نظرات درباره کتاب زیر خیمه شهدا و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب زیر خیمه شهدا

نظرات کاربران درباره کتاب زیر خیمه شهدا

انتشارات:انتشارات سدید
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۳۶ رأی
۴٫۴
(۳۶)
روح الله
ﺩﯾﺪﻥ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﺴﺘﻬﺠﻦ ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﺑﺮﺍ ﺗﻀﻌﯿﻒ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﯼ ﻣﺎ ﻓﯿﻠﻤﺎﯼ ﺯﻧﻨﺩﻩ ﭘﺨﺶ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ... ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ، ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺩﺍﺧﻞ ﭼﺎﻟﻪ ﻓﻘﻂ ﺳﺮﺵ ﭘﯿﺪﺍ ﺑﻮﺩ ... ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ، ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎﻥ ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ، ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﮔﻮﺷﺖ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ. ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ... ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﺷﻬﯿﺪ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭ ﺣﺎﻻ ﺑﻌﻀﯿﺎﻣﻮﻥ ﺭﺍﺣﺖ ﭘﺎﯼ ﮐﺎﻧﺎﻟﻬﺎﯼ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﻭﺻﺤﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﻨﺪﻩ ﺭﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎﻣﯿﮑﻨﯿﻢ. ﻭﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻭﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻬﻴﺪ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺁﺭﻥ ﺗﺎ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺑﺪﻩ ﺑﻪﭼﻪ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﻭ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩﻩ ﻭﻏﺼﻪ ﯼ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻫﻢ ﺍﺳﺎﺭﺗﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﻭ ﺑﺠﻮﻥ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺗﺎ ﺧﻮﺩ ﻭﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﺻﺤﻨﻪ ﻫﺎﯼﺯﻧﻨﺪﻩ ﻧﺸﻦ ﻭﺻﯿﺘﻨﺎﻣﻪ ﺷﻬﯿﺪﻣﺠﯿﺪﻣﺤﻤﻮﺩﯼ کانال تلگرامی تذکرة الاولیاء
روح الله
خدایا تو می دانی چه می کشیم! پنداریم که چون شمع آب می شویم ما از مردن نمی هراسیم! اما می ترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند! و اگر نسوزیم هم که روشنایی می رود و جای خود را دوباره به شب می سپارد، چه باید کرد! از یک سو باید بمانیم تا آینده شهید شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود. عجب دردی! چه می شد امروز شهید می شدیم و فردا زنده می شدیم تا دوباره شهید بشویم. شهید حمید رستمی «17ساله»
علیرضا گلرنگیان
من و این شهدا فقط یکی دو سال فاصله ی سنی داریم، اما الحق که اونا تو جاده ی رسیدن به خدا تخته گاز رفتن... مثلا اون شهید بزرگوار، وقتی برای دانشگاه امام صادق (ع) قبول میشه، موقع نماز میزنه زیر گریه! یک مناجاتی می‌کنه که عرفای بزرگ الهی باید بشینن تماشا. حالا من؟! نوجوان های عزیز! جوان های برومند! به خدا این شهدا، از همین سن جوونی پر کشیدن و رفتن. ما باید از همین الان به فکر پرواز باشیم.
روح الله
چه کسی می تواند این معادله را حل کند؟ چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟ چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هر جا، به هر جا که اینجا نباشد یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟ به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم؟ کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود، از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟ آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند. کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست ؟ چه کسی در هویزه جنگیدیده ؟ کشته شده ودر آنجا دفن گردیده؟ چه کسی است که معنی این جمله را درک کند: نبرد تن و تانک؟!" اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟ چگونه سر 120 دانشجوی مبارز و" مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟ آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟ گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه ی خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوارخ کرده وگذر می کند، حالا معلوم نمایید سر کجا افتاده است؟ کدام گریبان پاره می شود؟ کدام کودک در انزوا وخلوت اشک می ریزد؟ و کدام کدام...؟ توانستید؟ اگر نمی توانید،این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید هواپیمایی با یک ونیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین ماشین لندکروزی که با سرعت در جاده مهران-دهلران حرکت می نماید،مورد اصابت موشک قرار می دهد،اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود. معلوم کنید کدام تن می سوزد؟ کدام سر می پرد ؟چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟ چگونه باید آنها را غسل داد؟ چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟ چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم وفقط درس بخوانیم چگونه می توانیم در ها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟ کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟ به چه امید نفس می کشی؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟ از خیال ، از کتاب ،از لقب شامخ دکتر یا ازآدامسی که هر روز مادرت در کیفت می گذارد؟ کدام اضطراب جانت را می خورد؟ دیر رسیدن به اتوبوس ، دیر رسیدن سر کلاس ، نمره گرفتن؟ دلت را به چه چیز بسته ای؟ به مدرک ، به ماشین ، به قبول شدن در حوزه فوق دکترا ؟ "صفایی ندارد ارسطو شدن،خوشا پر کشیدن ،پرستو شدن" آی پسرک دانشجو ، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است؟ جوانی به خاک افتاده است؟ آی دخترک دانشجو ، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد به اشک نشانده اند؟ و آنان را زنده به گور کردند؟ هیچ می دانستی؟ حتما نه هیچ آیا آنجا که کارون و دجله وفرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی و آنگاه که قطه ای نم یافتی با امید های فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد!! اما تو اگر قاسم نیستی، اگرعلی اکبرنیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی، لااقل حرمله مباش ! که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد!!! آخرین دست نوشته شهید احمدرضا احدی رتبه اول کنکور پزشکی سال1364 است که تنها ساعتی قبل از شهادت به رشته تحریر در آمده است.
روح الله
رهبرانقلاب در منزل شهید علی محمدی: 💓به مجرد اینکه شهید می افتد زمین، قبل از اینکه از دنیا برود، ملائک را میبیند و بجز حق الناس همه گناهان او بخشیده میشود! سالگردشهیدعلیمحمدی
سمیرا میرزایی
کار قشنگی کردن یه مجموعه از وصیت نامه شهدای دانشگاه امام صادق. کاش یه کم از حرفهاشون یاد بگیریم.
حمید درویشی شاهکلائی
خواندن چیزهایی که شهدا نوشته‌اند، خواندنی است. حالا تصور کن مهمان دانشجویان شهید باشی؛ آن هم شهدای دانشگاه امام صادق.
zeynab
وتو ای بانو این را بدان که صدام و مین و جنگ همه اش بهانه بود شهید فقط میخواست ثابت کند که چادرت امانت مادرم زهراست
mahdinasoodi
روزی یدونه از این وصیت نامه ها را باید خواند
Fatemeh.Idealistic
شهید محمد ابراهیم همت :در این چند صباحی که زنده ایم مرتب به وسیله خدا آزمایش می شویم و هر لحظه عمر ما آزمایش است. شکست هست، پیروزی هست، سختی هست، راحتی هست، همه چیز هست، ولی آنچه بیش از همه مطرح هست آزمایش خداست...
3741
خوشابه حالشان که ره صدساله را یک شبه رفتند
روح الله
اکنون که آماده ی معامله با خالقم می شوم، و اکنون که دارم جنسم را آماده ی فروش می نمایم و اکنون که آماده ی قطع پیوند با دنیا و دنیاییان می شوم و اکنون که خود را جهت لقاء حق حاضر می سازم، از خود برای زینب ها پیامی دارم، پیامی که حافظ خون من است، پیامی که حافظ و نگهدار خون های بر زمین ریخته شه است.
🌾ساغر🌾
عزیزان دانش آموز و دانشجویی که دنبال عملکرد صحیح هستند مطالعه کنن👍
محمد باقر شاهرخی
عالیه. البته ما باید باعمل کردنمون خون شهیداروپایمال نکنیم.
reyhaneh1
این کتاب نسیمی بود هر چند کوتاه ولی پربار از عطر شهدای گرانقدر دانشگاه امام صادق ع 🌷🌷🌷
S
خیلی زیبا بود 🌺
yahya
شهدای ما شاخص اند. خاصه شهدای دانشجو و اینها که برگزیدگانِ دانشگاه امام صادق(ع) بودند. از کتاب نه تنها استفاده بردم بلکه آن را با دوستانم نیز در تلگرام به اشتراک گذاشتم. امید که همه بشنویم و توشه ای برگیریم.
سعید
مممنونم

حجم

۲٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

حجم

۲٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد