نظرات درباره کتاب نایریکا؛ جلد اول و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب نایریکا؛ جلد اول

نظرات کاربران درباره کتاب نایریکا؛ جلد اول

نویسنده:آروشا دهقان
انتشارات:انتشارات یمام
امتیاز:
۴.۱از ۳۴ رأی
۴٫۱
(۳۴)
ز. آروشا دهقان
درود به همه‌ی دوستانی که تا اینجا همراهم بودند یا می‌خوان از اینجا به بعد همراهم باشند😊 . بی‌صبرانه چشم به راه نقد و نظراتتون هستم. مطمئن باشید که دیدگاه‌های شما، ارزشمندترین دارایی من به عنوان نویسنده و بزرگترین انگیزه برای ادامه دادنه. از طریق نظرات طاقچه و در اینستاگرام پاسخگوی همه‌ی پرسش‌ها، نقدها و محبت‌های شما خواهم بود. . امیدوارم "نایریکا" همنشین شادی‌هاتون باشه، بتونه لحظات خوبی رو براتون بسازه و به دلتون بنشینه.
ز. آروشا دهقان
کاربر 7897404 خوشحالم که نایریکا رو دوست داشتید و ممنونم که نظرتون رو برام نوشتید💙 جلد دوم کمبوجیه و من هم به احتمال زیاد در نمایشگاه کتاب امسال هست. امیدوارم اون مجموعه رو هم بخونید و دوستش داشته باشید. منتظر نظرتون هستم.😉
کاربر 7897404
خانم دهقان عزیز اول از همه خسته نباشید میگم بابت قلم زیباتون و اینکه تونستید تاریخ رو در فضای عاشقانه به تصویر بکشید و چقدر زیبا تونستم با تک تک احساسات نایریکا همراه بشم انگار که من در تمامی لحظاتش همراهش بودم امیدوارم جلد دوم کتاب کمبوجیه و من هم هرچی سریعتر چاپ بشه تا بدوم فوت وقت برم و تو دنیای جدیدی غرق بشم
ز. آروشا دهقان
کاربر mahdie خوشحالم که کتاب رو خواندید، دوستش داشتید، ازش لذت بردید و براتون سودمند بوده. سپاس‌گزارم که نظرتون رو برام نوشتید. پیام‌های پر مهر شما بزرگ‌ترین سرمایه‌ی من و انگیزه‌ای برای ادامه دادنه.🌷 امیدوارم کتاب‌های بعدی رو هم بخوانید و دوست داشته باشید.
mahta.mahbood
این کتاب فوق‌العاده‌س. من قبلا چاپیش رو خوندم. امیدوارم طاقچه هرچه زودتر جلد ۲ رو هم موجود کنه. کشش داستان انقدر بالاست که وقتی شروعش کنید تا تموم نشه نمی‌تونید کتاب رو زمین بذارید. این کتاب انقدر من رو درگیر خودش کرد که تا مدت‌ها خواب شخصیت‌ها رو میدیدم.😅 بعد رفتم اینستاگرام نویسنده‌ش رو پیدا کردم و کلا درهای دنیای جدیدی به روم باز شد. نکته‌های تاریخی و داستان‌ها و متن‌ها و معرفی کتاب‌هایی که اونجا میذارن هم خیلی خوبه. چندتا پست درباره‌ی نایریکا و روند چاپ و نگارشش هم بود که باعث شد وقتی برای بار دوم سراغ کتاب رفتم بیشتر ازش لذت ببرم. قسمت‌های تاریخی و اسطوره‌ایش که حرف نداره. بخش‌های داستانی و عاشقانه‌ش هم انقدر قشنگه که با روح و روان آدم بازی می‌کنه. تو شش ماهی که از چاپش گذشته، دوبار خوندمش و فکر کنم باز هم بخونم😅 به نظرم مهم‌ترین مزیتش، منبع محود بودنه. فهرست منابعش سی تا کتابه و پاورقی ها هم خیلی کامله. با این که زبان کتاب ادبیه ولی اصلا خسته‌تون نمی‌کنه و تازه باعث میشه بیشتر تو زمان و مکان داستان غرق بشید و کلی لذت ببرید. من طرفدار دو آتیشه‌ی رمان‌های تاریخی‌ام و به جرات میگم که نایریکا بهترین رمان تاریخی بود که خوندم. یه چیز خیلی جالب تو این کتاب اسم شخصیت‌هاس که نشون میده نویسنده چقدر روی اطلاعاتی که قراره به مخاطب بده با وسواس کار کرده. نام‌های ایرانی‌ها، اسامی‌ای هست که کاملا ریشه‌های اوستایی و زرتشتی داره (مثل نایریکا، داریوش، اردشیر و...). در عوض اسم‌های تورانی‌ها همه اسامی مهرپرستی (مثل مهرداد، مهرزاد، مهرآفرین، مهردخت و...). خیلی خوشم اومد که تو این کتاب از پتانسیل‌های زبان فارسی استفاده شده و ثابت کرده ‌که بر خلاف ادعاهای یه عده، اگر کلمات عربی و انگلیسی رو حذف کنیم، زبانمون همچنان قابل فهم و دلنشینه. در آخر؛ بخونیدش. مطمئنم لذت می‌برید.
ز. آروشا دهقان
سپاس‌گزارم از وقتی که برای نوشتن این نظر گذاشتید و بی‌اندازه خوشحالم که اینقدر نایریکا رو دوست داشتید و انقدر نکات ریزی که فکر نمی‌کردم کسی متوجه‌شون بشه توجه کردید. پیام‌های محبت‌آمیز شما، ارزشمندترین سرمایه‌ی من به عنوان نویسنده و بزرگترین انگیزه برای ادامه دادنه. امیدوارم لایق این مهر و بزرگواری شما باشم.
مهرآسا رضایی
من قبلا نسخه‌ی چاپی جلد ۱ و ۲ رو خوندم و ریویوش رو تو گودریدز نوشتم. اینجا هم براتون میذارم که بخونیدش. امیدوارم طاقچه هرچه زودتر جلد ۲ رو هم موجود کنه. ریویویی از یک تجربه ی فوق العاده کلیات داستان : تجربه ی قبلیم از رمان تاریخی انقدر بد بود که مطمئن بودم دیگه سراغ این ژانر نمیرم. نایریکا رو هم به اصرار یکی از آشنایان و با دیدی نه چندان مثبت ​شروع کردم ولی هنوز صد صفحه ازش نخونده بودم که عاشقش شدم و وقتی به صفحات آخر رسیدم، دلم از این که داره تموم میشه گرفت. همونطور که روی جلد نوشته شده، نایریکا عاشقانه ای در ایران باستانه اما نذارید کلمه ی عاشقانه گولتون بزنه و این حس رو بهتون بده که با یک داستان دخترانه و نوجوانه طرفید. این داستان پر از جنگ، پر از خشم و پر از نفرته و در کنار همه ی این ها یک عشق ناب هم داره که پیشبردش اصلا کلیشه ای و احمقانه نیست. محور اصلی کتاب، در نگاه اول ماجرای شاهزاده ی ایران و شاهدخت تورانه اما داستان بسیار گسترده تر از این حرفاست. وقتی نایریکا رو می خونید در واقع دارید تاریخ اساطیری ایران رو مرور می کنید؛ ماجرای ایران و توران و سرزمین سارومات، داستان کیخسرو و سیاوش و افراسیاب و کلی چیزهای دیگه. درباره ی ساختار داستان: به نظرم یکی از مهم ترین نقاط قوت داستان نایریکا، شخصیت پردازی بود. تمام کاراکترها فوق العاده واقعی بودند. اینجوری نبود که یکی نقش مثبت باشه و هیچ اشتباهی نکنه. یکی دیگه نقش منفی باشه و بی دلیل پلید باشه. تمام شخصیت های این کتاب، خاکستری هستن. نویسنده جوری اون ها رو آفریده که ممکنه هفتصد صفحه عاشق یک نفر باشی یهو تو یک صفحه چیزی بخونی که ازش متنفر بشی (یا برعکس). تعداد شخصیت های نقش آفرین این داستان هم خیلی زیاده با این حال هر کدوم رفتار و صدای خودشون رو دارند. مخاطب کاملا متوجه میشه که هر لحظه چه کسی داره حرف میزنه حتی اگر به این موضوع اشاره ای نشه. یکی دیگه از نکاتی که باعث شد نایریکا رو دوست داشته باشم فضاسازی ها بود. محیط و فضاها انقدر دقیق و هنرمندانه توصیف شده بودن که خواننده میتونست اون ها رو مثل یک فیلم پیش چشم خودش ببینه. تمام آدرس ها، مکان ها و فضاسازی ها درست و کاملا به جا بود. موقع خواندنش حس می کردم دارم تو هزاره ی اول پیش از میلاد زندگی می کنم و مطمئنم اگر الان به سپید ارگ برم امکان نداره گم بشم :) یکی از چیزهایی که قبلا تو داستان های ایرانی ندیده بودم سیر تحول شخصیت ها بود. این کتاب اینجوریه که شخصیت های اصلی رو از قبل از تولدشون به مخاطب می شناسونه و حدود چهار دهه همراه اون ها پیش میره. اما مهم ترین چیز اینه که خواننده این تحول رو میبینه. یعنی اگر رندوم و بدون هیچ پیش زمینه ای از داستان، یکی از صفحات ابتدایی کتاب رو بخونی و بعد بری به صفحات پایانی، کاملا متوجه میشی که سال ها گذشته و رفتار و گفتار و کردار شخصیت ها متفاوت شده. یکی دیگه از نکات خیلی خیلی مثبت کتاب، همخوانی زمان و زبان داستان بود. این رمان با زبانی نزدیک به فارسی سره نوشته شده. کلمات عربی توی اون خیلی کمه و با این حال نثرش کاملا روان قابل فهمه. پانوشت ها