نظرات کاربران درباره کتاب سنگ

داستان در مورد زرعه‌بن‌ابان است، کسی که خودش و پدرش از دشمنان امام علی (ع) بودند و بعدها نیز، در کربلا در مقابل امام حسین شمشیر کشید و امام حسین نفریتش کرد که از تشنگی بمیره. فضاسازی داستان بسیار گیرا و مناسبه. حس رو منتقل کاملا منتقل می کنه، شخصیت پردازی هم ستودنی. طرح جلد خیلی جذبم نکرد.در نهایت کتاب کم حجم و خوش خوانیه که توصیه اش می کنم.

همیشه دوست داشتم بدونم کسی که امام حسین نفرینش کرده بود به چه روزگاری دچار شد که با خوندن این کتاب همه زندگیش برام مجسم شد .کتاب خوبی بود

سلام. من کوچکتر از آن هستم که نظر بدهم. همه ی ما که در این شرایط کرونایی، محرم امسال در خانه هستیم، شور وشعور حسینی را از خواندن این کتاب کسب کنیم. ان شاءالله.

یکی از بهترین کتابهایی که خوندم توصیفات بسیار جالب که برای من جذاب بود ،کسانی که با قرآن اشنایی دارند متوجه میشوند که نویسنده از عذابهای قرآنی استفاده کرده زندگی یک انسان رذل که میدانیم در عاشورا چه کرده و وارد جزئیات حقیرانه زندگی او میشویم چنین سبکی رو در کتابهای دیگر مذهبی ندیدم و در نوع خودش بدیع بود دوستان اگر مصاحبه های خانم پائینی رو در نت بخونن جواب سوالهاشون رو میگیرند،اینکه تخیل نویسنده با کتاب درامیخته نقطه ضعف نیست چون در کتابهای دیگر و حتی سریال مختار هم همینه،تاریخ که دفتر خاطرات مردم نیست همه جزئیات ثبت شه.

لعنت خدا بر تک تک سپاهیان یزید...

کتاب از زاویه‌ی متفاوتی به ماجرا کربلا پرداخته ولی اونقدر جملات و پارگراف ها تو دل هم رفتن که سخت میشه حال و گذشته رو‌ تفکیک کرد و این خواننده رو‌ سردرگم می‌کنه. گاهی توصیفات صحنه و اتفاقات حوصله سر بر و طولانی و گاهی هم حتی زیاد از حد باز و عریان بود! برای یک بار خوندن بد نیست، ولی قطعا کتاب‌های بهتری هم می‌شه تو این حوزه پیدا کرد.

واقعا عالی بود، من کلی با این کتاب اشک ریختم

کتاب خوبیه! من در تمامی این لحظاتی که میخوندم فقط داشتم دعا میکردم زودتر بمیره😤😤😭خدا لعنتش کنه. فقط یه مشکل داشت کتاب .اینکه فصل بندی نبود

☆ ۱ ☆ سنگ کنایه ی از شخصیت اصلی داستان داره شخصیتی که در داستان کربلا از اشقیاست و روزگار اسفناکی که برای خودش به وجود آورده رو روایت می کنه

درمورد یکی از سپاهیان یزید به نام زرعه ابن ابان. مشخصه خوندن زندگی همچین ادم رذلی حال ادمو بد میکنه اما بنظرم لازمه. بالاخره ادمای عادی دستشون به خون حسین الوده نمیشه. تنها اشکال کتاب این بود که بعضی جاهاش مبهم بود و انگار نویسنده فکر میکرد ما میفهمیم چی تو ذهنش‌میگذره! با حجم کمش ارزش یه بار خوندنو داره😉

بنظرم کتاب جالبی نیست .. اون سنگ وجود داره و تراشیده نشده بنظرم این داستان همش تخلیات نویسنده است و توهین شده ب مقدسات ..‌

اصلا از خوندن این کتاب لذت نبردم و حال آدم به شدت بد میکنه اصلا توصیه نمیکنم به خوندنش تنها دلیل نصفه رها نکردن کتاب این بود که مرگ این جانور بخونم که اشاره ای به اون نداشت و‌چه زندگی سیاه کثیفی در انتظار کسانی که با ال الله مقابله کنند اَللَّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّی وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثَّانِیَ وَالثَّالِثَ والرَّابِعَ اَللَّهُمِّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَابْنَ مَرْجانَهَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ اَبی سُفْیانَ وَ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلی یَوْمِ الْقِیمَهِ."

کاش حداقل یک صفحه نویسنده توضیح می داد که این داستان را از کجا آورده و منابعش چیست... اصلا خوب نبود

جالب نبود😐

نویسنده یک انسان واقعی و بی نظیر است و پر واضح است نقد کتاب، نقد نویسنده یا اصل محتوا نیست. اما بیش از حد داستان پردازی انجام شده بود، بعید میدانم کل این وقایع در مورد زرعه بیش از سه خط سند داشته باشد. برخی توصیفات هم در مورد روابط شاکیه لازم نبود و کمی کتاب را آلوده کرده بود. اما بزرگترین آسیب کتاب را این میدانم که نسبت وقته عاشورا در آن خیلی خیلی کم است و همان ها هم هیچ چیز خاصی در مورد واقعه عاشورا و وقایع بعد از آن به فرد اضافه نمیکند، نهایت تکرار همان بخش های تکراری روضه هاست. با عرض شرمندگی از زمانی که برای مطالعه این کتاب گذاشتم احساس رضایت نمیکنم.

صلی الله علیک یا اباعبدلله،،،روایتی متفاوت و خواندنی

متن یک مقدار بهم ریخته به نظر میرسید جاهایی ناگهان داستان و صحنه عوض می شد درحالی که پاراگراف قبل به نتیجه نرسیده بود و یک مقدار باعث سردرگمی می شد ولی در کل نگاه تازه و جالبی به واقعه عاشورا داشت

نویسنده میتونست دربعضی قسمت‌ها مقدار توصیفات رو کمتر کنه

از خوندنش پشیمون نمیشید...

#محرم_خوانی داستان اززبان سوم شخص واین بار ازدید یکی از دشمنان ابی عبدلله است، که عاقبت وسرانجام این شخص را درموازات دنبال کردن هوسی جنون وار روایت میکنه. کتاب ابهامات زیادی داشت، یه جاهایی باید چندباربه عقب برمیگشتم وسطرهارومیخوندم تابدونم شخصیت داستان داره به گذشته فکرمیکنه یاتوی زمان حال هست وبعضی هم همچنان تاآخر مبهم ماند. اماداستان پیام خوبی رومنتقل میکنه، همه چیزازیک کینه شروع میشه. کینه ای که شاخ وبرگ پیدامیکنه وآنقدر بزرگ میشه که سراسروجود آدمی روسیاه میکنه وباعث میشه آدم چشم ودلش رو به حقایق،روشنی وخیلی چیزها ببنده وفقط خودش روببینه. کینه ای که حتی باعث آلوده کردن دست آدمی به خون میشه... به خون حسین، عباس، عقیل و...