نظرات کاربران درباره کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد

ترجمه خوب و روانی داره اما به شدت کسل کنندست ولی موضوع کلی کتاب خوبه در کل ارزش وقت گذاشتن و خوندن داره

از بین کتاب هایی که خوندم جزو تاثیرگذارترین برای من بود

کتابی نبود که بخوام بگم فوق‌العاده است یا بگم خیلی بده فقط از خوندنش لذت بردم ، موضوع جالبی داشت .

هرکدام از ۳گانه های پائولو به نوعی جذابیت وپیامی جداگانه را دربرداشت ودراین کتاب هم روح زندگی ،امیدوقدرهر لحظه از زندگی را دانستن نمایان است وبدانیم که خیلی راحت فرصت ها را ازدست ندهیم

یکی از بهترین کتاب هایی بود که تا به حال خونداه بودم 🤗✨

اولای کتاب تا صفحات ۱۰۰ یکم گنگ بود، بعدش جذاب شد و واقعا هم جذاب شد. کتاب بسیار خوبی بود، مخصوصا پیام و القا این جمله به مخاطب؛ دیوانگی جمعی، عقلانیت خوانده میشود اما در کل، بعضی جاها نویسنده تحلیل درستی از معانی یک کلمه انجام نداده بود

کتاب هدف خوبی داشت اما اضافه گویی بیش از اندازه باعث میشد خواننده هر لحظه کنار بکشه و دلش بخواد یه کتاب جدیدیو شروع کنه بنظرم ۴۰/۵۰ص اخر واقعا حرفی برای گفتن داشتن و اموزنده بودن

شروع داستان قشنگ بود اما روند داستان اصلا جذاب نبود. به نظر من این کتاب برا کسی که به ته خط رسیده و زندگی براش جذابیتی نداره موثر نیست.

نگاه جدیدی به زندگی بود :)

بهترین کتابی بود که خوندم:) به من یاد داد که اشکالی نداره اگه زندگی جذابیت های زیادی نداره ، این خود منم که باید این جذابیت هارو بدست بیارم... و اگه برگردم عقب این کتاب و میخونم؟! هزاران هزار بار بله...

کتاب رو خیلی دوست داشتم راجع به دختریه که دست به خودکشی می‌زنه ولی زنده میمونه و توی یه بیمارستان روانپزشکی بستری میشه ولی بعد از هوشیار شدن متوجه میشه به خاطر آسیبی که به قلبش رسیده بیش از یک هفته زنده نیست کم کم تصمیم میگیره از اون یک هفته استفاده کنه و پیچیدن داستان شرایطش توی بیمارستان باعث میشه دیگران هم تصمیماتشون رو مرور کنن

این کتاب را در زمانی خواندم که به زندگی خود علاقه ای نداشتم اما یک اتفاق تکان دهنده باعث شد ارزش زندگی خود را بفهمم. برای همین با ورونیکا و هدف کتاب کاملا ارتباط پیدا کردم. کتاب خوب نوشته شده است و من از آن خسته نشدم. یک کتاب خوب درکل

کتاب زیبا و تاثیر گذاریه و برای بسیاری از آدم ها که افسردگی و میلی به زندگی ندارند توصیه میشه. نویسنده به خوبی بند به بند رو توصیف کرده و مترجم هم متن رو روان نوشته. از نظر من موضوع و متن های کتاب شباهت مورد توجه ای به کتاب "کتابخانه نیمه شب" داره در هر صورت توصیه میشه

این کتاب خیلی قشنگه و جالبه . احساس میکنم که پائولو کویلو یکبار دیگه اعتمادم رو جلب کرد . داستان زندگی دختری که اول تصمیم به خودکشی میگره اما بعد از نجات پیدا کردن متوجه میشه که در اثر قرص هایی که برا خودکشی مصرف کرده قلبش ضعیف شده و یک هفته بیشتر زنده نیست. و در طول این یک هفته در بیمارستان روانی همراه بیماران دیگه سر میکنه و ارزش زندگی رو درک میکنه . و جمله آخر نویسنده اینه که راه رهایی از افسردگی و پوچی و مرگ ، آگاهی از زندگیه .

این کتاب رو به کسانی ک توصیه میکنم ک از روزمرگی های زندگی به ستوه آمدن و با خواندن این داستان جوانه ای از امید در آنها به وجود می آید🥰🌟

من این کتاب رو چند سال پیش خوندم واقعا فوق العاده است

ورونیکا انگار یه قسمت از شخصیت گمشده بعضیا مثل منه، توصیه میکنم برای کسایی که دنبال درک مفهوم جالبی از دیوانگی و مرگ هستند

به عنوان مترجم وظیفه خودم میدونم از چنین ترجمه سلیس وروانی تعریف کنم 👌 نکاتی ای که ازمطالعه این رمان برداشت کردم ۱. تغییر یک سری عادت های زندگی منجر به ایجاد شور وشوق وپویایی میشن ۲. بهتره از لحظه لحظه زندگی لذت ببریم گویی که فردا روز مرگ فرا میرسه وبی پروا دست به تجربه های متفاوت زندگی بزنیم ودرنهایت نقاط ضعف : ¶به نظر من اخر داستان باید به ادوارد و ورونیکا ختم میشد نه دکتر ایگور 😑البته نظر شخصی منه ¶خلق بیش از حد شخصیت های جدید و داستان زندگی هرکدام را جداگانه با جزئیات شرح دادن فقط خواننده رو در تماییز ودرک شخصیت ها دچار سردرگمی میکنه

شناخت مرگ باعث لذت بردن ما از زندگی میشه... زندگی ما دچار یک روزمرگی شده بدون هیجان و بدون بالا و پایین خاصی و همین ثبات و ترس از به هم خوردن شرایط و عدم ایجاد تغییر باعث شده ما از زندگی لذتی نبریم و زندگی کسل کننده بشه برامون و نهایتا اکثر ما دچار افسردگی میشیم. چون به این نتیجه میرسیم که زندگی ما به سمت پوچی میره ... داستان از این قراره که شخصیت اصلی دست به خود کشی میزنه و میبرنش به یه تیمارستان و نمیمیره اما اونجا وقتی این دختر زندگی افراد دیوونه رو میبینه که بدون ترس از عواقب کاراشون و بدون توجه به قوانین دست و پا گیر عمل میکنن و متوجه میشه که زندگی خودش رو به اتمام هست دست به کارایی میزنه که همیشه ازشون ترس داشته و فک میکرده ممنوعه هستن و احساس میکنه حالا که به مرگ نزدیک شده زندگیش جذاب تر و شیرین تر شده و نهایتا اتفاق جالبی میفته که برای من غیرمنتظره بود...

سبک خاص پائولو کوئلیو! این داستان رو خیلی دوست داشتم و یجورایی خیلی راحت باهاش انس گرفتم. کمک میکنه معنای زندگی رو بهتر درک کنم.