نظرات کاربران درباره کتاب صوتی شیطان و دوشیزه پریم

خودم هم که مدام از پائولو کوئیلو میگفتم نمیدونستم که یک سه گانه داره به اسم های : کنار رود پیدرا نشستم و گریستم ، ورونیکا تصمیم دارد بمیرد ، شیطان و دوشیزه پریم. توی هرکدوم از داستان ها انسانی ساده ، درمواجهه با سه مقوله عشق ، مرگ ، قدرت قرار میگیره. داستان این کتاب هم از این قراره که غریبه قصه ما که شیطان تشریف داره وارد یک دهکده با مردم دوست داشتنی میشه و می‌خواد ثابت کنه که انسان ذاتا موجود شری هست تا مصیبتی که در طول زندگی براش رخ داده و کارش رو به طرد شدن رسونده توجیه کنه. میخواد از تمام توانش هم استفاده کنه تا موفق بشه ؛ ولی تنهایی نمیتونه و برای موفقیتش باید یک همدست پیدا کنه. دختری به نام پریم رو انتخاب می‌کند (شیطان و دوشیزه پریم) که توی یک بار (همون هتل خودمون) کار میکنه. به پریم پیشنهاد همکاری میده. پیشنهادی که میتونه زندگیش رو برای همیشه تغییر بده. اما برای این کار باید به یکی از ارزش‌هاش خیانت کنه... پی‌نوشت : چون بینهایت دارم کتابش رو میخونم و تا این صفحه که خودم خوندم (الان صفحه چهل و هفتم هستم) هم از ترجمه خوشم اومده هم داستان من رو جذب کرده. خداییش دیگه قبول کنید این کتاب عیدی خوبی بود.

از کار های فوق العاده پائولو

ممنون از طاقچه عزیز بخاطر این طرح زیباشون

دوست داشتنی بود، ممنونم از رایگان کردن کتابهات طاقچه جون

حاکمی از مسیح پرسید: «استاد نیک‌سرشتم، چه کنم تا به حیات جاودانه دست یابم؟» مسیح پاسخ داد: «چرا مرا نیک‌سرشت می‌نامی؟ هیچ احدی جز پروردگار یکتا نیک‌سرشت نیست!» انجیل لوقا ۱۸ و ۱۹ شیطان و دوشیزه پریم همان گونه که در ابتدای داستان افسانه ی متولد شدن خیر و شر را روایت میکند،داستان جدال خوبی و بدی است. خیر و شری که نه در قامت دو نیروی متفاوت بلکه در موجودی واحد به نام انسان ظاهر شده اند. داستان از جایی شروع میشود که غریبه ای که مورد ستم قرار گرفته به بی عدالتی دنیا پی میبرد و میخواهد خود را قانع کند که نفس زندگی ناعادلانه است و ذات انسان ها شر است و نیکی تنها توهمی است؛او به قول خود سعی میکند بفهمد که "در کشمکش میان خیروشر، آیا خیر می‌تواند بر شر چیره شود؟" داستان شروع عالی دارد،قرار گرفتن ذات انسانی در مقابل تمایلات نفسانی خویش.هرچند در ادامه قادر نیست این روند را حفظ کند و درگیر ماجراهای غیرمنطقی میشود. به هرحال پائولو کوئیلو میتواند به خوبی مفهومی که درنظر دارد را به خواننده منتقل کند. شانتال که شخصیت اصلی داستان است در مدت کوتاهی باید تصمیم بگیرد که با زندگی خودش و نسبت به دیگران چه کند،همان گونه که خود کتاب میگوید "تحولات عمیق در مقاطع زمانی بسیار کوتاهی رخ می‌دهند؛ درست در همان لحظه‌ای که کمتر از هر زمان دیگری انتظارش را می‌کشیم. زندگی ما را به چالشی دعوت می‌کند تا جسارت و شهامتمان را برای ایجاد تحول بیازماید." شانتال نیر در عرض کمتر از یک هفته از پیش خدمتی ساده که در آرزوی تغییر زندگی اش است در مقام تصمیم گیرنده و رهبر انقلابی ظاهر میشود که باید بین خیر و شر یکی را برگزیند؛تردید و بیچارگی در شخصیت او کاملا عیان است او دو بار به قصد دزدین طلا به کوهستان میرود ولی هردو بار ناموفق است و این امر نه به خاطر برگزیدن نیکی و خوبی از سوی او بلکه به خاطر ترسی است که از اتفاقات بعدی دارد. همان گونه که شخصیت داستانی روستا برای گسترش خوبی از چوبه ی دار استفاده میکند که ترس را در مردم بجوشاند چرا که "این میل به اطاعت از قوانین نیست که باعث می‌شود انسان‌ها مطابق نظم اجتماعی رفتار کنند، بلکه این نوع رفتار براساس ترس از مجازات است که شکل می‌گیرد"شانتال نیز چوبه ی دار درون خودش را برپا میدارد و در نهایت آن چوبه ی دار را به مردم نیز نشان میدهد. کوئیلو تلاش میکند بگوید خوبی و بدی و خیر و شر نه دو امر جداگانه که هر انسان یکی را انتخاب کرده بلکه خیر و شر دو روی یک سکه ی انسانی اند و زمان مشخص میکند که هرکدام از ما کدام روی سکه را برمیگزینیم. اما شانتال به مردم نشان میدهد که در گزینش یکی از دو روی سکه این را به خاطر داشته باشیم که "شر هیچ‌گاه به خیر منتهی نمی‌شود، حتی اگر همه مایل باشند این‌گونه بیندیشند"

فضای جذابی داره و صدای عالی به جز البته وقتی که طرف داره با خودش فکر می‌کنه که اونجا خیلی ضایع شده افکتش. داستان جالبیه هر چند ی سری چیزهای موهوم هم میگه دیگه داستان اما بیشتر بحث نمادسازی هست و در واقع رفتار انسانی رو نشون میده.

جذاب نبود.گویندگی رو هم دوست نداشتم با اینکه فکر میکردم خیلی کتاب جالبیه ولی ازش خوشم نیومد گویندگیش هم خوب نبود

نویسنده سعی داره بگه که کاری که با «شر» شروع میشه هیچوقت منتهی به «خیر» نمیشه، حتی اگه نیت درستی پشتش وجود داشته باشه، یعنی نمیشه از یه درخت سیب، انتظار داشته باشید که بهتون موز بده، فقط به این دلیل که به نظر شما موز خوشمزه تر از سیبه یا میخواین اونو بین فقرا تقسیم کنید. ریشه عمل انسان باید «خوب» باشه تا نتیجه خوبی هم دریافت کنه. سراغ نقد کتاب نمیرم که مفصله اما با توجه به اتفاقاتی که هر روز تو دنیا حادث میشه، که از مهم‌تریناش مسئله فلسطین و نسل کشی غزه‌ست، میتونم استنباط کنم؛ با توجه به این که ریشه رژیم صهیونسیتی«شر مطلقه، این رژیم، هیچوقت روی خوشبختی و آرامش را نخواهد دید. به قول آن جمله معروف آنکس که باد می‌کارد طوفان درو خواهد کرد. بنابراین ما از کوچکترین تا بزرگترین اعمالمان باید وجود «خیر» را طلب کنیم.

بی صبرانه منتظر هستم بقیه داستان را بشنوم دنبال کننده های این نویسنده تبحر داستان سرایی اون را میدونن

عالی و آموزنده

در نگاه اول شاید فکر کنید نحوه نگارش کتاب مناسب بچه ها هست اما نویسنده با استفاده از همین نوع نوشتن جامعه مخاطبین خودش رو افزایش داده تا بتونه درسهاش رو برای همه بیان کنه👌🏻

من این کتاب رو از طاقچه هدیه گرفتم و خیلی مشتاقم زودتر بشنوم. ممنون بابت این هدیه ارزشمند

عالی بود ممنون از طاقچه

خوندن این کتاب تجربه جالبی بود برام . البته درس خاصی یاد نگرفتم ولی . موضوع و داستان جذابی داشت

من لذت بردم ولی امکان داره همه پسند نباشه . قسمت معرفی اول کتاب هم که در مورد اون افسانه های ایران باستان بود واقعا برام جذاب بود

کسانی که درباره تکامل انسانی شنیده اند می‌دانند که آثارش این نویسنده نمونه بارز تکامل در انسان است و می‌توان باور کرد تکامل دست یافتنی است

سعی کردم برخلاف دوستان که قبل یا حین خوندن کتاب نظراتشون رو به اشتراک گذاشتن ۲ مرتبه کتاب رو گوش و بعد نظر بدم، به شخصه انتظار بیشتری از پائولو کوئلیو داشتم، داستان نکته یا ظرافت خاصی نداشت،گوینده هم با اینکه خیلی زحمت کشیدند ولی وقتی با صدای راوی صحبت میکرد تمرکز رو داستان کمی مشکل میشد ولی تغییر صداهاش جای تقدیر داره، با اینکه خوندن کتاب رو به هر چیزی ترجیح میدم ولی کسی که این کتاب رو نخونه چیز خاصی رو از دست نداده

تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم و از کتابهایی بود که به خوبی ذهن خواننده رو درگیر موضوع خودش می‌کنه و خیر و شر را بخوبی و بدون تعصب نشان میدهد و به نظر من یکی از پنج کتاب برتر طاقچه بود. ممنون از طاقچه ای های عزیز بخاطر رایگان کردن این کتاب خوب و مفید.🙏💙💝

آخر داستان گند زد به پیام داستان!!! رسیدیم به همون حرف خود کتاب که گفت پارسایی شکلی از ترس و بزدلیه. مردم هم به خاطر ترسشون پیرزن را ول کردن و این که انسان ها ذاتا شرور اند!

داستان خوبی بود همه اش دوست داری ببینی آخرش چی میشه ولی وسطش دیگه حوصله سربرمیشه چون کش داریه جاهایی میشد حدس چی میشه یه جاهایی نه ولی اونقدرنه که مثلا شوک شین ولی آخرش منطقی بود بااینکه من دوست نداشتم اونطوری تموم شه