نظرات کاربران درباره کتاب تو به اصفهان بازخواهی گشت
۴٫۱
(۲۷)
جودی ابوت
فقط میتونم بگم بهترین و زیباترین و ماهرانه ترین رمان ایرانی بود که این سالها خوندم !
shima
پیشنهاد می کنم که بخونی ش اگرچه غمگین ت می کنه ..
roshanak
یک عاشقانه غمگین شیرین بود
2A_amative...
اینطور نیست؟
2A_amative...
شاید کمی ماها عوض شدیم
Dr. Hayoula
بسیار عالی
بسیار خوب
در داستان های معاصر ایران کمتر رمانی به این تکامل دیدم.
خیلی وقت بود اینطوری کتاب در نیامده بود.
خدای من
چه غنایی!
...
Omid r kh
.
یکم
اینکه اصلاً وطن وجود دارد یا نه، با این حساب که گاهی آدم وطنش را برای پیوستن و رفتن به جایی دیگر ترک میکند، یا گاهی از آن دور میاُفتد و خودش را برای رسیدن به آن سلاخی میکند، سوال خوبی نیست. وطن خواهی نخواهی وجود دارد.
اما شاید سوال سرگیجهآورتر این باشد که وطن ارزشش را دارد وطن باشد یا نه؟ دوم
آدریانا در #تو_به_اصفهان_بازخواهی_گشت یک دختر نوزده ساله است در تهران، که عاشق یک نوجوان ایرانی میشود. دختری که پدری مطبوعاتی دارد، پدر کشته میشود، و مادری لهستانی. مادری که تنهایی بچه را بزرگ میکند، یک زن سفیدِ موبورِ زیبای اروپایی که با جهنگ جهانی دوم پایش به ایران باز شده است. مادر و دختر، تنها در یک کوچه وسط تهران زندگی میکنند، دختر با آن پسرکِ عاشق، همهی رویاهایش، آیندهاش، و زندگیاش را میچیند در تهران، در ایران، جایی که وطنش نیست.
بعد ناگهان، یک روز ناپدید میشود، او در نوزده سالگی میفهمد که مادرش، آن زن لهستانی دلربا نبوده، مادرش یک زن ایرانی عادیست، اسم اروپایی ندارد، موی بور ندارد، و تمام آن چیزهایی که مادر لهستانیاش دارد را. مادرش زهره است. آدریانا هم که حالا فهمیده ایران وطنش است و از اول تا آخرش برمیگردد به ایران و هیچ ربطی به لهستان ندارد، جز یک نامادری، جز یک دروغ بزرگ از نامادریش، همهچیز را رها میکند، عشقش را، ایران را، تهران را و مستقیم می رود لهستان. جایی که هیچ ربطی به او ندارد را به عنوان وطنش انتخاب میکند. که وطن برای او یکجای بیگانه است، نه جایی که ریشههایش متعلق به آن است.
سوم
من #مصطفی_انصافی را در تو به اصفهان بازخواهی گشت دوست دارم. او قصهگوی خوبیست، اما حسابی من را سر اینکه فقط قصهگوی خوبیست و یا فراتر از این، مردد گذاشته. اینکه هیچوقت در طول این رمان ۲۷۶ صفحهای احساس نکردم دارم وقتم را هدر میدهم یک چیز است، و اینکه چیزی جدید را با این رمان به تجربههای رمانخوانیام اضافه کنم یک چیز. با این حساب فکر میکنم تجربهی جدیدی به تجربههایم اضافه نشده است. با این حساب فکر میکنم تجربهی جدیدی به تجربههایم اضافه شده است. چهارم
چون رمان را دوست داشتهام اینها را نوشتم، نوشتم تا ببینم میشود دلیلی پیدا کرد برای اینکه بهاش بگویم چیزی بیشتر از قابل قبول؟ و دنبال سوال و جواب انصافی در این رمان گشتم، که احتمالاً هر رمانی که آن سوال را به جان مخاطبش نیندازد، یکجای کارش میلنگد. ولی در نهایت، تنها به سوال خودم رسیدهام. که دخلی به رمان ندارد، تنها نشاندهندهی این است که من چه خوانندهی بیشعوریام.
ستاره ۹۸۹۸
یک پادکست تو فیدیبو برای این داستان منتشر شده . یک سری بهش بزن . در قسمت فرای قصه ها . من جای نویسنده بودم حتما میومدم همین جا برات کامنت میزاشتم خواننده ی پیگیر و دقیقی هستید . 👌👌
محسن غضنفری
خوب بود.
کاش همه رفاقتا مثل طاهر و شمیم باشه، بمونه ادامه دار، قوی...
کتاب رسیدن به پاسخی از پرسش های گذشته ست...
nazila
خیلی دوسش داشتم.
متفاوت و جذاب
Mono
کتاب با اومدن الیزا به ایران برای پیداکردن مادربزرگش آغاز میشه و ما رو میبره به سالهای نوجوانی شمیمِ چهلساله و عشق نافرجامی که به آدریانا داشته.
