه (با حس و صداسازی) خیلی دوست نداشتم

کتاب بدیع و نویی بود اما برای پایانش قانع نشدم

عالیه

واقعا دوست دارم بخونم

بسیار کتاب جذاب و پر از معنا بود تک تک افراد خانواده پر از داستان و مفهوم بودن خیلی دوست دارم نظر بقیه دوستان و برداشتشون را راجب قسمت پایانی و اون اتفاق بگن ممنونم

کتاب متن روانی داره و ترجمه هم خوب انجام شده گویندگی هوتن شکیبا هم بسیار عالیه. درباره پایان کتاب چند برداشت مختلف به ذهن من رسید: برداشت اول:شاید آلن نماد یک پیام آور شادی یا به نوعی فرشته نجات برای اون دنیای افسرده بود که ماموریت شاد کردن مردم رو داشت و با پایان ماموریتش به جایگاه قبلیش برگشت. این برداشت از لفظ (ماموریت) و همچنین که آلن یک بچه ناخواسته بوده برداشت میشه که شاید کمی هم عجیب و حتی تخیلی جلوه کنه. برداشت دوم: حس کنجکاوی باعث شد به انیمیشن ساخته شده از روی این کتاب سری بزنم و انتهای آن را ببینم . در انتهای انیمیشن این سقوط به نوعی شوخی آلن با خانواده و به خصوص پدرش نمایش داده شده و زیر محل سقوط چند نفر یک تشک نگه داشته اند و آلن زنده می ماند و تصمیمات آینده خانواده راجع به تغییر مغازه و فروش پنکیک و این داستان ها عملی می شود. برداشت سوم:این که منظور از رها کردن شاید آن معنای بدیهی که دستش را رها کرد نباشد و یک رها شدن روحی و آسوده خاطر شدن باشد. برداشت چهارم:اینکه آلن واقعا خود را پرتاب کرده باشد که در این حالت می توان این طور فکر کرد که آلن خود افسرده بوده و شادی اش فقط یک نقاب بوده و جهان به همان سیاهی و بی رحمی است که در جریان داستان به تصویر کشیده شده است البته که این برداشت ناقص است چون آلن از نوزادی خود متفاوت بود و بر اساس قسمت های ابتدایی کتاب هنگامی که نوزاد بود هم می خندید و شاد بود. اما اگر این برداشت را بپذیریم می توان عنوان کرد که هدف نویسنده این بوده که رنج را باید پذیرفت نه آنکه انکارش کرد. در هر حال این ها نظرات من در این باره بود که قطعا عیب و ایراد هم دارد اما به نوعی پایان داستان را باز می بینم به هر روی هر کسی از ظن خود شد یار من

کتاب خوبی بود عالی🥳🥳🥳

وای ... یک کتاب امیدبخش زیبا و در عین حال تلخ :))‌ بعد از تموم کردنش واقعا به فکر فرو میرین

کتاب دنیای متفاوتی داره.. من هم نسخه صوتی رو از رادیو ایران گوش دادم و هم اجرای هوتن شکیبا رو و باید بگم هردو فوق العاده دلنشین بودن. اگه دنبال یه کتاب میگردین تا دنیای متفاوتی رو بهتون نشون بده و انگیزه و شاد زندگی کردن رو با یه زبان دیگه معرفی کنه مغازه خودکشی دقیقا همون کتابه.. توی فضای مرده و سیاه ماجرای کتاب یدفعه یه نقطه سفید متولد میشه و بعد جسورانه تکثیر میشه و تمام سیاهی رو میپوشونه و یاد میده که باید زندگی کرد که باید شاد بود🌈

ایده ی نویسنده برام بسیار جالب بود اما من متوجه نشدم که مقصود نویسنده از کار آخر آلن چی بود و میخواست چه چیزی رو بیان کنه و یه نکته ای رو هم که باید بگم این بود که کتاب از یک نویسنده خارجی هست و طبیعتا فرهنگ اونا با ما فرق داره ولی به هر حال نباید یک سری از چیز هارا بیان میکرد و همینطور از جناب هوتن شکیبا برای گویندگی فوق العاده سپاس گزارم

چقدر با صدای اقای شکیبا لذت بخش بود.

خیلی چیزا ازش یاد گرفتم قبولش دارم

عالیه این کتاب مخصوصا اخرش خیلی جالبه

چرا آخرش اینجوری شد😐کل هدف کتاب رفت زیر سوال که