نظرات کاربران درباره کتاب بلبل

عالی بود این کتاب حتما پیشنهاد میکنم بخونیدش از یه جایی به بعد من فقط اشک میریختم موقع خوندنش

این کتاب عالی بود حس میکردم خودم دارم داستان رو زندگی میکنم. این کتاب رو بخونید و برای هر لحظه نفس کشیدن خدا رو شاکر باشید.

کتاب فوق العاده و جذاب با ترجمه ی عالی و روان، هنگام خواندن داستان تمام صحنه ها رو مجسم میکنی و باهاشون زندگی میکنی.

به‌نظرم بهترین ریویو برای این کتاب بدون اسپویل، لیست کردن مزیت‌هاشه: ۱_ قهرمان‌های کتاب دو‌خواهر هستن، دو زن! که اغلب با‌وجود تاثیر‌گذاری زیاد، نادیده گرفته می‌شن ۲_ توصیفات به شدت دقیق ملموس هستن و شما با خوندن سطر‌به‌سطر کتاب می‌تونین خودتون رو در زمان و مکان روایت‌شده تصور کنین که لذت زیادی نصیب‌تون می‌شه ۳_ اتفاقات به‌شدت درست و به‌جا چیده شدن و جایی‌ از کتاب حس نمی‌کنید، اگه داستان به شکل دیگه‌ای جلو می‌رفت بهتر بود...حداقل برای من که این‌طور بود ۴- هر چی به انتها نزدیک‌تر می‌شید رشد و پخته‌تر‌شدن شخصیت‌ها رو بهتر احساس می‌کنید ۵_ ترجمه‌ی خیلی خوب تنها ایرادی که از نظر‌من به کتاب وارده، کش‌دادن روایت بود. امیدوارم "بلبل" رو بخونید و به اندازه‌من لذت ببرید:)💙

لطفا کتابِ شکوهمندتنهارو در طاقچه قراردهید

آخ بالاخره خوندمش. دو خواهر، دو قطب مخالف هم، جنگ جهانی دوم. پدرها و شوهرهایی که به جنگ میرن، خونه هایی که ویران میشن، فداکاری مادرها برای بچه‌هاشون، بچه‌هایی که معصومیتشون رو از دست میدن. جوونهای پر شوری که رویای آزاد دیدن وطن رو دارن و براش کارهایی میکنن که زندگی هر کدوم می‌تونه یه کتاب باشه. اسارت، شکنجه، مرگ. ما حداقل، به عنوان کسایی که مادر و پدرهامون هشت سال جنگ دیدن، این داستان ها رو خیلی شنیدیم. داستان های تیپیک از جنگ که تو هر کجای دنیا باشه، مردم رو به یه شکل بدبخت می‌کنه. خیلی کتاب روان و راحتی بود. نمی‌دونم بر اساس داستان بود یا واقعیت، اما داستان پردازی قدرتمندی هم داشت که جذاب و گیرا بود. شخصیت پردازی عالی بود و رشدشون در طول زمان از اون هم عالیتر. تا نیمه‌ی کتاب، نظرم ۵/۵ بود. اما کمی مونده به آخرهای کتاب که اوج تاریکی و زجر هست، خیلی تند و باعجله گذشت. انگار سرسری نوشته شده بود و نویسنده تمام تلاشش رو کرده بود تا به وحشتناکترین شکل ممکن تصویرسازی بکنه، هی ارتباطم رو با شخصیت اصلی از دست میدادم. نویسنده تاکید داشت ایزابل خود قبلیش رو فراموش کرده. کسی مثل ژولیت یا ایزابل انگار آدم غریبه‌ای بود. اما میخواستم بشنومش. در واقع تمرکز بیشتر فقط روی ظاهر داستان بود. من میخواستم از احساسات درونی اونی که داشت تو کمپ کار اجباری متحمل شکنجه میشد رو هم بدونم. احساسات درونی چیزیه که داستان ها رو متفاوت می‌کنه، وگرنه ظاهر همه‌ی جنگ و اسارت ها عین هم، و به یک اندازه مشمئز کننده هست. اما آخرین صحنه‌ی کتاب، ویان و دو پسرش، و جایی که ویان به خودش اجازه میده سر خاطرات رو برای اولین بار باز کنه، اعترافات نگفته‌اش به عنوان یه مادر و خواهر بعد از سال ها، یکی از بهترین و پراحساسترین اتفاقاتی بود که تو یه کتاب خوندم. ترجمه چنگی به دل نمیزد. نحوه‌ی نویسندگی هم امم.. نمیشه گفت بی نقص بود. یکم رنگ و بوی هالیوودی هم داره. فکر میکنم اگه کتابای بیشتری در مورد جنگ و مقاومت بخونم نظرم در مورد این کتاب عوض میشه. ببینیم چی میشه ✌🏻

کتاب بلبل مربوط به جنگ جهانی دوم و مقاومت مردم فرانسه در برابر حملات آلمان نازی است. نمی دونم چه عنصری توی داستان های مربوط به جنگ وجود داره که باعث میشه، با وجود اینکه دنیایی سرشار از خشونت و وحشیگری رو به ما نشان میدهند، تا این حد جذاب و پرکشش باشند!!😄 شخصیت اصلی کتاب بلبل – ایزابل روسینول – یا همان ژولیت ژروز است، دختری جوان، مغرور، متهور و بی کله! کسی که وارد دسته ی مقاومت مردمی فرانسه شد و برای آزادی فرانسه، تا پای جان جنگید، سخت ترین و ترسناک ترین کارها را برعهده گرفت، عشقش را، امنیتش را و زندگیش را نادیده گرفت تا نامش در کنار مقاومت فرانسه جاویدان باقی بماند.از نظر من کتاب به سه بخش تقسیم می شود. بخش اول، ترسیم فرانسه ی زیبا، سرسبز و دوست داشتنی که از جای جایش بوی گل، مهربانی و آرامش احساس میشه. فرانسوی، مهاجر، کاتولیک و یهودی با صلح در کنار هم زندگی میکنند. همه جا سرشار از نعمت و آبادانی، مردم در سایه ی این امنیت امکان ابراز عشق دارند و چه در پاریس، چه در روستاهای کوچک و آبادش، با خوشی روزگار میگذرانند. بخش دوم، خبر از حمله ی نیروهای نازی میدهد و متعاقب آن در هم شکستن سد دفاعی مرزی فرانسه و اشغال این کشور به دست دشمن. چندی نمیگذرد که نیروهای آلمان نازی حتی در کوچکترین روستاها شروع به غارت و وحشیگری میکنند و نسل کشی یهودیان شروع میشود. این بخش همان داستان پرآب چشم است. نمی شود بخوانی و اشک نریزی.و در این بخش، یک ضدقهرمان دوست داشتنی رخ مینماید که باعث میشود خواننده هم مانند قهرمان دیگر داستان، ویان موریاک، درگیر قضاوت شخصیت ها شود. سروان بک،یک افسر آلمان نازی که در خانه ی ویان زندگی میکند و خلاف قوانین جنگی و فرمان های مافوقش دچار عشق نابهنگام شده است. حالا هر دو شخصیت، ویان و سروان بک، دچار دوگانگی شده اند، شرایطی را تجربه میکنند که تا پیش از این در خواب هم نمی دیدند. خود را در برابر انتخاب هایی می بینند که هریک عواقبی بسیار سخت دارد.و بخش سوم داستان، که راوی ای نامعلوم در عصر حاضر آن را روایت میکند. این بخش باعث شده تا پایان بندی داستان هم چون تمام بخش های دیگرش شورانگیز و تاثیرگذار باشد و نویسنده تا آخربن پاراگراف کتاب، خواننده را شگفت زده کند✨🌻

کتاب در مورد دوخواهر فعال در جنگ جهانی دوم است که به طور رسمی یا غیر رسمی مقاومت و برای نجات جانها تلاش می کنند.موضوع کلی کتاب تکراری است ولی داستان به قدری جذاب و زیبا روایت شده است که ناخودآگاه شما را تا انتها همراه میکند.بسیاری از صحنه ها میخکوبتان میکند و در جاهایی هیجان زده و یا احساساتی میشوید، و خوب این یعنی یک قلم قوی و یک رمتن جذاب.

ماجراش برام نوستالژیک و جالب بود چون من رو یاد سریال ارتش سری می انداخت.

راستش تا اواسط داستان خیلی گیرا بود اما بعدش کم کم ریتمش کند شد و خیلی به جزییات تکراری پرداخته شده بود، من خیلی کتابای بهتر از این درباره جنگ جهانی دوم خونده بودم ،این کتاب کلا روایت مقاومت فرانسه و حمله نازی ها به این کشوره، ترجمه خوبی داره و در کل برای یکبار خوندن خوبه