نظرات کاربران درباره کتاب چایت را من شیرین می‌کنم

برخلاف نظرات دوستان خیلی کتاب آنچنانی نبود... هیچ نکته یا جایی رو نداشت که برجسته باشه وجدیدباشه...شهید شدن حسام هم خیلی مصنوعی بود وازهمه بیمزه تر آرامش سارا بود...خیلی داستان سردوبی روحی بود...یخمک بود واقعا...داعش ومادره افسرده وپدر الکی ودختر افسرده وسرطان شهادت و....یه جای امیدبخش وخوشحال کننده نداشت..نوع قلم نویسنده هم خیلی خشک وجدی بود...رمان یعنی هیجان و....حالت مونولوگ داشت خیلی!!!دیالوگ خیلی کم بود بینشون

به جرئت میتونم بگم بهترین رمان ایرانی بود که خوندم رمانی‌ تمام و کمال از اسلام ،افتخارات غیرت وغرور ایرانی، پاسداری گرفته تا داعشی های وحشی و راه های نفوذش ویارگیریاش وکارهای فرا شیطانی تا عاشقانه های خالص و پاک‌ به اباعبدالله، به مولا علی به عشق وهمسفر زندگی وخیلیا چیزای دیگه همه وهمه تو یه رمان ایرانی خلاصه شده بخونید و لذت ببرید وافتخار کنید به شیعه بودن به ایرانی بودنتون یاعلی

عالی عالی عالی عالی

اصلا دوست ندارم کتابی در باره وحشی گری های داعش بخونم. خیلی اتفاقی و بدون اینکه بدونم قسمتی از کتاب درباره داعش هست، خوندم. از خودم می پرسم چرا حالا که شیطان صفتی و وحشیگری حد و مرزی نمی شناسه و به نهایت رسیده. خوبی و انسانیت تو حداقل ۳۱۳ نفر به حداکثر نمی رسه برای ظهور. الیس الصبح به قریب.

عالی

کتاب قشنگی بود از طرز نگارشش خوشم اومد البته خب نقد هایی هم داشت که دوستان زحمتشو کشیدن و من فقط میخام از لذتش بگم من که لذت بردم و پا به پای سارای قصه برای عشقی که به خاک سپرد اشک ریختم و واقعا شهادت شیرین ترین غم انگیز دنیاس ...

سلام تازه کتابو تموم کردم.. بنظرم نقدهای خیلی از دوستان وارده.. اطاله داستان، یجاهای احساس شعارزدگی میکنی، یجاهاییش باور پذیریش کمه مثلا خواهری که تو آلمان عاشق داداششه، یجاهایی داستان پیش نمیره و ..... ولی با همه اینها ارزش یکبار خوندنو داشت و قالب کلی داستان جذاب بود و جنبه های مثبتی هم داشت داستان... ادمایی که ظاهر دوستانه دارن ولی در باطن دشمن، کسایی هستن بخاطر ظاهرشون قضاوتشون میکنیم و بعد از آشنایی بیشتر قضاوتمون تغییر میکنه و ..... در مجموع خوندن این کتابو توصیه میکنم اگه حوصلشو دارید

تازگی ها خوندن رمانهای ایرانی خیلی بهم میچسبه مخصوصا کتابهایی مثل این... دست مریزاد بر نویسنده محترم عالی بود....

خطر اسپویل: به نظر می رسد بعد از پیدا شدن دانیال، داستان دیگر کششی برای پیش بردن ندارد. زیرا سارا به برادرش رسیده و با تحول شخصیتی که برایش ایجاد شده ، نگاه مثبتی نسبت به مسلمانان پیدا کرده است. اما داستان از مسیر اصلی اش خارج می شود و به داستان دلدادگی حسام مامور سپاه و سارا تبدیل می شود. مامور سپاهی که برای سارای مریض چای می آورد و لقمه می گیرد. آنقدر کنار تختش می نشیند و برای سارا قرآن می خواند که شب همانجا خوابش می برد. آن هم کنار یک دختر نامحرم! به هر حال سارایی که عمری در کلوپ و پارتی خوشگذرانی می کرد در انتهای داستان از حجاب مسلمانان چادرش را برمی گزیند. شوهرش شهید می شود. به قول خودش حال بهشتی را در کربلا درک می کند. این تحول عمیق آن قدر شعارگونه است که باورپذیری و تاثیر داستان را کم می کند.

کتابی بسیار زیبا. داستان خیلی جالب شروع می‌شه و ادامه پیدا می‌کنه و هر چند صفحه یک غافل‌گیری کنجکاو کننده هم داره. پیشنهاد می‌کنم بخونیدش حتما.

اونقدر عالی و پر کشش که در شب شنبه ای ! و جمعه ای ۶ ساعت در جاده رانندگی کرده بودم و دو سه شب قبل هم استراحت کافی نداشتم خواب رو از چشمانم ربود و در یک شب تا صبح کتاب رو خوندم فوق العاده بود توصیه میکنم شب و در خلوت بخونیدش

بی نهایت جذاب و دوست داشتنی اصلا دلت نمیاد ازش دل بکنی فوق العادسسسسیی یعنی باتمام وجود حس کردم توی یه کشوری پیشترفته ام حس خوب شیعه بودنم حس خوبه امنیت وهزار تا حس دیگه که تمام وجودم رو پرکرده بود به مشام خودش خیلی زیبا همه چی رو بادلیل توضیح دادن وما تک تک ثانیه های نفس کشیدنمون رو مدیون پاسدار هایی هستیم که ازخود جانفشانی گردن برای سلامتی همشون صلواتی محمدی پسند عنایت بفرما

جمله به جمله عشق کردم و اشک ریختم فوق العاده زیبا بود و میدونم که کم نیستن اینجور عشق ها تو این روزگار.....

در کل نه پیشنهاد میکنم نه رد رمانی نیست که مثل قفس باشه و تو مثل کبوتر که باید برای رهایی از اون کتابو تموم کنی کتاب غنیمت صادق کرمیار میتونه جایگزین خوبی باشه برا این کتاب البته شباهت های زیادی به این کتاب نداره ولی خب با خوندن اون میتونید فرق داستان نویسی رو درک کنید در کل بنظرم اگه برگردم کتابو نمیخونم یکسری از قسمت ها کلیشه ای به معنای واقعی البته نویسنده میتونست ماجرا جذاب رو بهتر به مخاطب هدیه کنه اما در مجموع ایشالا خانم زهرا بلند دوست هر روز بهتر از روز قبل قلم بزند

خیلی عالی بود👌👌کلی با آخرای داستان اشک ریختم.ی تلنگری بود برای اینکه ببینم دارم چطوری زندگی میکنم.خوشا به سعادت شهدا

با فصل آخر کتاب بغض کردم و اشک ریختم! ولی بنظرم انتقادی که به کتاب وارده بعضی توضیحات و توصیفات اضافیه که یه جاهایی حوصله رو سر میبرد ولی بهرحال کتاب خوبی بود و داستان جالبی داشت

کشش و جذابیت داشت اما محتوا ضعیف بود...نویسنده اول کتاب شبهه وارد میکنه اما بعد جواب نمیده. و البته رابطه حسام به عنوان یه پسر مذهبی با دختر نامحرم هم کاملا غلطه...! و با همین رفتار غلط، بدون توبه شهید هم میشه!!! یعنی میتونی گناه کنی و توبه نکنی و شهید بشی... سیر تحول سارا هم کاملا غیر واقعی و نامعقوله. یه دختر که اینهمه با دین و خدا دشمنی داره سر یه احساس به نام عشق میشه مخلص خدا؟!یعنی عقلش این وسط نباید اشباع بشه؟؟نویسنده خواسته به شبهه حجاب و مدافعان حرم جواب بده که اونم ضعیف جواب داده و پیش پا افتاده...

یک داستان کاملا شعاری و سفارشی شبیه اخبار و مستندهای سیاسی صدا وسیما است . از لحاظ قصه پردازی فراز و فرود خاصی نداره . ریتم داستان خیلی کنده و اتفاقات قابل پیش بینی هستند . روند تغییر قهرمان هم اغراق آمیز ؛ متناقض و غیر قابل باوره. در کل به نظرم حتی ارزش یک بار خوندن رو هم نداره و وقت خواننده رو تلف می کنه .

کلا پیاز داغ و غم داستان زیاد بود ولی نقاط اوج بالایی داشت که آدم تحت تاثیر قرار میگرفت من که خودم مذهبی نیستم از عاشقانه مذهبی نویسنده لذت بردم.

داستان ضعف هایی داشت ولی به قدری فوق العاده بود که بشه نادیده گرفتش. از یه داستان غم انگیز و پلیسی و پر از خشم میرسه به یه داستان مدافع حرمی بعد عاشقانه بعد... تغییر فازش خوب بود. لذت بردیم.