هم از نکات خوب کتابه. نویسنده هر جا حس می کرد ممکنه حرفش به گوش مخاطب ناآشنا باشه، توضیح داده بود یا منبعی معرفی کرده بود که بتونیم بیشتر بخونیم. در آخر: چقدر طرح جلد و پیشگفتار و پی نوشت های داستان قشنگ و به جا بود. چقدر توصیف لباس ها و چهره ی اشخاص دقیق انجام شده بود. لباس، نوع آرایش و فرم چهره ها دقیقا مطابق سنگ نگاره ها و منابعی بود که از هزاره ی اول قبل از میلاد داریم. کاملا مشخص بود که نویسنده، هوسی تصمیم نگرفته رمان تاریخی بنویسه. یکی تو ریویوها نوشته بود که این کتاب قابلیت فیلم شدن داره. من هم مواقفم. امیدوارم روزی یک سریال خوب از روش بسازن. هنگ نامه: هنگ اولم زمانی بود که به آخر کتاب رسیدم و فهرست منابع رو نگاه کردم. باورم نمیشد که نویسنده برای نوشتن این رمان نزدیک سی تا منبع و کتاب مختلف استفاده کرده. واقعا بی نظیره. تا حالا ندیده بودم یک رمان نویس اینقدر رو درستی اطلاعاتی که به مخاطبش میده حساس باشه. هنگ دوم هم وقتی بود که شناسنامه ی کتاب رو نگاه کردم و دیدم نویسنده متولد سال هفتاد و پنجه. داستان پردازی و قلمش انقدر پخته بود که فکر می کرد حداقل چهل سالشه. تتمه: نایریکا رو با اکراه شروع کردم. با عشق تموم کردم. مطمئنم حداقل یک بار دیگه می خونمش. و هیچ شکی ندارم که یکی از بهترین کتاب هاییه که تا الان خوندم. به همه پیشنهادش می کنم. فرقی نداره دختر باشید یا پسر، پیر باشید یا جوون، تاریخ دوست داشته باشید یا نه. مطمئنم که از غرق شدن لا به لای خطوط این کتاب و زندگی کردن باهاش لذت می برید.
سپیده
سلام سرگذشت آب و آتش رو هم بخونید
کاربر ۲۰۳۱۳۵۷
مرسی از نظر شما ترغیب شدم بخونم
mahta.mahbood
آفرین. نظر خوب و دقیقی بود. 👌🏻 درباره‌ی شخصیت پردازی کاملا موافقم. مخصوصا شخصیت پردازی بردان و مهرانه. مهرانه قشنگ مامانه😂😅
m.dehshiri
من اصلا اهل کامنت نوشتن نیستم ولی این کتاب انقدر فوق العاده بود که نمی تونم بخونم و همینجوری رد بشم. یکی از بهترین رمان‌هاییه که تو عمرم خوندم و باید بگم که من یک رمان خوان حرفه‌ایم. این رمان، نه اونقدر عاشقانه‌ست که حالتون رو بهم بزنه، نه اونقدر پر از جنگه که خسته‌تون کنه و نه اونقدر تاریخیه که اگر تاریخ نخونده باشید متوجهش نشید. نایریکا همه‌ی این‌ها رو در بهترین حالت و اندازه‌ی ممکن داره. زبان کتاب خیلی قشنگه. ادبیه اما نه ادبی زمخت. یه ادبی لطیف و شاعرانه‌س که نشون میده نویسنده کارش رو بلده. گاهی دلم می‌خواست کتاب رو بغل کنم و ببوسمش. بعضی وقت‌ها انقدر احساساتی میشدم که فقط می‌تونستم چشم‌هام رو ببندم، نفس عمیق بکشم و بگم وااای عجب چیزیه. و تازه این فقط یک جلد از کتابه. بی صبرانه منتظر انتشار جلد دومش هستم و اگر طاقچه موجودش نکنه قطعا چاپیش رو میخرم چون بعیده بتونم تا مدت نامعلومی صبر کنم که ببینم آخرش سرنوشت داریوش و نایریکا چی میشه امیدوارم این کتاب به طاقچه بی‌نهایت هم اضافه بشه. واقعا ارزشش رو داره. . فقط این که کاش ناشر تبلیغات بیشتری روی کتاب می‌کرد. من اتفاقی تو اینستاگرام دیدمش و بعد خیلی سعی کردم تو سایت‌های مختلف فروش کتاب پیداش کنم اما هیچ سایت و کتاب فروشی‌ای چاپیش رو نداشت. ظاهرا فقط باید از پیج انتشارات خریدش. خیلی حیفه که چنین کتاب‌های خوبی به خاطر ضعف پخش و تبلیغات ناشناس بمونن. میدونم که خیلی‌ها دنبال رمان های تاریخی هستن و رمان تاریخی‌ای که کیفیتش انقدر خوب باشه واقعا کمه. کاش با تبلیغات بیشتر و آسون‌تر کردن دسترسی، امکانی فراهم میشد که این کتاب‌ها بیشتر شناخته بشن.
ز. آروشا دهقان
خوشحالم که داستان رو خواندید و انقدر به دلتون نشسته. امیدوارم جلد بعدی هم خرسندتون کنه🌷 امیدوارم هر چه زودتر امکانی برای معرفی بیشتر کتاب و پخش بهتر فراهم بشه. البته که ارزشمندترین تبلیغ و بزرگ‌ترین سرمایه‌ی من خرسندی شماست. سپاس‌گزار میشم اگر نایریکا رو دوست داشتید، اون رو به دوستانتون هم معرفی کنید و حس خوبتون رو باهاشون در میان بگذارید.
Sinoosdt
اولا که شخصیت پردازیا خیلی کامله؛ ینی با تمام شخصیت ها میشه ارتباط بر قرار کرد. نکته‌ی بعدی اینکه اصلا داستان کلیشه ای جلو نمیره و مثل رمانای درجه‌ی ۳ عاشقانه ای نیست که بازار رو پر کرده. خیلی خوب فضای اون زمان رو برامون تداعی میکنه و روند داستان واقعا دلچسبه. گردش داستان بی نظیره و محیط و شخصیت ها پویان. به شخصه اینکه شخصیت ها رو از قبل تولد تا زمان بزرگسالی دنبال میکنیم خیلی حس خوبی میده و حتی بار ها این فکر رو به سرم انداخت که ای کاش یه سریال از روش میساختن در حد سریالای نتفلیکس و اینو جدی میگم... آفرین و خدا قوت👏🏻
ز. آروشا دهقان
از لطف شما بی‌اندازه سپاس‌گزارم. خوشحالم که کتاب رو دوست داشتید و اون رو در حد ساخت سریال‌های خوب دیدید. ممنونم که وقت گذاشتید و این ریویو رو نوشتید. 🌷 پیام‌های پر مهر شما، انگیزه و پشتوانه‌ی من برای ادامه دادنه.
G.M
من «نایریکا» رو لحظه‌ای و بین هزاران کتابی که تو طاقچه هست پیدا کردم. ماه‌ها پیگیر بودم، اما برای خوندنش دودل بودم تا روزی که حسم عجیب روش مانور می‌داد. زمانی‌که شروع کردم به خوندن تا صد صفحه اول، ارتباط گرفتن برام سخت بود، اما امان از وقتی که رو روال اصلی داستان افتادم. کتاب رؤایتی نسبتاً حقیقی، قلمی خوش‌خوان و روان، عاشقانه‌های دلچسب (برای دوست‌داران عاشقانه) و پر از نشانه‌ها و آیین‌های باستانی (برای کسانی که آشنایی چندانی با جشن‌های ایرانی ندارد، این نکته می‌تونه خیلی دلچسب‌ترش کنه). شخصیت‌ها همون‌طور که نویسنده اول و آخر کتابشون ذکر کردن، واقعی نیستند و برگرفته از تخیل خودشون هست؛ اما وقتی به دل قصه که می‌زنید، می‌بینید که چه‌قدر محتوای داستان شبیه نیاکان‌مونه؛ نیاکانی که برخی از آن‌ها برای رسیدن به تخت و منفعت‌هاشون، حاضر بودند خون‌های رو بریزند که سهمی در جاه‌طلبی‌هاشون نداشتن و بی‌گناه حسرت و تباهی‌ها رو در دل و جونشون می‌کارن. همون‌طور که پیش‌تر گفتم، در کنار واقعی نبودن شخصیت‌ها، نویسنده طوری مخاطب رو غرق غصه و آدم‌هاش می‌کنه که راحت می‌تونید به باورپذیر بودنشان فکر کنی و به‌دنبالشون در واقعیت‌ها بگردی. این قصه، اولین قلم نویسنده‌ست و من به‌شدت عاشق قلمشون شدم. براشون سلامتی رو آرزو دارم تا دوباره از «داریوش»ها، «نایریکا»ها و «بردان»هایی بنویسند که پابه‌پاشون اشک ریختم، عاشقی کردم و لبخند زدم. این کتاب برای منی که خیلی به تاریخ علاقه‌مند نبودم، خیلی جذاب و دوست‌داشتنی بود، طوری‌که دوست داشتم لابه‌لای تاریخی که تعریف می‌شد، بیشتر از گذشته بخوانم و بیشتر از آن‌ها بدانم. اگه رمان‌های عاشقانه و تاریخی رو دوست دارید، یک‌بار خوندن این کتاب رو به شما پیشنهاد می‌کنم.
ز. آروشا دهقان
سلام. خیلی خوشحالم که نایریکا رو دوست داشتید و بسیار سپاس‌گزارم که نظرتون رو برام نوشتید. باعث افتخار منه که تونستم لحظه‌های خوبی براتون بسازم. امیدوارم کتاب دیگه‌م «کمبوجیه و من» رو هم بخونید و همین قدر (یا حتی بیشتر😉) دوستش داشته باشید.
شُپَرپَری
یکی از بهترین عاشقانه هااایی که خواندم ، نبض زمان همراه با نایریکا کند میشود ، با بانوی سپندارمذگان همسفر شوید تا دوستی ، عشق ، تلخی و شیرینی را در فراز و فرود تاریخ بخوانید
ز. آروشا دهقان
خوشحالم که نایریکا رو دوست داشتید و به دلتون نشسته. سپاس‌گزارم که نظرتون رو برام نوشتید.🌷🌷
amir
بی‌نظیره.
ز. آروشا دهقان
سپاس‌گزارم🌷🌷
Alaghe Band
سلام یه توصیه براتون دارم معمولا اگه کسی از کتابی خوشش بیاد دنبال کتابای دیگه ی اون نویسنده خم می گرده که برای شما هم مصداق داره اما کتاب کمبوجیه تون اسم نویسنده اش با این متفاوته یکم برای همین وقتی رو اسمتون میزنیم هر سه کتاب با هم نمایش داده نمیشه. توصیه می کنم از طریق طاقچه پیگیری کنید که اسمتونو روی همه ی کتابا یکسان کنن که اگه کسی زد روش همرو ببینه حدود یک سوم کتابو خوندم و بی قرارم ببینم اخرش چی میشه پشیمونم وسط امتحانا شروعش کردم.
ز. آروشا دهقان
سلام. نمی‌دونم از این که داستان براتون جذابه خوشحال باشم یا به خاطر این که ممکنه به امتحان‌هاتون لطمه بزنه ناراحت😅 امیدوارم که براتون دلچسب باشه و لحظات خوبی بسازه. از پیشنهاتون سپاس‌گزارم. از طریق طاقچه پیگیری کردم و درستش کردند. 🌷
ms
خیلی جذاب و پرکشش بود
ز. آروشا دهقان
خوشحالم که کتاب رو خوندید و ممنونم که نظرتون رو برام نوشتید. امیدوارم کتاب‌های بعدی رو هم بخونید و دوستشون داشته باشید🌷
fazeleh
عااالیههه، سه روز پشت سرهم ۷۰۰ صفحه جلد اول رو خوندم چون نمیشد از فکرش بیام بیرون، و از همه قشنگ تر اینه که خیلی از ایین ها ایرانی رو طول داستان یادمیگیری😍😍😍🥺🥺🥺👌🏻👌🏻👌🏻
ز. آروشا دهقان
خیلی خوشحالم که کتاب رو انقدر دوست داشتید و به دلتون نشسته. باعث افتخاره که داستان مفید هم بوده و تونستم آیین‌های ایرانی رو معرفی کنم. 🌷💙
عشق سبز
از داستان لذت بردم و مورد پسند من بود از اون دسته افرادم ک ب رمان های تاریخی عاشقانه علاقه خاصی دارم از نویسنده این اثر تشکر میکنم 🙌🍃 و انتقادمو پذیرا باشید نویسنده محترم با وجود زیبایی قلم و هنزتون اما این اثر کاملا اقتباس شده از کتاب؛ سه گانه ی سرگذشت آب و آتش هستش و کل روند داستانو میتونستم پیش بینی کنم اونجایی ک نایریکا به داریوش گفت ما مث یخ و اتش هستیم همیدگرو از بین میبریم دقیقا همین جملات اما ب صورت دیگه داخل کتاب سرگذشت اب و اتش بود یا اینکه جدایی و ازدواج دو تن و مردن زن و شوهرشون و در اخر ب هم رسیدنشون هم همیمطور گردنبند هدیه خرد کردنش بچه دار شدن از زن و مرد دیگه جز عشقشون مهرانه ک حکم سیمین داخل سرگذشت اب و اتشو داشت همون نقش بهرام و حتی مانداناااااا دقیق ب همون روش که در سرگذشت اب و اتش بود انتخاب شد رفتن نایریکا ب شهر دیگ و دختر خاندانی بودن ک وصلت رو براش دشوار میکنه شما قلم زیبایی دارین چهار چوب و ذهنیت خخودتون قشنگ ترش میکنه . خیلی از حرفا و خیلی از جملات داخل سرگذشت اب و اتش بودن ک‌ ادمو دیوانه وار جذب میکرد مفهوم زیبا سعی کنید با ذهنتیت خودتون داستان بنویسید و از قلم خودتون جملاتیو خلق کنید ک خواننده به حیرت بیاد تواناییشو دارید هرچند جملاتی سنگین و قابل تعملدداخل این دوگانه میدا نکردم 🙌🖐🏻🍃 روز افزون باد موفقیتتان 🔥
ز. آروشا دهقان
خواهش می‌کنم. انجام وظیفه کردم🌷💙 من از شما سپاس‌گزارم بابت وقتی که برای خواندن کتاب و نوشتن نظرتون گذاشتید. امیدوارم همین طور باشه و کتاب بعدی بیشتر از نایریکا به دلتون بنشینه.
عشق سبز
مممنون از وقتی ک گذاشتین و توضیحاتی ک ارائه دادین توضیحات کامل و ب جا بود و امیدوارم در کتاب جدیدتون جملاتی رو ببینم ک اونقدر تاثیر گذار باشن ک بخوام اون هارو پین کنم . 🖐🏻😍 با ارزوی موفقیت بیشتر 💚عشق سبز
ز. آروشا دهقان
کاربر عشق سبز خوشحالم که از داستان لذت بردید و بی‌اندازه سپاس‌گزارم که نظرتون رو برام نوشتید. صد در صد انتقادها برای من بسیار ارزشمند هستند و در نوشته‌های بعدیم کمک کننده. بسیار از شنیدنشون خوشحال میشم. اما اگر اجازه بدید، درباره‌ی مواردی که گفتید توضیحی بدم چون احساس می‌کنم ممکنه اشتباه برداشت کرده باشید. البته من هنوز کتاب سرگذشت آب و آتش رو نخواندم و نمی‌تونم نظری درباره‌ی مقایسه‌ی کلی این دو داستان بدم و صرفا درباره‌ی این چند مورد که اشاره کردید صحبت می‌کنم. مورد اول جمله‌ی ما مثل یخ و آتشیم... این حرف نایریکا مستقیما اشاره داره به ماه‌های تولدشون که داریوش متولد ماه آذره (آتش) و نایریکا متولد ماه اسفند (یخ). در کتاب هم به این موضوع اشاره شده. البته که ممکنه جملات چیزهایی رو برای ما تداعی کنند و این لزوما به معنای کپی برداری نیست وگرنه نظامی چند قرن پیش از همه‌ی ما در منظومه‌ی خسرو و شیرین نوشته: «نخواهم آب و آتش در هم افتد کز ایشان فتنه‌ها در عالم افتد» مورد بعدی که درباره‌ی روند داستان فرمودید؛ خیلی متاسفم که این روند براتون قابل پیش‌بینی بوده و لذت مطالعه رو کم کرده. امیدوارم تو کتاب‌های بعدی بتونم براتون جبرانش کنم اما من فکر می‌کنم روند اکثر داستان‌های عاشقانه‌ی ایران به همین صورته؛ مخصوصا وقتی عشق بین دو طبقه‌ی اجتماعی متخلف بوده و قطعا هر طبقه ملاحظاتی داشته. جدایی و ازدواج با کسی غیر از معشوق و پس از اون، وصال دوباره در منظومه های لیلی و مجنون، خسرو و شیرین و ویس و رامین هم هست. شخصیت‌های مهرانه، ماندانا و بهرام هم لازمه‌ی شکل‌گیری داستان هستند چون اولا نایریکای خردسال نیاز به کسی داره که اون رو بزرگ کنه (تقریبا مثل نقش مهین بانو در داستان خسرو و شیرین) و دوما نایریکا و داریوش نیاز دارند پیام‌رسان‌هایی داشته باشند که گاهی هم احساسات و رفتار شخصیت‌های اصلی از زبان اون‌ها برای مخاطب بازگو یا حتی نقد بشه (مشابه نقش شاپور و پرستندگان در خسرو و شیرین یا دایه‌ی ویس در ویس و رامین) وگرنه نویسنده ناچاره با زبان دانای کل شخصیت‌های خودش رو نقد کنه که به نظر من کمی حوصله سربر و موعظه‌گونه‌ست. برای رسیدن شخصیت‌ها به هم دیگه هم قطعا باید دشواری‌هایی وجود داشته باشه و چه سدی بزرگ‌تر از اون چیزی که ما از خط اول کتاب درباره‌ش می‌دونیم؛ یعنی تورانی بودن پدر نایریکا و دشمنی ایران و توران. درباره‌ی خرد کردن گردنبند هم به نظر من با توجه به این که گردنبند سیمرغ و گردونه‌ی مهر یه جورایی هم یادگار مادر نایریکاست و هم داریوش، چنین شکستنی لازم بود تا بدون دخالت موعظه‌وار راوی نشون بده که نایریکا چاره‌ای جز دل کندن از رابطه‌ای که نابود شده نداره و باید گذشته رو (چه درباره‌ی مادرش و چه درباره‌ی داریوش) پشت سر بگذاره و زندگی تازه‌ای رو آغاز کنه‌. راستش متوجه نشدم نقدتون به کدوم بخشش هست؟ خشم نایریکا؟ وجود گردنبند؟ ساده شکستنش؟ یا کلا احساس کردید این مورد اضافه‌ست؟ در نهایت؛ بسیار سپاس‌گزارم که وقت گذاشتید و این موارد رو برام نوشتید. نایریکا اولین کتاب من هست و الان که بعد از ۴ سال از نوشتنش دوباره اون رو می‌خوانم متوجه هستم که گاهی آگاهانه و گاهی ناآگاهانه تحت تاثیر ادبیات کهنمون به ویژه ویس و رامین و خسرو و شیرین بودم. البته که به نظرم تاثیر گرفتن از شاهکارهای ادبی بد نیست اما نظر شما باعث شد به این هم فکر کنم که درباره‌ی تاثیر ناخودآگاه شاهکارهای ادبی روی ذهن و قلمم هشیارتر باشم تا مخاطب حس نکنه که با داستانی تکراری رو به رو هست. امیدوارم تونسته باشم این مورد رو در کتاب بعدیم رفع و براتون جبران کنم. پاینده و پیروز باشید🌷💙
zahra
اگه به رمانهای تاریخی علاقه دارید حتما بخونیدش👌🏻😄😍💖
ز. آروشا دهقان
🌷🌷
Ana
راستش کتاب جالبی نبود برام. روایت داستان عاشقانه اش (عاشقانه- تاریخی) کشش و جذابیت کافی را برای ادامه دادن نداشت ولی خواندم تا ببینم چه میشود و از طرفی شور عاشقانه های ایرانی کلاسیک را نداشت و هدف و آموزه خاصی در روایت عاشقانه آن پیدا نکردم. در باب پژوهش هم فکر میکنم هرچند بعنوان آثار ابتدایی یک نویسنده تازه کار تا حدی خوب است، اما در کل کتاب های دیگر برای مطالعه ایران باستان در الویت اند.
ز. آروشا دهقان
ممنونم که نظرتون رو برام نوشتید. البته رمان تاریخی اصلا هدف پژوهشی نداره و نباید هم به عنوان منبعی برای مطالعه تاریخ استفاده بشه. امیدوارم که کتاب‌های بعدی رو هم بخونید و بیش از نایریکا دوستشون داشته باشید.
vafa
خانم دهقان عزیز! ممنون که از دنیای گذشته می‌نویسید برامون:)) می‌دونین که؟ گذشته در حال و آینده درجریانه... (اشتباه از ذهنِ بیمارِ من بود یا موضوع دیگه‌ای هست که هرقدمی که در کتاب برداشتم همراه حس شباهت و نزدیکی با شخصیت‌های داستان آب و آتش بود؟!)
vafa
بله درسته. منم ممنونم از اینکه باهامون صحبت می‌کنید و اینجا هستید. (ایموجی بغض همراه با لبخندِ شادی و بغل برای شما^^)
ز. آروشا دهقان
ممنونم که کتاب رو خوندید و نظرتون رو برام نوشتید. امیدوارم مسیری رو بریم که سرانجام به آینده‌ای بهتر برسیم. راستش من کتاب سرگذشت آب‌وآتش رو کامل نخوندم. جلد اول رو خوندم و شباهتی ندیدم. اما اگر به نظرتون شبیه اومده ممکنه به خاطر فضای داستان باشه. به هر حال، هر دو داستان در بستر فرهنگی ایران باستان رخ میدن و بدیهیه که چیزهایی از همدیگه رو براتون تداعی کنند. این امکان هم هست که من و خانم برادران ناخودآگاه از جاهای مشترکی الگو گرفته باشیم؛ مثلا از داستان‌هایی مثل خسرو و شیرین و... .
کتیبه سپید
توی مقدمه خواسته ۳-۴ بیت از شاهنامه بیاره؛ اما بیت اولش (به نام خداوند جان آفرین) مال بوستان سعدیه! اون‌وقت توقع داره باور کنیم که بخش‌های تاریخی کتابش رو بر اساس مستندات نوشته. چه آقازاده‌های بی‌سوادی با چه ادعایی میان درباره ادبیات و تاریخ این مملکت کتاب می‌نویسن و میشن نویسنده؛ در حالی که تحصیل کرده‌های ادبیات فارسی، بیکارن! حتی به خودش زحمت نداده که متن شاهنامه رو توی گوگل سرچ کنه. دیگه معروف‌تر از ”به نام خداوند جان و خرد” نداریم. امیدوارم فایل کتاب اصلاح بشه.
Nadi Otari
من هنوز این کتاب نخوندم اومدم که اول نظرات بخونم که نظر شمارو دیدم دوست عزیز بنظرم یکم مغرضانه نظر دادین نویسندگی ربطی به ادبیات نداره من خودم ادبیات خوندم و شما درست میگید هنوز کاری مربوط به رشته ام پیدا نکردم و این بده که ما تو کشوری زندگی میکنیم که یکی از کهن ترین ادبیاتای جهان رو داره و امثال من که هیچ بزرگتر از من نیز در جایگاه خودشون نیستن و کار جدای از رشته تحصیل انتخاب کردن. دوست عزیز ادبیات خوندن من و شما ربطی به نویسندگی نداره چون من خودم به شخص چن ساله نتونستم یه کتاب رو کامل کنم اونم کتابی که اصلا قصد نشر ندارم فقط میخوام استعدادم محک بزنم. بازم میگم من کتاب نخوندم هنوز ولی فکر نمیکنم یه اشتباه چاپی یا بقولی اشتباه لپی کل یه کتاب رو بتونه زیر سوال ببره ما تو دنیایی زندگی میکنیم که روزانه یه اشتباه کوچیک انسانی جون هزاران نفر میگیره اونوقت شما گیر دادین به یه بیت شعر و یه انسان و کتابشو تخریب میکنید؟
مهرآسا رضایی
چقدر شما بی ادبی!! مگه فقط دانشجوهای ادبیات میتونن بنویسن؟ اتفاقا دیده‌ها حاکی از اینه که رشته‌ی تحصیلی ربطی به استعداد نویسندگی نداره و بعضا اون‌هایی که رشته‌شون ادبیات نیست خیلی هم بهتر می‌نویسن. منابع کتاب هم آخر جلد دوم هست. سی تا منبع استفاده شده. کلی هم پاورقی داره. شما که از مقدمه جلوتر نرفتید چطور میگید که کتاب بر اساس مستندات نیست؟ البته... تفاوت شخصیت شما و نویسنده در همین نظراتتون کاملا مشخصه😊 ایشون بابت اشتباه سهویشون عذرخواهی میکنن و شما فقط توهین بلدید. انتظاری نمیشه ازتون داشت.
میلاد تلسچی امیرخیزی
من به عنوان نویسنده عنوان می کنم که هیچ ربطی بین نویسندگی و دانش آموختگیه ادبیات بودن وجود نداره. هر آدمی با هر سطح سوادی می‌تونه کتاب خوبی بنویسه

حجم

۳۶۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۹۲ صفحه

حجم

۳۶۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۹۲ صفحه

قیمت:
۱۲۷,۰۰۰
۶۳,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد