نظرات کاربران درباره کتاب میدگارد ۳

یکی از بهترین رمان هایی که تو عمرم خوندم یعنی از صد تا سریلام بهترو جذاب تره واقعا از ته دل از نویسنده کتاب تشکر میکنم❤

باید بگم این کتاب پیشرفت خیلی زیادی داشته؛ پیشرفتی چشمگیر و فوق العاده. به نویسنده تبریک میگم. علاوه بر اینکه از اواسط جلد دوم به بعد مجموعه از تقلید مستقل شده، خیلی از ایراداتی هم که در دو جلد قبل وجود داشتن، در جلد سوم، تقریبا بهبود پیدا کرده، از جمله دیالوگ ها؛هرچند هنوز هم جای بهتره شدن داره اما از اون حالت سطحی و آبکی در اومدن. تخیل به کار برده شده هم برای یه اثر فانتزی کافی بود. جدا به خاطرش خوشحالم. همش منتظر بودم ببینم بالاخره کی این مجموعه خودش رو نشون میده؛ خوشحالم که زیاد طول نکشید. فکر میکنم دیگه نیاز به تعریف بیشتر نداشته باشه. به نظرم همین که وقتی میخواستم نظر بدم، بالاخره گزینه ی توصیه میکنم رو با اطمینان انتخاب کردم، گویای همه چیز باشه. امیدوارم همینطور هر جلد بعدی بیشتر و بیشتر پیشرفت کنه چون قصد دارم ادامه بدمش. البته هنوز یه سری ایرادات داشت که جزئی بودن مثلا: دیالوگ ها از اون مرحله ی خامی اولیه رد شدن؛ اما مشکل دیگشون این بود که گنگ بودن. نه از اون گنگ بودن هایی که کلام شخصیت رو مرموز جلوه میده بلکه نویسنده فقط نتونسته منظورش رو به خوبی در کلمات بگنجونه. اینجوری خواننده اطلاعات لازم رو از دیالوگ دریافت نمیکنه. به علاوه عبارت چی از جونش میخوای؟ چی از جونم میخوای و ... خیلی تکرار شده بود. موضوع بعدی حضور تیناست. تینا علنا نقش خاصی توی این ماجراجویی نداشت؛ یه حضور بی اثر! به نظر میاد انگار نویسنده تینا رو ذخیره نگه داشته. به هرحال وقتی کرکترها در یک ماجراجویی دخالت داده میشن یا وظیفه ای به عهدشون میفته باید به خاطر یه دلیل و نقش خاصی باشه که اون کرکتر قراره ایفا کنه. حتی نقش سارنوش هم به اندازه ی آریا و کیارش نبود. فالی هم به جز اینکه همون اول کار، بچه بازی بزرگی در آورد و باعث یه سری مسائل شد، بازهم نقش آنچنانی نداشت. میتونم بگم بیشترین نقشی که ژولیت و تینا به عهده داشتن، جیغ کشیدن بود. بعدشم سارنوش چرا انقدر ترسو و ضعیف بود؟ بالاخره اون یه بزرگتر و استاده. اسپویل: از نظرم اینا رو میشه یه جورایی باگ در نظر گرفت مگر اینکه دلایلشون توی جلدهای بعدی مشخص شده باشه: ۱- مگه مهره های مار نباید توی بازوشون میموند تا مهره های مار بتونن همدیگه رو جذب کنن؟ مال کیارش که قبل تر جذب شد و توی بازوش نبود پس چطوری کیارش هم به دنبال بقیشون کشیده شد؟ ۲- چرا صوفیا فقط تینا و سارنوش رو برد؟ ۳- آریا از کجا فهمید مادر صوفیا کیه؟ در آخر تهش قانع نشدم چرا اینا باید میرفتن چشم کوه مشرق رو پیدا کنن. به نظرم دلیل داشت ها ولی کافی نبود.

یک طبقه از رمان های فانتزی ایرانی بالاتره واقعا انقدر پتانسیل توش وجود داره که میشه یه سریال چند فصلی موفق ازش ساخت

هرچه میگذرد این کتاب بهتر، جذاب تر، مهیج تر و خواندنی تر میشود...

این جلد نسبت به دو جلد قبل انتظار من رو براورده نکرد. به خصوص اوایل کتاب انگار نویسنده فقط میخواست یک مسئله رو مطرح کرده باشه بعد خود شخصیت ها هم فراموش میکردن که چه هدفی داشتن. شاید به این دلیل هست که من جلد چهار رو هنوز نخوندم ولی از نظرم بهتر بود به خیلی از مسائل در این جلد کامل رسیدگی بشه. به هر صورت این مجموعه برای من به شدت جالب و جذابه از این جهت بهتر بود این مشکلات کوچک هم وجود نداشته باشه

عالییییی

لذت بردم!!!❤

سلام عالی بود حتما بخونید واقعا ارزش دارره. من چهار جلدش رو خواندم کتاب بسیار زیبا و اعتیاد آوری است اگر به دونبال یک فانتزی خوب هستید از میدگارد بهتر پیدا نمی کنید . ممنون از نویسده خوب این کتاب مشتاق جلد پنجم هستیم .

دیوونه ایم مجموعه ام تمام نسخه هارو چاپیشو خریدم خیلی مهیجه... اصلا نمیشه لزش دل کند🔥🔥🔥

قشنگ ترین رمانی که تا حالا خوندمه وقتی میخوندمش انگار توی این دنیا نبودم😁

سلام این کتاب رو من خیلی دوست داشتم اما نویسنده آخرای کتاب یک چیزی رو فراموش کرده بود در جلد ۱ این کتاب آریا مادر صوفیا رو توی دره ی طلسم شده دیده بود اما در همین جلد مادر صوفیا آریا و فالی رو بیرون از دره ی طسم شده از دست دیو نجات داده بود نمی شه گفت این کلک بوده چون قبل از اینکه صوفیا و مشاور به آنها حمله کند آریا می خواست اونارو ببره لطفا نویسنده این موضوع رو پیگیری کنه

بسیار عاااااالییییی. این کتاب را در کتابخانه ی همگانی بگذارید. خواهش میکنم. جلد بعدی یعنی نفرین مهتاب را هم بگذارید.

این کتاب عالی هستش هرچی بگم کم گفتم!!!❤❤❤

سلام. خلاقیت نویسنده در عجله و تناقصات پی در پی ناشی از ان غرق شده و اخرش میشه اشی که پیش رو داریم. اقای صالحی داستان خیلی خوبی را پروراندن و به شدت جذاب. لیکن بی تجربگی و عجله کار را خراب کرده. شاید بد نبود یک ویراستار از بعد rationality داستان را تصحیح میکرد. چوم توی داستان هم باید زنجیره اتفاقات به صورت منطقی به هم بچسبند. نه اینکه یهو یکی از نا کجا اباد پیدا شه و چون اقای نویسنده خواسته به داستان اضافه شه، یه جوری ربط بدیم. شختی داستان های قانتزی همین زنجیره است. متاسفانه هرچی این کتاب جلوتر میره زنجیره شل تر میشه. حالا شما بر عکسش را فکر کنید که اگر این اصلاحات انجام میشد، چی میشد! اصلا سایر فانتزی های ایرانی (مثلا امثال خورشید نفرین شده، عدن یا مثلا طغیان) در حدی نیستند که بخوام با این کتاب مقایسشون کنم. لیکن نوشتن این رمان با این عجله و عدم ویراستاری مناسب و تطبیق اتفاقات با یکدیگر، موجب شده و خواهد شد که در جایگاهی که باشد قرار نگیرد. و اخرین نکته؛ اقای صالحی در این جلد مرز ادب و فرهنگ را رد کرده و مثل خیلی فیلم های خارجی یهو طرف معلوم میشه حرامزاده داره و خیلی همه چی عادیه! این واقعا خجالت اوره

سپاااااس

متن روان و ساده شخصیت پردازی فوق العاده اطناب کافی داستان پردازی خوب استفاده از طنز و تخیل به موقع و کافی

از هری پاتر جالب و جذابتر بود

کماکان نحوه توصیف جزئیات و متن مکالمات نقطه ضعف اصلیه. ولی داستان جالب تر از جلد های قبله، پرداختش حرفه ای تره و در انتها واقعا نفس گیر میشه. اگه از حق نگذرم حتی دیالوگ ها هم از کتاب های قبلی خیلی بهتر شده.

عالیه. بعد از هری پاتر، فکر نمی کردم هیچ کتابی، این قدر قوی نوشته بشه. خلاصه که از کار و زندگی افتادیم. کاش کتاب بعدی نویسنده، یه کتاب فانتزی مختص کشور خودمون و فرهنگ و دین مون نوشته بشه. فکر کنم تلفیق دین و ماوراء الطبیعه عالی بشه. عشق است ایران

پرفکت بوک خیلی عالییییییئیییییی