اما داستان فراتر از این ماجرای عشقی نسبتا کلیشهایه و شرح زندگی باربارا، حل معمای سیامک و یهعالمه پرسش دیگه رو هم درون خودش داره.
چند فصل ابتدایی داستان از نظرم کلیشهای بود و میانهی داستان کششاش رو کمی از دست داد؛ اما خوشحالم که رهاش نکردم و تا انتها خوندمش.
متن داستان روانه. در چند صفحهی اول ممکنه تناوب به گذشته و حال کمی گیجکننده باشه اما رشتهی داستان از دست نمیره.
داستانپردازی، توصیف و فضاسازی، شخصیتپردازی و سایر عناصر رمان بهخوبی روشون کار شده؛ اما چند ایراد به کتاب وارده:
یک: متن و بخشهایی از ساختار داستان کلیشهایه.
دو: زمان حالِ داستان بهخصوص در نیمهی ابتدایی کتاب میتونست بهتر نوشته بشه.
.
هشدار اسپویل!
.
سه: دلیل رفتن آدریانا به لهستان برای من قابلدرکه اما دلیل خودکشیش، نه و نویسنده خیلی سرسری ازش گذشته.
(3)
Saba Sotoudehfar
این کتاب رو اصلا به کتابخوانهای حرفه ای پیشنهاد نمیکنم
ساختار و متن کتاب پر از کلیشه است…
sama65
داستان دو دلداده است. شمیم( مرد) و آدری(زن) آدری بی خبر شمیم را ترک میکند و حالا بعد بیست سال که دختر شمیم رفته آلمان برای ادامه تحصیل و زنش هم رهایش کرده، شمیم هوس میکند گذشته را یک بار دیگر شخم بزند.
mahsa
اونقدر که فکر میکردم خوب نبود...
قوقه نازم
بعد از مدت ها یه رمان ایرانی خوندم که ارزش خوندن داشت.
داستان شکست زمانی داشت و زندگی و خاطرات سه تا شخصیت رو در زمان های مختلف و از زبان اشخاص متفاوت نقل میکرد. و این کتاب رو جذاب تر میکرد.
همینطور کمی تم سیاسی داشتش که اونم به خاطر این بود که داستان در برحه سال ۱۳۲۰ تا سال۱۳۸۸ در برمیگرفت. نامحسوس و زیبا به وقایع اشاره میکرد .
اصل داستان هم داره در ماجراهای سال ۸۸ رخ میده هر چند که قهرمان های اصلی داستان هیچ کدوم دنبال سیاست نیستند.
البته یه ایراد تاریخی به کتاب وارد هست اونم اینه که متفقین وقتی وارد لهستان شدند یهودی ها رو از کار اجباری و اسارتی که هیتلر براشون ساخته بود آزاد کردن دین باربارا و خانوادش یهودی بود نباید تبعید میشدن به سیبری که البته قابل درکه که احتمالا بخاطر این که بار احساسی تنفر همسایه ها از جمله پدر طاهر رو نسبت به باربارا بیشتر کنه انتخاب شده بوده .
Mehran
عالیه این رمان،یه داستان بسیار پر کشش و خواندنی
زهرا علیمحمدی
یک موضوع منحصر به فرد را انتخاب کرده چیزی که افراد کمی به دنبالش رفتند داستان کشش خوبی داره و یک درام عاشقانه را در بستر جنگ جهانی دوم را بازگو میکند اطلاعات خوبی درخصوص تاریخ و بخصوص وضعیت ایران در ان دوره ارایه میدهد و خواندنش لذت بخش است
maryam haghgoo
کتاب خوبی هست چون تکنیکهای داستان نویسی رعایت شده. توصیف فضا، شخصیتپردازی و تعلیق عالی بود. داستان جذابی هم داشت. یه ستاره کم دادم چون جملههای کلیشهای داشت.
2m,z,s
کتاب اینقدر جذاب بود که نتونستم زمین بذارمش .ضمن اینکه اطلاعات تاریخی جالبی داشت
pardisnik
بدک نبود متن روانی داشت
کاربر ۳۳۰۷۸۸۴
خیلی حوصله تعریف کردن جزییات صحنه ها رو نداشتم.به نظرم داستان خوب بود ولی خیلی کش دار بود به تصویر کشیدن جزئیات .
سرسری رد میکردم اون قسمت ها و بیشتر دنبال حل معمای آدری و باربارا بودم.
و اینکه چدگون از تاریخ لهستان هم چیزی نمیدونستم و از اون قسمتها هم سر در نمی آوردم اونا رو هم سرسری رد میکردم.ولی در کل غمگین شدم با خوندنش و چند جا بغض کردم
حجم
۲۶۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
حجم
۲۶۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
قیمت:
۶۲,۰۰۰
۳۱,۰۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد