نظرات کاربران درباره کتاب مارینا

من اول سایه ی باد رو خوندم بعد نگاه کردم ببینم کتاب دیگه ای از این نویسنده ترجمه شده یا نه. باید بگم که یکی از طرفدارای سرسختش شدم،عاشق داستان پردازی و شخصیت پردازیاشم،اشکمو در آورد. واقعا عالی بود😭چرا تموم شد😩حالا باید برم در دوران افسردگی بعد از خوندن یه داستان جذاب... با اینکه مثل سایه ی باد چند راوی داشت ولی همینا جذابش میکرد گره ها یکی یکی باز میشد هی نگاه به صفحه ها میکردم حرص میخوردم که داره تموم میشه. حالم خیلی گرفتس الان😶😞 ای خدا چی بخونم دیگه بعد از این به جذابی این شخصا خیلی جذبم‌کرد انگار خودم‌دنبال شخصیت اصلیا بودم شب میخوابیدم ادامه داستانو توی خواب میدیدم حتما این کتاب و سایه ی باد رو میخرم اینجوری فایده نداره باید نزدیکم باشن🤦🏾‍♀️ دیوانه شدم رفت😭😩 کاش کارای دیگه ی این نویسنده هم ترجمه کنن🌻

خط اصلی بسیار شبیه به سایه‌ی باده. همون نثر و همون پیرنگ. فضای گوتیکی که وامدار فرانکشتاینه، شخصیت‌های خاص و مرموز ویژه‌ی این سبک و نثر سنگین. تفاوتشون اینه که اینجا شخصیت‌ها تعدادشون کمتره و روابط علت و معلولی به قرص و محکمی سایه‌ی باد نیست. با این وجود اونقدر خوش‌خوان هست که باعث شد دو شب از زمان خوابم بزنم تا کتاب تموم شه.‌ انگار می‌خواستم با ادای دین یه نویسنده به زیبایی‌های بارسلون همراه شم. داستان هم مربوط می‌شه به کنجکاوی دو نوجوان، مارینا و اوسکار، در بارسلون دهه‌ی هشتاد. اون‌ها جذب زن سیاه‌پوش و مرموزی می‌شن که یک‌شنبه‌ها بالای سر قبر بی‌نامی با نشان پروانه‌ای سیاه می‌ایسته. شاخه گلی روی سنگ قبر می‌ذاره و میره. اون زن رو تعقیب می‌کنن تا سر از کارش در بیارن و همین پای اون‌ها رو به ماجرای هولناکی باز می‌کنه سرشار از انسان‌های شبح‌وار با کمی چاشنی علمی تخیلی و شخصیتی که یه جورایی همون خولین سایه‌ی باده‌. توقع زیادی نباید ازش داشته باشید. شاهکار و بی‌نقص نیست ولی به شدت سرگرم‌کننده است. جملاتی از کتاب : " جوانی محبوبه‌ای هوس‌باز است". " جهنم با نیت‌های خوب سنگفرش شده است" .

ترسناک، بدیع و عاشقانه... بعد از سایه ی باد واقعا چسبید جوری که ده صفحه ی آخرو از پشت پرده ی اشک توی چشمام خوندم... باز هم میگم این بشر انگار از یه سیاره دیگه اومده!!!

من خودم دوتا اثر از جناب کارلوس روئیت ثافون خوندم واقعا عاشق قلم ایشون شدم،رمان هاش بسیار گیرا هست و برعکس خیلی رمانها ک ادم باید اا اواسطش بخونه ک جذب بشه رمانهای ایشون از همون اول گیرایی داره حتی در مورد کتاب سایه باد میتونم بگم اسم کتاب و همون صفحه اول خواننده رو جذب میکنه،فقط کسایی که رمانهای معمایی دوست ندارند و یا از تعدد شخصیت توی رمان خسته میشن،ویا دنبال رمان صرفا عاشقانه هستن این کتاب خیلی بدردشون نمیخوره،من که بسیار لذت بردم،ممنون از طاقچه و ممنون از نشر نیماژ

کتاب جذابی بود. کمی حس میکردی مخاطب داستان جوونها هستن. البته خود نویسنده هم در آخر کتاب اعلام میکنه که چنین دسته بندی رو نمیپذیره. نسبت به کتاب دیگه نویسنده یعنی «سایه باد» تخیل بیشتری داشت. توصیفات و فضاسازی کتاب من رو یاد آثار آلن پو می انداخت و محتوا یاد فرانکشتاین مری شلی. در عین حال با هر دو تفاوت داشت. از اون آثاریه که خوب میشه ازش یه فیلم هالیوودی پر طرفدار در آورد. در مجموع به عنوان یه داستان رازآلود و تاحدی پرهیجان و پرکشش ازش لذت بردم و پیشنهادش میکنم.

این کتاب چیزی کمتر از فوق العاده نبود.. مسحور کننده، طوری که میشد بدون وقفه ۲۵۰ ی کتاب رو خوند. برای کسایی که شدیدا تحت تاثیر کتاب ها و داستان ها قرار میگیرن ، توصیه میکنم این کتاب رو در روشنایی روز بخونن . چرا که مجبور خواهند شد تا صبح بیدار بمونن تا تمومش کنن . و بعد از تموم شدنش سایه هر سطر این کتاب رو تا روز ها بعد در اطرافشون حس میکنن. ولی اینو هم اضافه کنم که بهترین زمان برای خوندن این کتاب شب هاست.‌ داستان اساسا در فضایی طی مسیر میکنه ‌که تو تاریکی رو توش احساس ‌میکنی و این یکی‌از قدرت های نویسنده ی داستان هست. برای کسایی که دوستدار داستان های پیچیده و معما گونه هستند توصیه میشه. اگر رمان دیگری از این نویسنده ترجمه بشه ، بی تردیداز اولین گزینه های من برای مطالعه خواهد بود.

🐉_از یه جایی به بعد نظر دادن من راجع به همه‌ی کتابا یه جورایی مقایسه با سایه‌ی باد بود … و اما مارینا… راستش این دومین باری بود که خوندمش چون دیگه به این باور رسیده‌بودم که قلم کارلوس ارزش بارها و بارها خونده شدن رو داره … بگذریم … اگه بخوام با سایه باد مقایسه کنم باید بگم که در عین شباهت کاملا متفاوت با هم بودن (((: با خوندن مارینا شک ندارم که تو انتخاب کارلوس به عنوان نویسنده‌ی محبوبم اشتباه نکردم! انگاری که طرز نوشتنش؛دیدگاهش و طرز برخوردش با کلمات متفاوت با باقی نویسنده‌هاست(((: مارینا هم پر از رازه ، پر اعجاب و شگفتیه! داستان کاملا پیچیده و وهم آلوده و ابدا پایان قصه قابل حدس نیست! _____ و حالا با وجود تک تک شخصیتای مارینا من کلی رفیق خیالیِ جدید دارم(((: و خیلی خیلی مشتاق‌ترم برای خوندن بقیه‌ی شاهکارهای جناب ثافون 🖤🌱 _____

فوق العاده جذاب وقتی کتابو میخونی تو دنیای کلمات گم میشی واقعا قدرت کلماتش بالاست

آه از درد و رنج کتاب عالی بود با جان ،درد اوسکار را احساس کردم فضاسازی میخکوب کننده ی ثافون شما را وارد جهان داستان میکند شما با اوسکار وارد کوچه پس کوچه های بارسلون میشوید؛با ترس او میترسید و نفس را در سینه حبس میکنید؛ برایم احساسات انسان، درد ، رنج، مجهول تر گشته اند. کتاب مرا به خلسه تلخی فرو برد. این کتاب را به شما پیشنهاد میکنم.

اگر دنبال یک کتاب میگردید که ژانر معمایی،عاشفانه، تراژدی رو یکجا داشته باشد این کتاب گزینه خوبی برای مطالعه می باشد. در مقایسه با کتاب سایه باد همین نویسنده میتونم بگم که کتاب سایه باد کشش بیشتری برای خواندن در خواننده ایجاد می کرد البته از نظر من ، اما در کل این رمان هم از این نویسنده به نظرم سرگرم کننده بود.

از طاقچە خواهش میکنم بقیە کتابهای این سری رو بیارە مثل بازی فرشتە

نویسنده بسیار قوی روح و جسم رو در کتاب غرق میکنه خیلی لذت بخشه

داستان در مورد پسری ۱۵ ساله به اسم اسکار هست ک در یک مدرسه شبانه روزی واقع در شهر بارسلون تحصیل میکنه و یه روز بر اثر یه اتفاق با پدر و دختری آشنا میشه ک اونو وارد ماجرای پر رمز و رازی میکنه ک خواننده رو پای کتاب میخکوب میکنه، اگه بخوام از احساسم راجع به اتمام کتاب، مخصوصا صفحه های اخرش بگم، ممکنه همه چیز رو لو بدم، ولی این کتابم مثل کتاب قبلی ک از این نویسنده خوندم (سایه باد)، بهم چسبید و توصیه میکنم هر دو تا کتاب ایشون رو بخونید.

دکتر ثافون تو قسمتی از یادداشتش میگه: امیدوارم آن دسته از خوانندگانم که برای آخرین اثرم ارزش قائل شده اند(اینو تو سال ۲۰۰۹ میگه و اون زمان هنوز چهارگانه رو خلق نکرده بوده و منظور از آخرین اثر همین ماریناست) میل پیدا کنند که در این داستان های پر رمز و ماجرا به اکتشاف بپردازند و در مورد خوانندگان جدیدم آرزو میکنم از آن چنان لذتی ببرند که به نوبه‌ی خود، ماجراهای خودشان در جهان کتاب ها را آغاز کنند. این دست نوشته دکتر بر میگرده به ۱۳ سال پیش وقتی که هنوز زنده بود و با قلم جادوییش برای انسان ها مینوشت(شاید هم برای موجودات دیگه ای، از دکی بعید نیس) و دقیقا همونطور که خودش میگه، اونقدر خواننده ها از خوندن کتاب هاش لذت میبرن که سفرشون تو جهان کتاب ها شروع میشه. مارینا هم تو همین دسته قرار میگیره. شهر بارسلون که فضای خاص خودش رو داره که فقط ثافون قادر به توصیفش. قلم به شدت قوی نویسنده که شخصیت های اسکار و مارینا و خرمان و باقی شخصیت ها(حتی کافکا که گربه ماریناست) که برای تک تکشون همینطور که در جریان داستانیم داستان زندگیشون رو هم تعریف میکنه به طوری که همشون با هم پازل رو تشکیل میدن. مارینا یه داستان عاشقانس در دل یه ماجرای راز آلود و مهیج که جزو کتاب هایی که خواننده رو تو خودش غرق و قلبتون رو فشرده میکنه

کتاب واقعا جالبی بود پر از شخصیت و پر از رمز و راز واقعا دم این آقای کارلوس گرم این اثرش هم دست کمی از سایه باد نداشت واقعا لذت بردم

بچها روزای بی نت یادتونه؟؟؟🤣🤣🤣

کتاب قبلیش ، سایه ی باد که شاهکار بود.امیدوارم اینم رنگ و بوی اونو داشته باشه

متنش اصلا روون نیست نمیدونم چرا هرچی برمیگردم به اول و دوباره میخونم هیچی نمیفهمم

متاسفانه اصلا ترجمه خوبی نداره

باز هم سفری به بارسلون اینبار داستان ما را به مارینا می رساند. داستانی که گاهی شاد و گاهی غمگین است.در جاهایی جنایی و در جاهایی عاشقانه.قهرمان داستان به نظر من نویسنده این کتاب است.ای کاش کتاب های بیشتری از استاد ثافون ترجمه بشود. متاسفانه ثافون در ۵۵ سالگی بر اثر سرطان فوت کرده و دیگر شاهکاری از او نخواهیم دید. حیف