نظرات کاربران درباره کتاب گاهی برای دیدن چشم ها را باید بست

واقعا حیف زمان که برای این کتاب گذاشتم،بسیار کتاب بی سر و تهی بود،از روی نظرات گرفتم و خوندم و ول نکردم فقط برای اینکه فکر کردم نمیشه یه کتاب اینطوری باشه حتما قراره یه اتفاقی چیزی باشه،اما وقتی وسط جدی خوندنم رسید به صفحه آخر به خودم بد و بیراه گفتم

کتاب قشنگی بود ، خیلی دوستش داشتم

دوسش داشتم

انقدر جالب بود که دلم خواست بقیه کتابهای این نویسنده رو هم بخونم.

داستان ارام و بدون هیجانی بود و در عین حال دوست داشتنی

خیلی ،خلاصه میتونم بگم، عالی بود، از خط به خط کتاب میشد درس گرفت،اصلا از درو دیوار اسمان و توصیف نشده بود، که حوصله خواننده سر بره، همه چی به جا بود،

سلام موضوع رمان برام جالب نبود و از روی بیشتر صفحات رد میشدم.

عالی بود 👌👌👌

کتاب بسیار روان و خوبی بود

داستان جالبی بود . تا حد زیادی به واقعیت نزدیک و آموزنده. قسمتهای عاشقانش کمه ولی جاذبه داره .

خیلی ساده وازنظرمن کسل کننده بود

این کتاب روتوصیه میکنم بخونیدچون درون خودش تجربه هایی داره که نیازنیست حتماتوراهتون قراربگیره. ازرشدوترقی ذهن وشعورمیگه واینکه بخشش وبلندنظربودن به سن ومقام وثروت ....مربوط نمیشه. دخترکی تنیده درکدورتهای زندگی وبه ناگاه بیداری ازخوابی که خودروبخواب زده بودنه اینکه واقعاخواب بوده. کلادرس خوبی درونش نهفته بود.💗

بد نبود

مزخرفترین کتابی بود که خوندم حیف وقتی که گذاشتم

قبلا از خانم افسانه نیک پور کتاب راز آشکار رو خونده بودم و از قلمش و دیدگاهش به زندگی خیلی خوشم اومده بود... از خوندن این کتاب حتی بیشتر لذت بردم واقعا قلمشون رو دوست دارم و اینکه خیلی خوب و قشنگ احساسات درونی آدمها رو در شرایط مختلف به تصویر میکشه.

افتضاح بود

۳۰۰ صفحه از کتاب رو خوندم خیلی خیلی خسته کننده و لوس بود و اصلا به کسی توصیه نمیکنم که وقت بگذاره برای خواندن این کتاب

کتاب جالبی نبود،موضوعش فقط غم و غصه به آدم تزریق می کرد و بسیار روتین و بدون هیچ هیجانی بود.حتی نفهمیدم نویسنده هدفش چی بود و به چه نتیجه ای می خواست برسه.