نظرات کاربران درباره کتاب ذره های مولانا
۴٫۷
(۶)
معجزه ی سپاسگزاری
حضرت دوست.
دوستی می گفت:علاقه مندان به مولانا در تمام نقاط دنیا،
برای اینکه کتاب های او را با زبان اصلی اش بخوانند،چندین سال تلاش می کنند تا زبان فارسی را یاد بگیرند...
خیلی خوشحالم که زادگاهم ایران است...جایی که مولانا،حافظ،سعدی،خیام،فردوسی و...حضور دارند...
ممنون ایران...
_Snowden_
سلام. کاش علاوه بر داستان موسی و شبان به بقیهی حرفهای مولانا هم توجه میشد.
تراب
هزاران درود 👌👌
معجزه ی سپاسگزاری
#برگی_از_معرفت 🍂🍂
داستان موسی و شبان، خلاصۀ مثنوی است. این حکایت که در دفتر دوم آمده است، همۀ مختصات زبانی و فکری مولانا را دارا است و شاید زیباترین داستان مثنوی باشد.
اگر کسی تنها همین داستان را از مثنوی بخواند، مهمترین و محبوبترین آموزۀ عرفانی مولانا را دانسته و نیز با بیشتر مهارتهای زبانی آن سلطان شگرف آشنا شده است. مولانا در این داستان، هم طنز آورده و هم تغزل کرده و هم پرده از راز دین برداشته و هم مرامنامۀ ایمان وجودی را در داستانی دلکش به نظم کشیده است. دکتر سروش در کتاب قمار عاشقانه، این داستان را احسن القصص مثنوی خوانده و شرحی نیکو بر آن نوشته است. داستان موسی و شبان مثنوی، از جهتی دیگر نیز سزاوار درنگ است:
مخالفان مولوی، این داستان را فراوان نکوهیدهاند. من نخست گمان میکردم که تنها دلیل مخالفتها، تقابل قهرمان داستان(چوپان) با پیامبری بزرگ(موسی) است.
اگر هر داستانی، قهرمانی داشته باشد، بیشک قهرمان این داستان چوپان سادهدل است، نه موسی. در نهایت نیز خدا طرف شبان را میگیرد و موسی را سرزنش میکند که چرا «بندۀ ما را ز ما کردی جدا؟» دوستداران مولوی میگویند:
اولا ارادت و علاقۀ مولانا به حضرت موسی زبانزد است(نام هیچ پیامبری در آثار او به اندازۀ موسی نیامده است). ثانیا شبیه این تقابل را در قرآن(در داستان موسی و خضر) و در روایات و حکایات اسلامی میتوان دید. ثالثا شیوۀ داستانسرایی مولوی بهگونهای است که جایی برای اینگونه خردهگیریها نمیگذارد.
اما گویا علتی مهمتر، منتقدان مولوی و مثنوی را بر ضد این داستان برانگیخته است، و آن، ستایش نوعی از دینداری در این داستان است که قرائت رسمی از دین و خداپرستی را آچمز میکند. مولوی میگوید: ایمان رابطهای وجودی با خدا است و این رابطه، در گرو دانستنیهای بسیار و افعال و اذکار خاص نیست. بسا کسانی که هیچ تعلق خاطری به هیچ آیین و مناسکی ندارند، اما خدا را چنان میپرستند که فرهاد، شیرین را، و بسا کسانی که آن دانستنیها و آن افعال و اقوال را دارند، اما هیچ نشانی از خداباوری در سراپای وجودشان نیست: نشان اهل خدا عاشقی است با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمیبینم
مولوی در این داستان، کنایاتی نیز دارد که شرح و بسط آنها، پشت پردۀ کینهورزیها را با مولوی آشکارتر میکند. مثلا وقتی میگوید
«جامهچاکان را چه فرمایی رفو؟»، طعنهای است به کسانی که شغلشان رفوگری است. یا آنجا که از زبان خدا میگوید: «چند از این الفاظ و اضمار و مجاز
سوز خواهم سوز، با آن سوز ساز»
لفاظان و صاحبان علوم رسمی را در مرتبهای بس فروتر مینشاند؛ مرتبهای که آنان به هیچ روی به آن رضایت نمیدهند. مولوی در همین داستان، باورمندان را به دو گروه «آدابدان» و «سوختهجان» تقسیم میکند و در کل مثنوی، وفاداریاش به این تقسیم، بیش از دوگانههایی است که فقه و کلام میسازند. در مثنوی، فاصلۀ آدابدانان تا سوختهجان و روانان، بیش از فاصلۀ کافر تا مسلمان است.
موسیا آدابدانان دیگرند
سوختهجان و روانان دیگرند
مولوی به واکنشهایی که چنین داستانی برمیانگیزد آگاه بود. به همین دلیل در همین داستان بارها عنان سخن میکشد و بر خود نهیب میزند که
«بیش ازین گر شرح گویم ابلهی است.» ور بگویم عقلها را برکند
ور نویسم بس قلمها بشکند
چندی پیش، سخنرانی یکی از واعظان نامدار را دیدم و شنیدم که میگفت: «داستان موسی و شبان جایی برای دین باقی نمیگذارد.»
بله؛ اگر دین، همین بساط و دستگاهی باشد که بر حفظ ظواهر استوار است، داستان موسی و شبان، وقعی به آن نمینهد؛ زیرا این داستان از نوعی دینداری سخن میگوید که اولا متولی و نانخور ندارد و ثانیا قهرمان آن، انسانهای دلسوخته و پاکباخته است، نه سخندانان و ظاهرسازان. داستان موسی و شبان، هدف را و مقصود را چنان عریان میکند که آبرویی برای مدعیان باقی نمیماند. داستان موسی و شبان، راهی را نشان میدهد که با پای ادعا و سخن پیمودنی نیست. در این راه، دانش دینی و ظاهرسازی و حتی زهد و تقوا کسی را واجد ایمان نمیکند.
تکیه بر تقوا و دانش، در طریقت، کافری است
راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدش
دینی که مولانا از آن سخن میگوید، از جنس احکام و عقاید و حتی اخلاق و افعال نیست؛ از مقولۀ حس درونی است. فروداشت عقاید و احکام در آثار مولانا تنها در جایی است که با آن حس درونی مقایسه میشوند. مولوی خود در شمار ملتزمان به شریعت بود؛ اما میدانست که مغز دین ایمان است، و حقیقت ایمان در احوال انسان است، نه در اقوال و افعال و باورهای او. این، همان درسی است که خدا به موسی آموخت.
بعد از آن در سرّ موسی حق نهفت رازهایی کان نمیآید به گفت...
کاربر 5445707
مولانامایه فخر ومباحات فرهنگ ایرانیان است. خوشحالم صاحب ذوقی ژاپنی اززاویه امروزی له مولاناوفرهنگ ماتوجه داشته. قدرفرهنگمان رابدانیم. ممنون اززحمات عزیزان طاقچه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان